بریدهای از کتاب مرغ دریایی اثر آنتون چخوف
1404/3/23
صفحۀ 18
من تنها هستم. در هر صدسال یکبار لب هایم از هم باز میشوند تا کلامی بگویم. صدای من در این خلأ ملال آور است و هیچکس آن را نمیشنود... شما نیز ای آتش های رنگ باخته، صدای مرا نمیشنوید... مرداب متعفن شما را پیش از سپیدهدم به دنیا میآورد و شما بدون فکر، بدون اراده و بدون هیچ هیجانی تا صبحگاه سرگردان و آوارهاید.
من تنها هستم. در هر صدسال یکبار لب هایم از هم باز میشوند تا کلامی بگویم. صدای من در این خلأ ملال آور است و هیچکس آن را نمیشنود... شما نیز ای آتش های رنگ باخته، صدای مرا نمیشنوید... مرداب متعفن شما را پیش از سپیدهدم به دنیا میآورد و شما بدون فکر، بدون اراده و بدون هیچ هیجانی تا صبحگاه سرگردان و آوارهاید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.