معرفی کتاب قطار شبانه ی لیسبون اثر پاسکال مرسیه مترجم مهشید میرمعزی

قطار شبانه ی لیسبون

قطار شبانه ی لیسبون

پاسکال مرسیه و 2 نفر دیگر
4.2
10 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

16

خواهم خواند

9

ناشر
افق
شابک
9789643698669
تعداد صفحات
498
تاریخ انتشار
1398/7/2

توضیحات

        
ماه نوامبر بود و هوا سرد و مه آلود. ما به طرف یکی از کافه هایی رفتیم که آن پایین در میدان سن مارکو بود. شیشه های کافه پوشیده و نور داخلش خفه بود. ناگهان دستی که دستکش داشت، شروع به تمیز کردن شیشه کرد. دست زنی بود که حالا صورتش هم نمایان می شد. دستش که شیشه را تمیز می کرد، خاطره ای در من زنده کرد که خود را بین من و دنیا قرار داد. فکر کردم، حالا چیزی در وجودت شکفته می شود که عواقبی خواهد داشت.
پتربیری با نام مستعار پاسکال مرسیه، 23 ژوئن 1944 در برن متولد شد. او از 1993 استاد رشته ی فلسفه در دانشگاه آزاد برلین است. کرسی تدریس او فلسفه زبان و فلسفه تحلیلی است. او رمانهای دیگری از جمله سکوت پولمان، متخصص کوک پیانو و حرفه ی آزادی را نوشته است که این آخری در زمانی کوتاه به کتابی فلسفی و بسیار پرفروش بدل شد.
قطار شبانه ی لیسبون (2004) تاکنون به 15 زبان ترجمه شده است.

      

لیست‌های مرتبط به قطار شبانه ی لیسبون

یادداشت‌ها

          ۴۹۵ صفحه‌ در  ۱۵ ساعت.
‌
با خواندن «قطار شبانه‌ی لیسبون»، در حقیقت دو کتاب خواندم؛ یکی «قطار شبانه‌ی لیسبون» را و دیگری کتاب «کیمیاگر کلمات» را که به‌واسطه‌ی همین کتاب است که «گریگوریوس»، ریتم همیشگی زندگی خود را برهم می‌زند و در پی ملاقات اتفاقی زنی پرتغالی بر روی پل «کرشن‌فلد» شهر برن سوئیس، به لیسبون می‌آید به جست‌وجوی سرگذشت نویسنده‌ی کتاب «کیمیاگر کلمات»، «آمادئو دِ پرادو»، پزشک و متفکری که اکنون دیگر مرده‌ست. «پرادو»یی که وقتی در دل کتابی که در دست داری از روی ترجمه‌های «گریگوریوس» اندیشه‌هایش را می‌خوانی، شک می‌کنی که کدام کتاب بر دیگری ارجحیت داشت؟ این سفر، این جست‌وجو، سرشار است از به عقب برگشتن‌ها، بازبینی‌ها و کشف‌وشهودها.

با ورود «گریگوربوس» به خاک فرانسه، دیگر تنها این نام‌های ایستگاه‌های قطار فرانسه نبودند که بی‌محابا مرا به‌یاد کتاب «دگرگونی» اثر فوق‌العاده‌ی «میشل بوتور» می‌انداختند؛ شاید شهرهای مقصدشان فرق می‌کرد و شاید در «دگرگونی» شخصیت کتاب به‌ظاهر از قصد غایی خود در سفرش به رم آگاه بود، اما آن‌چه در هر دو موقعیت یکسان بود، بازیابی دم‌به‌دم خاطرات که در شیشه‌های قطار، در چهره‌های هر دو بازتاب می‌یافت؛ شناختی از خود که هر دو در نادیده‌انگاشتنش ناموفق عمل کرده بودند و با هر تکان قطار به گلوگاه‌شان لمبر می‌زد.
‌
«دوکسیادُس» پزشک همانند «منِ» واقعی «گریگوریوس» عمل می‌کند که هر کجا که احتیاجی به تأیید عملی در عین شک وجود دارد و یا آن‌جا که اضطراب افکاری که از هجوم کلمات به ذهن، سنگینی‌شان را بر او هرچه بیش‌تر می‌کنند، با رو کردن روی درست برگ کتاب «من»های «گریگوریوس»، با گفتن یک کلمه و یا حتی با یک لبخند، ثقل را به ساختار «گریگوریوس» بازمی‌گرداند.
‌
«قطار شبانه لیسبون» زمانی‌ست طولانی از به فکر فرورفتن؛ از سویی کشف‌وشهودهای شخصی «گریگوریوس» و از سویی دیگر، شناخت فلسفه‌ی «آمادئو پرادو».
«مرسیه» برای غور در موضوع‌هایی عمیق چون شبگردی‌ها، بی‌خوابی‌ها و خواب‌هایی عصبی و سرشار از رویا، در عین شناور بودن در یک مکان گیر کردن و سردرگمی درباره‌ی مفهوم و هدف حیات، دست به فعالیت‌ها و پیش‌کشیدن موضوع‌های فرعی بی‌شمار می‌زند. همانند ترسیم شهری پرجزئیات و اسرارآمیز چون لیسبون، متن کتاب «قطار شبانه لیسبون» هم ساختاری پیچیده و مرکّب دارد که گاهی انگار اطلاعاتش را از خواننده‌اش مخفی نگاه می‌دارد.
        

0