بریدههای کتاب علیرضا علیرضا 7 روز پیش بی بال پریدن قیصر امین پور 4.3 32 صفحۀ 51 من پاییز را جارو میکنم، زمستان را پارو میکنم. تابستان را میشویم. تا همیشه بهار باشد. 0 0 علیرضا 1404/5/21 نمی دانم ها حسین پناهی 5.0 0 صفحۀ 109 جا مانده است چیزی جایی که هیچگاه دیگر هیچ چیز، جایش را پُر نخواهد کرد... نه موهای سیاه و نه دندانهای سفید! 0 0 علیرضا 1404/5/4 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 74 صفحۀ 140 تقدیر من آزردن کسانی است که باید شادی بخش وجود آنان میبودم. 0 2 علیرضا 1404/5/4 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 74 صفحۀ 91 آن مایهٔ تحرک در زندگی من دیگر وجود ندارد و آن حسی که در دل شبها مرا شاد میکرد و سحرگاهان مرا بیدار، از بین رفته است. 0 17 علیرضا 1404/4/19 خسرو و شیرین حمید میرزارضایی 0.0 صفحۀ 45 سر انجام هر خودنگری جز شکست و ناکامی و ذلت نیست. خودبین سرانجام دچار چشم زخم خود خواهد شد. قانون دنیا فریبی بیش نیست و خوشا به حال کسی که فریب دنیا را نخورده و خود را گم نکند. 0 0 علیرضا 1404/4/19 خسرو و شیرین حمید میرزارضایی 0.0 صفحۀ 38 ...این جمال خود را در پناه پارسایی حفظ و حراست کن که تو گنجی هستی ارزشمند ولی خوب و بد روزگار را نچشیده ای! این جهان رنگارنگ در باطن خود نیرنگهای زیادی نهفته دارد. مبادا به راحتی خود را در چنگال این دنیا قرار دهی. به راحتی آلوده آن خواهی شد و پس از آن به حال خود رهایت میکند. اگه خواستار عاشقی هستی حد و مرز آن را حفظ کن و با احتیاط پیش برو. همواره دور اندیشی و عاقبت نگر باش و گول نیرنگ و فریب در کمین نشسته خسرو را نخور. او چون از تو کام بگیرد بی وفایی پیشه میکند و از تو روی گردان خواهد شد. پس تنها راه نیک بختی و نیک کامی، پاک دامنی و احتیاط است. 0 0 علیرضا 1404/4/19 خسرو و شیرین حمید میرزارضایی 0.0 صفحۀ 35 هیچ سبویی نیست که دست روزگار آن را نشکند و هیچ دارایی نیست که دنیا به غارت نبرد. 0 0 علیرضا 1404/4/15 خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی سیدعلی خامنه ای 4.7 169 صفحۀ 206 یک بار میپرسیدم محل وضو گرفتن کجا است،...یکی از آنها پاسخ داد: به سمت گوشه (یعنی گوشهی سلول). با صدای بلند گفتم : بله، گوشهی سلول همواره قبله است! و این کنایه است از توجه قلب انسان مومن به خدا؛ کنج سلول همواره همراه با یاد و نام خدا برای مومن است و مثل حرم الهی و مکه است که به تعبیر قرآن در سرزمین برهوت واقع شده. 0 0 علیرضا 1404/4/3 یادداشت های شخصی یک سرباز جی. دی. سلینجر 2.6 2 صفحۀ 118 اما اگر ما به گذشته برگردیم، اگر مردای آلمانی به گذشته برگردن، اگه مردای بریتانیایی برگردن و اگر ژاپنیها و فرانسویها و تمام مردان دیگه برگردن، یعنی با تمام گفتهها، نوشتهها، نقاشیها، فیلمها، سوسکها، سنگرهای تک نفره و خونمون، به گذشته برگردیم، نسلهای بعدی همیشه محکومان که گرفتار هیتلرای آینده بشن. این جوری هیچوقت پسرا از جنگ متنفر نمیشن و عکسای سربازارو توی کتابای تاریخ نشون نمیدن و به اونا نمیخندن. اگر پسرای آلمانی یاد گرفته بودن که از خشونت متنفر باشن، هیتلر مجبور بود بره برای خودش ژاکتشو ببافه. 0 1 علیرضا 1404/3/30 یادداشت های شخصی یک سرباز جی. دی. سلینجر 2.6 2 صفحۀ 46 خانم لستر! انتظار پاسخ به این نامه را ندارم. توی این دنیا بیشتر از هر چیزی دلم یک جواب می خواهد، اما حقیقتا منتظر جواب نیستم. میخواهم یک حقیقت را بدانید. اگر عشقم به شما مرا به یک غم جدید و بزرگ بیندازد واقعاً سزاوار آن هستم. شاید یک روز عاشق خطاکار خودتان را درک کنید و ببخشید. 0 2 علیرضا 1404/3/30 یادداشت های شخصی یک سرباز جی. دی. سلینجر 2.6 2 صفحۀ 45 ...اما میدانید به چه چیزی فکر میکنم؟ فکر میکنم عشق، تماس است اما نه واقعا یک تماس. 0 1 علیرضا 1404/3/26 مرغ دریایی آنتون چخوف 3.9 18 صفحۀ 49 0 2 علیرضا 1404/3/23 مرغ دریایی آنتون چخوف 3.9 18 صفحۀ 18 من تنها هستم. در هر صدسال یکبار لب هایم از هم باز میشوند تا کلامی بگویم. صدای من در این خلأ ملال آور است و هیچکس آن را نمیشنود... شما نیز ای آتش های رنگ باخته، صدای مرا نمیشنوید... مرداب متعفن شما را پیش از سپیدهدم به دنیا میآورد و شما بدون فکر، بدون اراده و بدون هیچ هیجانی تا صبحگاه سرگردان و آوارهاید. 0 1 علیرضا 1404/3/21 کافکا: مختصر و مفید دیوید زین مایروویتز 0.0 صفحۀ 122 0 1 علیرضا 1404/2/23 دل شیر حسین پناهی 0.0 صفحۀ 54 در گوشه و کنار این شهر انتهایی، اشباحی نشسته و ایستاده و یا در حال حرکت اند. اینها هر کدامشان تندیسی هستند از انسانِ در پایان. ما به وسعِ ریتم داستان از کنارشان میگذریم. پیرمردی با ریش بلند در آغوش یک مجسمه مادر، پستانکی را میمکد. 0 0 علیرضا 1404/2/18 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 293 صفحۀ 72 من گاهی چنان خودم را بر میانگیختم که انگار عمدی در کارم بود. عقل و دلم را طوری فریب میدادم و به شورش در میآوردم که گویا واقعاً او کاری کرده و از دستش ناراحت شدهام. مدتی به همین منوال میگذشت، اما نفرت و ناراحتیام هرگز پا نمیگرفت و در وجودم ریشه نمیدواند. بله، خودم هم احساس میکردم که انگار این کارهایم فقط بازی است. 0 0 علیرضا 1403/9/21 انجمن شاعران مرده ان.اچ. کلاین بام 4.2 159 صفحۀ 37 نیل، گفت: «یه پنی میدم که بدونم تو سرت چی میگذره؟» تاد سرش را تکان داد و گفت: «حتی اونقدر هم نمیارزه.» 0 1 علیرضا 1403/9/20 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 557 صفحۀ 109 آرزو میکنم که آسمان سعادتت همیشه نورانی باشد و لبخند شیرینت همیشه روشن و مصفا باشد و تو را برای آن دقیقهی شادی و سعادتی که به دلی تنها و قدرشناس بخشیدی دعا میکنم. 0 2 علیرضا 1403/9/20 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 557 صفحۀ 77 وای که آدمهای خوشبخت گاهی چه غیرقابل تحمل اند! 0 65 علیرضا 1403/9/19 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 557 صفحۀ 53 وای ناستنکا، تنهاماندن سخت محزون خواهد بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری،... 0 1
بریدههای کتاب علیرضا علیرضا 7 روز پیش بی بال پریدن قیصر امین پور 4.3 32 صفحۀ 51 من پاییز را جارو میکنم، زمستان را پارو میکنم. تابستان را میشویم. تا همیشه بهار باشد. 0 0 علیرضا 1404/5/21 نمی دانم ها حسین پناهی 5.0 0 صفحۀ 109 جا مانده است چیزی جایی که هیچگاه دیگر هیچ چیز، جایش را پُر نخواهد کرد... نه موهای سیاه و نه دندانهای سفید! 0 0 علیرضا 1404/5/4 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 74 صفحۀ 140 تقدیر من آزردن کسانی است که باید شادی بخش وجود آنان میبودم. 0 2 علیرضا 1404/5/4 رنج های ورتر جوان یوهان ولفگانگ فون گوته 4.0 74 صفحۀ 91 آن مایهٔ تحرک در زندگی من دیگر وجود ندارد و آن حسی که در دل شبها مرا شاد میکرد و سحرگاهان مرا بیدار، از بین رفته است. 0 17 علیرضا 1404/4/19 خسرو و شیرین حمید میرزارضایی 0.0 صفحۀ 45 سر انجام هر خودنگری جز شکست و ناکامی و ذلت نیست. خودبین سرانجام دچار چشم زخم خود خواهد شد. قانون دنیا فریبی بیش نیست و خوشا به حال کسی که فریب دنیا را نخورده و خود را گم نکند. 0 0 علیرضا 1404/4/19 خسرو و شیرین حمید میرزارضایی 0.0 صفحۀ 38 ...این جمال خود را در پناه پارسایی حفظ و حراست کن که تو گنجی هستی ارزشمند ولی خوب و بد روزگار را نچشیده ای! این جهان رنگارنگ در باطن خود نیرنگهای زیادی نهفته دارد. مبادا به راحتی خود را در چنگال این دنیا قرار دهی. به راحتی آلوده آن خواهی شد و پس از آن به حال خود رهایت میکند. اگه خواستار عاشقی هستی حد و مرز آن را حفظ کن و با احتیاط پیش برو. همواره دور اندیشی و عاقبت نگر باش و گول نیرنگ و فریب در کمین نشسته خسرو را نخور. او چون از تو کام بگیرد بی وفایی پیشه میکند و از تو روی گردان خواهد شد. پس تنها راه نیک بختی و نیک کامی، پاک دامنی و احتیاط است. 0 0 علیرضا 1404/4/19 خسرو و شیرین حمید میرزارضایی 0.0 صفحۀ 35 هیچ سبویی نیست که دست روزگار آن را نشکند و هیچ دارایی نیست که دنیا به غارت نبرد. 0 0 علیرضا 1404/4/15 خون دلی که لعل شد: خاطرات حضرت آیت الله العظمی سیدعلی خامنه ای (مدظله) از زندانها و تبعید دوران مبارزات انقلاب اسلامی سیدعلی خامنه ای 4.7 169 صفحۀ 206 یک بار میپرسیدم محل وضو گرفتن کجا است،...یکی از آنها پاسخ داد: به سمت گوشه (یعنی گوشهی سلول). با صدای بلند گفتم : بله، گوشهی سلول همواره قبله است! و این کنایه است از توجه قلب انسان مومن به خدا؛ کنج سلول همواره همراه با یاد و نام خدا برای مومن است و مثل حرم الهی و مکه است که به تعبیر قرآن در سرزمین برهوت واقع شده. 0 0 علیرضا 1404/4/3 یادداشت های شخصی یک سرباز جی. دی. سلینجر 2.6 2 صفحۀ 118 اما اگر ما به گذشته برگردیم، اگر مردای آلمانی به گذشته برگردن، اگه مردای بریتانیایی برگردن و اگر ژاپنیها و فرانسویها و تمام مردان دیگه برگردن، یعنی با تمام گفتهها، نوشتهها، نقاشیها، فیلمها، سوسکها، سنگرهای تک نفره و خونمون، به گذشته برگردیم، نسلهای بعدی همیشه محکومان که گرفتار هیتلرای آینده بشن. این جوری هیچوقت پسرا از جنگ متنفر نمیشن و عکسای سربازارو توی کتابای تاریخ نشون نمیدن و به اونا نمیخندن. اگر پسرای آلمانی یاد گرفته بودن که از خشونت متنفر باشن، هیتلر مجبور بود بره برای خودش ژاکتشو ببافه. 0 1 علیرضا 1404/3/30 یادداشت های شخصی یک سرباز جی. دی. سلینجر 2.6 2 صفحۀ 46 خانم لستر! انتظار پاسخ به این نامه را ندارم. توی این دنیا بیشتر از هر چیزی دلم یک جواب می خواهد، اما حقیقتا منتظر جواب نیستم. میخواهم یک حقیقت را بدانید. اگر عشقم به شما مرا به یک غم جدید و بزرگ بیندازد واقعاً سزاوار آن هستم. شاید یک روز عاشق خطاکار خودتان را درک کنید و ببخشید. 0 2 علیرضا 1404/3/30 یادداشت های شخصی یک سرباز جی. دی. سلینجر 2.6 2 صفحۀ 45 ...اما میدانید به چه چیزی فکر میکنم؟ فکر میکنم عشق، تماس است اما نه واقعا یک تماس. 0 1 علیرضا 1404/3/26 مرغ دریایی آنتون چخوف 3.9 18 صفحۀ 49 0 2 علیرضا 1404/3/23 مرغ دریایی آنتون چخوف 3.9 18 صفحۀ 18 من تنها هستم. در هر صدسال یکبار لب هایم از هم باز میشوند تا کلامی بگویم. صدای من در این خلأ ملال آور است و هیچکس آن را نمیشنود... شما نیز ای آتش های رنگ باخته، صدای مرا نمیشنوید... مرداب متعفن شما را پیش از سپیدهدم به دنیا میآورد و شما بدون فکر، بدون اراده و بدون هیچ هیجانی تا صبحگاه سرگردان و آوارهاید. 0 1 علیرضا 1404/3/21 کافکا: مختصر و مفید دیوید زین مایروویتز 0.0 صفحۀ 122 0 1 علیرضا 1404/2/23 دل شیر حسین پناهی 0.0 صفحۀ 54 در گوشه و کنار این شهر انتهایی، اشباحی نشسته و ایستاده و یا در حال حرکت اند. اینها هر کدامشان تندیسی هستند از انسانِ در پایان. ما به وسعِ ریتم داستان از کنارشان میگذریم. پیرمردی با ریش بلند در آغوش یک مجسمه مادر، پستانکی را میمکد. 0 0 علیرضا 1404/2/18 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 293 صفحۀ 72 من گاهی چنان خودم را بر میانگیختم که انگار عمدی در کارم بود. عقل و دلم را طوری فریب میدادم و به شورش در میآوردم که گویا واقعاً او کاری کرده و از دستش ناراحت شدهام. مدتی به همین منوال میگذشت، اما نفرت و ناراحتیام هرگز پا نمیگرفت و در وجودم ریشه نمیدواند. بله، خودم هم احساس میکردم که انگار این کارهایم فقط بازی است. 0 0 علیرضا 1403/9/21 انجمن شاعران مرده ان.اچ. کلاین بام 4.2 159 صفحۀ 37 نیل، گفت: «یه پنی میدم که بدونم تو سرت چی میگذره؟» تاد سرش را تکان داد و گفت: «حتی اونقدر هم نمیارزه.» 0 1 علیرضا 1403/9/20 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 557 صفحۀ 109 آرزو میکنم که آسمان سعادتت همیشه نورانی باشد و لبخند شیرینت همیشه روشن و مصفا باشد و تو را برای آن دقیقهی شادی و سعادتی که به دلی تنها و قدرشناس بخشیدی دعا میکنم. 0 2 علیرضا 1403/9/20 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 557 صفحۀ 77 وای که آدمهای خوشبخت گاهی چه غیرقابل تحمل اند! 0 65 علیرضا 1403/9/19 شب های روشن فیودور داستایفسکی 4.1 557 صفحۀ 53 وای ناستنکا، تنهاماندن سخت محزون خواهد بود، محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری،... 0 1