بریدهای از کتاب نازنین اثر فیودور داستایفسکی
1403/7/27
4.1
93
صفحۀ 42
من همچنان ساکت بودم و به خصوص با او حرفی نمیزدم؛ تا همین دیروز. چرا حرف نمیزدم؟ چون هرچه باشد من هم غرور دارم. میخواستم او، بدون کمک من و البته نه از روی چرندیات پست فطرت ها، خودش به تنهایی همه چیز را بفهمد، حدس بزند و مردش را بشناسد!
من همچنان ساکت بودم و به خصوص با او حرفی نمیزدم؛ تا همین دیروز. چرا حرف نمیزدم؟ چون هرچه باشد من هم غرور دارم. میخواستم او، بدون کمک من و البته نه از روی چرندیات پست فطرت ها، خودش به تنهایی همه چیز را بفهمد، حدس بزند و مردش را بشناسد!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.