معرفی کتاب قطار شب به لیسبون اثر پاسکال مرسیه مترجم زهرا نیکان پور

قطار شب به لیسبون

قطار شب به لیسبون

پاسکال مرسیه و 1 نفر دیگر
4.2
10 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

16

خواهم خواند

9

شابک
9786009414031
تعداد صفحات
520
تاریخ انتشار
1394/5/12

توضیحات

        «حرکت با قطار روی ریل ها، برای پرادو حرکت قوه تخیل بود که، مانند آب در بستر رودخانه، جاری می شد؛ حرکتی بود که، ضمن آن، فانتزی روان می گشت و تصاویر محبوس در صندوق خانه روان به بیرون می تراویدند.»(قطار شب به لیسبون)
پاسکال مرسیه، فیلسوف و نویسنده سوییسی با نام اصلی پتر بیری، در سال 1944 در برن چشم به جهان گشود. پس از کسب درجه پرفسوری در فلسفه، تا سال 2007، در دانشگاه های آلمان، از جمله دانشگاه آزاد برلین، به تدریس فلسفه و فلسفه زبان مشغول بود. او از مدافعان فلسفه تحلیلی است و کتابهای فلسفی خود را با نام اصلی اش، پتر بیری، منتشر می کند. آزادی به منزله نتیجه تلاش (2001) یکی از مهم ترین کتابهای فلسفی- تخصصی اوست که به چند زبان ترجمه شده است. او اولین رمانش، سکوت پرلمان، را در سال 1995 با نام مستعار پاسکال مرسیه منتشر کرد و، پس از آن، رمانهای کودک کننده پیانو (1998) و قطار شب به لیسبن (2004) و نوولی به نام لئا (2007) را به رشته تحریر درآورد. قطار شب به لیسبون با استقبال زیادی روبه رو شد و تا امروز، که ده سال از نگارش آن گذشته، تیراژ آن بالغ بر سه و نیم میلیون جلد بوده و به 35 زبان ترجمه شده است. این رمان، به سبب اندیشه های فلسفی و ارزش های هنری، به رمانی جهانی ارتقا یافته است.
      

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ۴۹۵ صفحه‌ در  ۱۵ ساعت.
‌
با خواندن «قطار شبانه‌ی لیسبون»، در حقیقت دو کتاب خواندم؛ یکی «قطار شبانه‌ی لیسبون» را و دیگری کتاب «کیمیاگر کلمات» را که به‌واسطه‌ی همین کتاب است که «گریگوریوس»، ریتم همیشگی زندگی خود را برهم می‌زند و در پی ملاقات اتفاقی زنی پرتغالی بر روی پل «کرشن‌فلد» شهر برن سوئیس، به لیسبون می‌آید به جست‌وجوی سرگذشت نویسنده‌ی کتاب «کیمیاگر کلمات»، «آمادئو دِ پرادو»، پزشک و متفکری که اکنون دیگر مرده‌ست. «پرادو»یی که وقتی در دل کتابی که در دست داری از روی ترجمه‌های «گریگوریوس» اندیشه‌هایش را می‌خوانی، شک می‌کنی که کدام کتاب بر دیگری ارجحیت داشت؟ این سفر، این جست‌وجو، سرشار است از به عقب برگشتن‌ها، بازبینی‌ها و کشف‌وشهودها.

با ورود «گریگوربوس» به خاک فرانسه، دیگر تنها این نام‌های ایستگاه‌های قطار فرانسه نبودند که بی‌محابا مرا به‌یاد کتاب «دگرگونی» اثر فوق‌العاده‌ی «میشل بوتور» می‌انداختند؛ شاید شهرهای مقصدشان فرق می‌کرد و شاید در «دگرگونی» شخصیت کتاب به‌ظاهر از قصد غایی خود در سفرش به رم آگاه بود، اما آن‌چه در هر دو موقعیت یکسان بود، بازیابی دم‌به‌دم خاطرات که در شیشه‌های قطار، در چهره‌های هر دو بازتاب می‌یافت؛ شناختی از خود که هر دو در نادیده‌انگاشتنش ناموفق عمل کرده بودند و با هر تکان قطار به گلوگاه‌شان لمبر می‌زد.
‌
«دوکسیادُس» پزشک همانند «منِ» واقعی «گریگوریوس» عمل می‌کند که هر کجا که احتیاجی به تأیید عملی در عین شک وجود دارد و یا آن‌جا که اضطراب افکاری که از هجوم کلمات به ذهن، سنگینی‌شان را بر او هرچه بیش‌تر می‌کنند، با رو کردن روی درست برگ کتاب «من»های «گریگوریوس»، با گفتن یک کلمه و یا حتی با یک لبخند، ثقل را به ساختار «گریگوریوس» بازمی‌گرداند.
‌
«قطار شبانه لیسبون» زمانی‌ست طولانی از به فکر فرورفتن؛ از سویی کشف‌وشهودهای شخصی «گریگوریوس» و از سویی دیگر، شناخت فلسفه‌ی «آمادئو پرادو».
«مرسیه» برای غور در موضوع‌هایی عمیق چون شبگردی‌ها، بی‌خوابی‌ها و خواب‌هایی عصبی و سرشار از رویا، در عین شناور بودن در یک مکان گیر کردن و سردرگمی درباره‌ی مفهوم و هدف حیات، دست به فعالیت‌ها و پیش‌کشیدن موضوع‌های فرعی بی‌شمار می‌زند. همانند ترسیم شهری پرجزئیات و اسرارآمیز چون لیسبون، متن کتاب «قطار شبانه لیسبون» هم ساختاری پیچیده و مرکّب دارد که گاهی انگار اطلاعاتش را از خواننده‌اش مخفی نگاه می‌دارد.
        

0