بریدههای کتاب پریا پریا 1404/4/1 و تو برنگشتی مارسلین لوریدان-ایوانس 3.8 2 صفحۀ 72 گمان می کنم هیچ وقت به تو نگفتم روی دیوار سلولم در سنت-آن چه چیزی کنده بودم: "خوشبختی کمابیش این است که بدانیم تا چه حد میتوانیم بدبخت باشیم." 0 14 پریا 1404/3/26 جنگ ها و بدن ها: نشانه تن در فرهنگ و سینمای پساجنگ ژاپن 1945 - 1965 نغمه ثمینی 4.0 2 صفحۀ 10 جنگ ها سخت ترین انتقام خود را از بدنها گرفته اند . خانه ها خراب شده اند، شهرها ویران شده اند اما خانه و شهر و آجر و سنگ و چوب به نحوی عینی و "غیر شاعرانه" رنج نمیکشند. در پوست و استخوان و عضله شهر دردی نمی خزد. این بدنها هستند که در جنگها رنج و درد را لمس میکنند. بدنها بازسازی ناپذیرند، نه معماری و بناها و شهرها. تصاویر بدنهای تکه پاره شده، دستها و پاهای قطع شده، چشمان از جای درآمده و بیمارستانهای شلوغ و پرزخم و عفونت نمود عینی رنج بدنها در طوفان جنگ هاست. بدن ها بازتاب دهنده حقیقی تجربه جنگ اند. چه آنجا که به عنوان بدن فيزيولوژيك و فردی واقعیت فراموش شده درد و معلولیت را حمل میکنند و چه آنجا که در بازی قدرت به نماد تبدیل میشوند. از منظر هر آن که در قدرت است، بدن سرباز مقدس شمرده میشود و بدن دشمن به حیوانیت و توده بودگی تقلیل پیدا میکند. پ.ن: انتخاب این کتاب ،در روز های جنگ غیر ضروری و کودکانه ی ایران و اسرائیل 0 6 پریا 1404/3/9 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 408 صفحۀ 100 تمام آنچه برایش زندگی کردهای و میکنی دروغ است و فریبی که زندگی و مرگ را از تو پنهان میدارد. 0 12 پریا 1403/9/21 تاریخ فلسفه ویلیام جیمز دورانت 4.3 0 صفحۀ 160 1.قوانین مخالف آزادیِ گفتار، هر قانونی را لغو و نابود می سازد؛ زیرا مردم قوانینی را که نتوانند انتقاد کنند، احترام نمی گذارند. ۲.دولت کامل نباید آزادی را محدود کند، مگر آنگاه که بخواهد آزادی بیشتری جانشین آن سازد. ۳.هرچه تسلط دولت بر افکار کمتر باشد، به حال دولت و مردم بیشتر مفید خواهد بود. •اسپینوزا• 0 15 پریا 1403/9/14 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.4 27 صفحۀ 84 0 4 پریا 1403/6/16 چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس فریدریش ویلهلم نیچه 3.8 22 صفحۀ 217 و ما به هم خیره شدیم و به چمنزار سرسبزی نگریستیم که شامگاه سرد از آن می گذشت و با هم گریستیم. باری در آن دم زندگی نزدم از تمام فرزانگی ام عزیز تر بود. 0 7 پریا 1403/6/14 مرگ به وقت بهار مرسه رودوردا 3.4 44 صفحۀ 82 ...شب خودش را دار زد، با طنابی آویخته از شاخه اقاقیا. اولین چیزی که صبح روز بعد وقتی به حیاط رفت دید پاهای آویزان مادرش بوده اما هیچ نترسید. نمی دانست آدم اگر خودش را دار بزند چه میشود و نمیدانست آن وضعیتی که مادرش داشت یعنی که او مرده. 0 15
بریدههای کتاب پریا پریا 1404/4/1 و تو برنگشتی مارسلین لوریدان-ایوانس 3.8 2 صفحۀ 72 گمان می کنم هیچ وقت به تو نگفتم روی دیوار سلولم در سنت-آن چه چیزی کنده بودم: "خوشبختی کمابیش این است که بدانیم تا چه حد میتوانیم بدبخت باشیم." 0 14 پریا 1404/3/26 جنگ ها و بدن ها: نشانه تن در فرهنگ و سینمای پساجنگ ژاپن 1945 - 1965 نغمه ثمینی 4.0 2 صفحۀ 10 جنگ ها سخت ترین انتقام خود را از بدنها گرفته اند . خانه ها خراب شده اند، شهرها ویران شده اند اما خانه و شهر و آجر و سنگ و چوب به نحوی عینی و "غیر شاعرانه" رنج نمیکشند. در پوست و استخوان و عضله شهر دردی نمی خزد. این بدنها هستند که در جنگها رنج و درد را لمس میکنند. بدنها بازسازی ناپذیرند، نه معماری و بناها و شهرها. تصاویر بدنهای تکه پاره شده، دستها و پاهای قطع شده، چشمان از جای درآمده و بیمارستانهای شلوغ و پرزخم و عفونت نمود عینی رنج بدنها در طوفان جنگ هاست. بدن ها بازتاب دهنده حقیقی تجربه جنگ اند. چه آنجا که به عنوان بدن فيزيولوژيك و فردی واقعیت فراموش شده درد و معلولیت را حمل میکنند و چه آنجا که در بازی قدرت به نماد تبدیل میشوند. از منظر هر آن که در قدرت است، بدن سرباز مقدس شمرده میشود و بدن دشمن به حیوانیت و توده بودگی تقلیل پیدا میکند. پ.ن: انتخاب این کتاب ،در روز های جنگ غیر ضروری و کودکانه ی ایران و اسرائیل 0 6 پریا 1404/3/9 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 408 صفحۀ 100 تمام آنچه برایش زندگی کردهای و میکنی دروغ است و فریبی که زندگی و مرگ را از تو پنهان میدارد. 0 12 پریا 1403/9/21 تاریخ فلسفه ویلیام جیمز دورانت 4.3 0 صفحۀ 160 1.قوانین مخالف آزادیِ گفتار، هر قانونی را لغو و نابود می سازد؛ زیرا مردم قوانینی را که نتوانند انتقاد کنند، احترام نمی گذارند. ۲.دولت کامل نباید آزادی را محدود کند، مگر آنگاه که بخواهد آزادی بیشتری جانشین آن سازد. ۳.هرچه تسلط دولت بر افکار کمتر باشد، به حال دولت و مردم بیشتر مفید خواهد بود. •اسپینوزا• 0 15 پریا 1403/9/14 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.4 27 صفحۀ 84 0 4 پریا 1403/6/16 چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچ کس فریدریش ویلهلم نیچه 3.8 22 صفحۀ 217 و ما به هم خیره شدیم و به چمنزار سرسبزی نگریستیم که شامگاه سرد از آن می گذشت و با هم گریستیم. باری در آن دم زندگی نزدم از تمام فرزانگی ام عزیز تر بود. 0 7 پریا 1403/6/14 مرگ به وقت بهار مرسه رودوردا 3.4 44 صفحۀ 82 ...شب خودش را دار زد، با طنابی آویخته از شاخه اقاقیا. اولین چیزی که صبح روز بعد وقتی به حیاط رفت دید پاهای آویزان مادرش بوده اما هیچ نترسید. نمی دانست آدم اگر خودش را دار بزند چه میشود و نمیدانست آن وضعیتی که مادرش داشت یعنی که او مرده. 0 15