بریده‌های کتاب N.Zeraati

«زندگی مجموعه‌ای از لحظه‌های کوچک است که اگر درست نگاه کنیم، هر کدامشان می‌توانند معجزه باشند.»

«همه‌ی آدم‌ها گناهانی دارند و با این حال، همگی خاطره‌ای از معصومیت کودکی را به یاد می‌آورند، فرقی نمی‌کند چند لایه زندگی دورِ آن پیچیده شده باشد. انسانیت، بی‌گناه است؛ انسانیت، گناهکار است، و هر دو، حقایقی غیر قابل انکارند.»

«اگر توانستی در مورد خودت قضاوت درست بکنی؛ معلومه یه فرزانه تمام عیاری!»

«رام‌ترین نوع بی‌شعورها، بی‌شعورهای آب‌زیرکاهند... پشت نقابی از مهربانی و خونسردی پنهان می‌شوند، اما در عین حال همواره می‌دانند که چگونه این خنجر غلاف‌شده را به‌موقع بیرون بکشند.»

هروقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که تو این دنیا، همۀ مردم مزایای تو رو ندارند .

«رمزها همه‌جا هستند، فقط باید چشم دیدنشان را داشته باشی. تاریخ، هنر، مذهب... همه پر از نشانه‌هایی‌اند که منتظرند کشف شوند.»

«گاهی سکوت، بلندترین فریاد است. وقتی کسی حرف نمی‌زند، شاید دارد چیزی را پنهان می‌کند که از فریاد هم ترسناک‌تر است.»

«آزادی یعنی حق گفتن اینکه دو به‌علاوه دو می‌شود چهار. اگر این حق داده شود، بقیه چیزها خود به خود می‌آیند.»

«وقتی چیزی را از دست می‌دهی، چیزی دیگر به دست می‌آوری. اما گاهی آنچه به دست می‌آوری، همان چیزی نیست که می‌خواستی.»

"نام‌ها قدرت دارند. آن‌ها حقیقت را در خود دارند. اگر نام چیزی را بدانی، می‌توانی آن را کنترل کنی"

«برای ذهنی خوب آماده، مرگ چیزی نیست جز ماجراجویی‌ای دیگر.»

«گذشته هیچ‌گاه نمی‌میرد، حتی اگر فراموشش کنیم، باز هم در گوشه‌ای از زندگی‌مان نفس می‌کشد.»

«گذشت زمان همه چیز را از یاد می‌برد، حتی آن چیزهایی را که روزی برای زنده ماندن به آن‌ها چنگ زده بودیم.»

«غم، مانند گنجی است که در دل پنهان شده. هرکس آن را دارد، چیزی دارد که دیگران ندارند.»

"آدم ها را باید از نگاهشان شناخت ، نه از حرف هایشان . نگاه دروغ نمی گوید"

«در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می‌خورد و می‌تراشد.»

«مرگ حقه، اما آدم حق نداره خودش رو تسلیم کنه. باید زندگی کنه، حتی اگه زندگی کردن سخت باشه.»