بریده‌های کتاب ‌ سید امیرحسین هاشمی

"شاید عکس‌ها دروغ نگویند، اما دروغ‌گوها ممکن است عکس بگیرند." - لوئیس هاین عکاس آمریکایی

"آنان که می‌دانند عمیق اند می‌کوشند تا بروشنی سخن بگویند. آنان که می‌خواهند عمیق بنمایند می‌کوشند مبهم باشند." فردریش نیچه، حکمت شادان

ولتر در نامه‌ای به دوستش بابت طولانی شدن نامه عذرخواهی می‌کند: "اگر وقت بیشتری داشتم، نامه کوتاه‌تر می‌نوشتم."

شیفتگی محصول شناخت ناقص است.

[ابتهاج]: چون زیاد می‌خواندم، کم‌کم یاد گرفتم با سرعت بخوانم. من روزانه، به‌طور متوسط 400_500 صفحه کتاب را یک‌نفس می‌خواندم! موقع غذا خوردن هم این خواندن قطع نمی‌‌شد. بشقابی گود داشتم که بدون نگاه کردن قاشق را می‌زدم توی بشقاب و ندیده می‌خوردم! هنوز هم با دست چپ چنگال نمی‌گیرم، چون عادت داشتم با آن کتاب را باز نگه دارم.

به گفتهٔ کاساسانتو احتمالا عمومیتِ آشکارِ همسبتگی چیزهای خوب با طرف راست برخاسته از غلبهٔ انسان‌های راست‌دست در سراسر جهان است که کنش‌های خود را با دستِ راست خیلی راحت‌تر از دستِ چپ انجام می‌دهند.

پیاده‌ دیگر: [... ] او سرمشق از یاد رفته‌ای را در من زنده کرد. شبلی: سرمشقی؟ پیاده: [به سوی او بر می‌‌گردد] زیر بار ستم نرو!

مرد خشمگین: [...] چه کسی می‌داند که او ایمان به زبان دارد یا به دل؟ زید: آری نمی‌دانیم. درباره‌ی هیچ‌کس نمی‌دانیم. [... ]

ویتگنشتاین پس از کلاس‌های سخت فلسفی‌اش به سینما می‌رفت و فیلم محبوبش انیمیشن میکی‌ماوس بود، نه فیلم‌های کلاسیک تاریخ سینما. و معمولا هم برای اینکه کسی حواسش را پرت نکند در ردیف اول می‌نشست، یعنی دقیقا می‌خواست خودش را غرق در فیلم کند.

همان غروب بود که [اقلیما] از یکی از دختر دایی‌هایش صحبت کرد که به قول او، با مردی بیرون از امت ازدواج کرده و برای همین برایش مجلس ختم گرفته اند. سیاه پوشیده و گریه کرده اند و حتی سنگ گوری هم به نامش روی یک گور خالی گذاشته اند و گویا تاریخ مرگش را مطابق روزی که از دین خارج شده، روی سنگ حک می‌کنند.

چیزی که برای یک نفر لذت‌بخش است، شاید برای دیگری نباشد. هرکسی "مادهٔ مخدر خودش" را دارد.

و شاه مغفور می‌فرماید: "حیات عین مرگ است که نطفهٔ حیات همان علت مرگ نیز هست که آن سوی سکه‌ی حیات، موت است که سرخوشی نزول نطفگان، سرخوشی سکرات مرگ هم هست..."

فیلیپ ریف، [...] در کتابش به نام "پیروزی درمانگر [...]" پیش‌بینی کرده و گفته بود: "انسان مذهبی برای رستگاری متولد ‌شده؛ انسان روان‌شناختی برای شاد‌‌بودن."

ماشا: [...] حال تعریف کردن ندارم. بعدا از دیگران می‌شنوی. دیگران همیشه بهتر می‌دونن.

مرد گوژپشت: بخت به تو پشت نکرده بود ای سلطان اگر تو به رعیت پشت نکرده بودی.

جک گودی (انسان‌شناس): شما نمی‌توانید هیچ‌گونه مشاهده‌ای انجام دهید مگر آن‌که تا اندازه‌ای مشارکت [/جانبداری] هم داشته باشید.

وحشت دوزخ را می‌توان در یک روز واحد تجربه کرد؛ به قدر کافی وقت برایش هست.

استعداد چشمه‌ای است که پیوسته از آن آب تازه بیرون می‌جوشد ولی آن چشمه ارزش خود را از دست می‌دهد اگر که به شیوه‌ای صحیح مورد استفاده قرار نگیرد.

سلطان: آیا هرگز مغول دیده‌ای؟ قُتلق: وقتی جوان بودم یکبار طاعون آمد؛ شبیه مغول بود.

افراد هم در جامعه باید تنفس بکنند. هر عملی جلوی تنفس اجتماعی را بگیرد، موجب انفجار اجتماع خواهد بود.