بریدههای کتاب نرگس عابدی نرگس عابدی 1404/4/3 مثل نهنگ نفس تازه می کنم معصومه امیرزاده 4.3 99 صفحۀ 432 مسولیت درختی است که زمینهاش شناختها هستند و ریشهاش اعتقادها و بهارش بحرانها و گرفتاریها 0 1 نرگس عابدی 1404/4/3 مثل نهنگ نفس تازه می کنم معصومه امیرزاده 4.3 99 صفحۀ 213 میشه صبر کرد اونقدر تا حقیر شد؛ میشه هم صبر کرد، جوری که عزیز شد. اون صبر رو بلد بشوتحمل و صبر باهم فرق دارن. 0 1 نرگس عابدی 1404/3/4 لم یزرع محمدرضا بایرامی 3.3 16 صفحۀ 18 تا کوهی فرو نریزه درهای پر نمیشه 0 1 نرگس عابدی 1404/3/4 لم یزرع محمدرضا بایرامی 3.3 16 صفحۀ 18 خدا کوه رو شناخت که برف رو گذاشت فرق سرش 0 1 نرگس عابدی 1403/11/7 سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد جلد 2 نادر ابراهیمی 4.6 54 صفحۀ 74 افسردگی و دلمردگی، محصول زنگزدگی روح است و زنگزدگی، میوهی مسموم کاهلی... 0 10 نرگس عابدی 1403/9/10 سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد جلد 1 نادر ابراهیمی 4.5 74 صفحۀ 64 + در انتظار این پیر(مراد) بودهاید، از کی؟ در کجا؟ -از مدتهای مدتها پیش، و در همه جا؛ از آن پس که چیزی در روان آدمی به مخاطره افتاد و فروریخت و شکست و انسان باور کرد که مجموعهیی از اصول، کهنه شدهاند و کپک زدهاند و گندیدهاند صرفا بخاطر آنکه به کار گرفته نشدهاند؛ از آن پس که گروهی بزرگ، بیدغدغه، ایمان را رها کردند؛ زیرا که هیچ عدهیی به وعدهگاه نرسید. 0 3 نرگس عابدی 1403/9/10 سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد جلد 1 نادر ابراهیمی 4.5 74 صفحۀ 63 برای خویش، هیچ مرید نمیخواهم؛ برای گذشتگان میخواهم؛ برای آنها که خوبترین پیامها را، چون بوتههای بسیار بزرگ گل محمدیِ غرقِ عطر برای آدمیان آوردند؛ اما آدمیان ندانسته آن بوتهها را، در شورهزار انداختند و رفتند" تا همان بوتهها را، عیناً، در آینده بیابند و ببویند. " 0 5 نرگس عابدی 1403/8/7 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 68 صفحۀ 51 آدمها بیش از هرچیزی به زندگی چسبیدهاند و شنیدن این حرف وقتی بامزه میشود که به تمام چیزهای قشنگی که در این دنیا هست فکر کنیم. 0 4 نرگس عابدی 1403/7/27 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 408 صفحۀ 89 گیریم که کای(قیصر روم) انسان است؛ چون انسان فانی است، پس کای هم فانی است. اما، او این موضوع را هرگز و اصلا نه دربارهی خود که فقط دربارهی کای صادق میدانست. 0 10 نرگس عابدی 1403/7/27 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 239 صفحۀ 46 0 2 نرگس عابدی 1403/7/27 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 239 صفحۀ 42 من همچنان ساکت بودم و به خصوص با او حرفی نمیزدم؛ تا همین دیروز. چرا حرف نمیزدم؟ چون هرچه باشد من هم غرور دارم. میخواستم او، بدون کمک من و البته نه از روی چرندیات پست فطرت ها، خودش به تنهایی همه چیز را بفهمد، حدس بزند و مردش را بشناسد! 0 3 نرگس عابدی 1403/7/27 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 239 صفحۀ 44 مدام نقشه و نقشه چه کسی اولین بار شروع کرد؟ هیچکس. خود به خود شروع شد. قبلا هم گفتم که من زندگیِ مشترک مان را با خشونت و سختگیری شروع کردم. 0 7
بریدههای کتاب نرگس عابدی نرگس عابدی 1404/4/3 مثل نهنگ نفس تازه می کنم معصومه امیرزاده 4.3 99 صفحۀ 432 مسولیت درختی است که زمینهاش شناختها هستند و ریشهاش اعتقادها و بهارش بحرانها و گرفتاریها 0 1 نرگس عابدی 1404/4/3 مثل نهنگ نفس تازه می کنم معصومه امیرزاده 4.3 99 صفحۀ 213 میشه صبر کرد اونقدر تا حقیر شد؛ میشه هم صبر کرد، جوری که عزیز شد. اون صبر رو بلد بشوتحمل و صبر باهم فرق دارن. 0 1 نرگس عابدی 1404/3/4 لم یزرع محمدرضا بایرامی 3.3 16 صفحۀ 18 تا کوهی فرو نریزه درهای پر نمیشه 0 1 نرگس عابدی 1404/3/4 لم یزرع محمدرضا بایرامی 3.3 16 صفحۀ 18 خدا کوه رو شناخت که برف رو گذاشت فرق سرش 0 1 نرگس عابدی 1403/11/7 سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد جلد 2 نادر ابراهیمی 4.6 54 صفحۀ 74 افسردگی و دلمردگی، محصول زنگزدگی روح است و زنگزدگی، میوهی مسموم کاهلی... 0 10 نرگس عابدی 1403/9/10 سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد جلد 1 نادر ابراهیمی 4.5 74 صفحۀ 64 + در انتظار این پیر(مراد) بودهاید، از کی؟ در کجا؟ -از مدتهای مدتها پیش، و در همه جا؛ از آن پس که چیزی در روان آدمی به مخاطره افتاد و فروریخت و شکست و انسان باور کرد که مجموعهیی از اصول، کهنه شدهاند و کپک زدهاند و گندیدهاند صرفا بخاطر آنکه به کار گرفته نشدهاند؛ از آن پس که گروهی بزرگ، بیدغدغه، ایمان را رها کردند؛ زیرا که هیچ عدهیی به وعدهگاه نرسید. 0 3 نرگس عابدی 1403/9/10 سه دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می آمد جلد 1 نادر ابراهیمی 4.5 74 صفحۀ 63 برای خویش، هیچ مرید نمیخواهم؛ برای گذشتگان میخواهم؛ برای آنها که خوبترین پیامها را، چون بوتههای بسیار بزرگ گل محمدیِ غرقِ عطر برای آدمیان آوردند؛ اما آدمیان ندانسته آن بوتهها را، در شورهزار انداختند و رفتند" تا همان بوتهها را، عیناً، در آینده بیابند و ببویند. " 0 5 نرگس عابدی 1403/8/7 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 68 صفحۀ 51 آدمها بیش از هرچیزی به زندگی چسبیدهاند و شنیدن این حرف وقتی بامزه میشود که به تمام چیزهای قشنگی که در این دنیا هست فکر کنیم. 0 4 نرگس عابدی 1403/7/27 مرگ ایوان ایلیچ لی یف نیکالایویچ تولستوی 4.2 408 صفحۀ 89 گیریم که کای(قیصر روم) انسان است؛ چون انسان فانی است، پس کای هم فانی است. اما، او این موضوع را هرگز و اصلا نه دربارهی خود که فقط دربارهی کای صادق میدانست. 0 10 نرگس عابدی 1403/7/27 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 239 صفحۀ 46 0 2 نرگس عابدی 1403/7/27 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 239 صفحۀ 42 من همچنان ساکت بودم و به خصوص با او حرفی نمیزدم؛ تا همین دیروز. چرا حرف نمیزدم؟ چون هرچه باشد من هم غرور دارم. میخواستم او، بدون کمک من و البته نه از روی چرندیات پست فطرت ها، خودش به تنهایی همه چیز را بفهمد، حدس بزند و مردش را بشناسد! 0 3 نرگس عابدی 1403/7/27 نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 239 صفحۀ 44 مدام نقشه و نقشه چه کسی اولین بار شروع کرد؟ هیچکس. خود به خود شروع شد. قبلا هم گفتم که من زندگیِ مشترک مان را با خشونت و سختگیری شروع کردم. 0 7