معرفی کتاب نام باد اثر پاتریک راتفاس مترجم مریم رفیعی

نام باد

نام باد

پاتریک راتفاس و 1 نفر دیگر
4.4
35 نفر |
10 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

67

خواهم خواند

33

ناشر
بهنام
شابک
9786007132203
تعداد صفحات
288
تاریخ انتشار
1398/3/13

توضیحات

        
بیا فرض کنیم من در مرکز جهان قرار دارم. بیا داستان هاى کسل کننده رو بى خیال شیم: ظهور و سقوط امپراتورى ها، حماسه ى قهرمان ها، نغمه هاى عشق هاى تراژیک. بیا عجله کنیم و به تنها داستانى بپردازیم که اهمیت داره. داستان من. اسم من کوئوته...

کوت کیست؟ مهمانخانه دارى که به همراه دستیارش باست در شهرى کوچک مهمانخانه ى ویستون را اداره مى کند، مهمانخانه اى که مشترى چندانى ندارد و اتفاق هیجان انگیزى نیز در آن نمى افتد...

تا این که یک روز وقایع نویس از راه مى رسد و کوت مجبور مى شود نه تنها جانش را نجات دهد و اتاقى در اختیارش بگذارد، بلکه داستان زندگى اش را نیز در سه روز براى او تعریف کند؛ داستان زندگى "کوئوت"، مرد جوان و بااستعدادى که به مشهورترین و نامدارترین جادوگر زمان خود تبدیل مى شود.

نام باد شرح ماجراهایى است که قهرمان داستان ما در روز اول تعریف مى کند.

      

لیست‌های مرتبط به نام باد

نمایش همه
داستان دو شهرآبشار یختصویر دوریان گری

خدانگهدار، هزار و چهارصد و سه!

66 کتاب

خب... وقتشه ببینم چقدر خوندم امسال... پیتر پن و داستان دو شهر رو از انتشارات دیگری خوندم... (پیترپن قدیانی و داستان دو شهر‌ افق) و خب بهترین‌ها هم که ...🥲 نامِ باد و کوئوت عزیز😁، شاه‌دزد، سیپیو و رفقاش که دلم براشون تنگ می‌شه:)💔 آبشار یخ و سولویگ و همراهانش که تا ابد دوستشون خواهم داشت🥲، بازی تاج و تخت و دسیسه‌چینی‌ها، و استارک‌های دوست داشتنی، راب، جان ‌که در حقش ظلم شد، آریا و ادارد...😭💔 حتی دنریس... که البته باید بگم سریالش رو هم دیدم و تنها سریالی بود که کامل شد... و علیرغم اینکه خیلی‌ها با کتابش حال نکردن، جز بهترین‌ها بود برای من!🥲 ربکا و مندرلی که بخشی از قلبم میون اتاق‌های بسیار اون عمارت بزرگ مونده... سایه‌ی باد و گورستان کتاب های فراموش شده و خولین کاراکسی که سرگذشتش هنوز باعث می‌شه قلبم بگیره:) دنیل، بئاتریس، کتابفروشی سمپره و خیابان‌های بارسلون... نارنیا و دنیای جادویی‌ش و کمد ... و چهار خواهر و برادر و کایرپاراول! ... مهمان دراکولا و فضای گوتیک و زیبایی که داشت... بارتیمیوس؛ و شهر لندن و کیتی و ناتانیل که دلم همیشه براشون تنگ می‌شه و حس می‌کنم دوباره پیششون برمی‌گردم و داستان عجیبشون رو باز هم می‌خونم... قصه‌های همیشگی، دوقلوهای بیلی و قصه‌های پریانی که همیشه دوستشون خواهم داشت... و این دومین باری بود که می‌خوندمش و قطعا باز هم می‌خونمش... کانر و گلدی‌لاکس عزیزم🥲🥲 آخرین روز خانم بیکسبی و اون همه هیجان و استرس... و هابیت خوانی‌ش برای شاگردهاش... زیبا صدایم کن و زیبایی که دلش می‌خواست با پدرش خوشحال زندگی کنن... داستان دو شهر؛ و شخصیت‌های خاکستری‌ش... انتقام، سیدنی کارتن... نیکلاس نیکلبی و اون همه بدبختی‌ای که تحمل کرده و دلم براش کباب شد..🥲 و عقل و احساس، و جین آستینی که در پردازش شخصیت‌هاش کم نمی‌ذاره، الینور و ماریانی که هنوز پایان داستانشون برام عجیبه... مانولیتوی عزیزم و مامان عجیب غریب و دست به کتکش...😂 بچه‌های خانم پرگرین؛ و ماجراجویی‌هاشون، جیک، اما، میلارد، اینوک، و ... سیلماریلیون، و سرزمین میانه‌ای که تاریخچه‌ای شگفت‌آور داشت... ارباب‌حلقه‌ها، یاران حلقه و نوروز ۱۴۰۳ و زمستونش که باهاشون سفر کردم... سم و آراگورن عزیز... پیتر پن و رویاهای کودکی‌ ای که فراموش شدن... دوریان گری، مردی که زیبا بود؛ ولی نه از درون... و همه و همه‌ی این‌ها، سال ۱۴۰۳ من رو تشکیل دادن. از همه‌ی این شخصیت‌ها ممنونم که باعث شدن توی روزهای مزخرف هزار و چهارصد و سه دووم بیارم!... و آره خلاصه؛ کتاب‌های امسال عجیب و خاص بودن. و دلم برای این کتاب‌ها تنگ خواهد شد. و انشاءالله که سال ۱۴۰۴ به شدت بهتر خواهم خوند...🙂 راستی گفتم حدود پنجاه تا کتاب هم خریدم ؟😁😁

18

پست‌های مرتبط به نام باد

یادداشت‌ها

          بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 

فکر نمی‌کردم یه روزی فانتزی‌ای بخونم که دنیاش بیشتر از ارباب حلقه ها گیجم کنه!
واقعیتش تصمیم دارم بیشتر حرف‌هام رو بذارم واسه بخش سومش... فقط یه چیزهایی رو میگم که به نظرم مهمه.

می‌دونید از اون دست کتاب‌هاییه که انگار همه شخصیت ها میدونن دارن چی‌کار می‌کنن غیر خواننده! البته این مشکل فقط در اوایل کتابه و تا یکم بعدش، حدود صفحه‌ی صد و ... درست می‌شه. 
نکته‌ی مثبت و مهم ترین نکته‌ش شخصیت پردازی شه که هر شخصیتی تاثیر خودش رو در داستان داره و این خیلی جالبه برام. 
دنیا پردازی‌ش خیلی گیج‌کننده‌ست. ای‌کاش مثل ارباب حلقه ها یا کتاب‌های دیگه‌(مثلا سیلماریلیون یا شمشیر کایگن) یه نقشه‌ای از دنیای کتاب وجود داشت. نویسنده فقط اسم شهرها رو آورده بود و تمام... انتظار داشتم راجع به اسطوره هاش توضیح بیشتری بده... مثلا تهلو... و من هنوز نفهمیدم آلف کیه... همه چیز تا حدود زیادی برام مبهم بود.
ولی روایت جالبی داشت و من رو یاد کتاب "بارتیمیوس" می‌انداخت. میدونین ناتانیل توی کتاب بارتیمیوس خیلی شبیه کوئوت بود... و این تشابه برام یادآور دوران خوشی بود که با خوندن بارتیمیوس گذروندم:)
کوئوت شخصیت عجیبی بود و نکته‌ی مثبتش این بود شخصیت بزرگسالش با شخصیت دوران کودکی‌ش فرق داشت. شبیه برخی کتاب‌ها نبود که طرف توی پنجاه سالگی‌شم باز با ده سالگی‌ش نه از نظر شیوه‌ی روایت و نه خصوصیاتش فرقی نداره.
اون بخش‌هایی که داستان در‌ داستان می‌شد خیلی باحال بود و از داستان‌های اسکارپی خوشم می‌اومد. امیدوارم توی جلدهای بعدی روی این افسانه ها و داستان ها مانور بیشتری داده بشه، مثل داستان لانری یا داستان های تهلو...
خلاصه که بد نبود. باورم نمیشه در یک شبانه روز تمومش کردم!(این کاربر تصمیم گرفته چشمانش را از دست بدهد)
        

31

روشنا

روشنا

1403/5/13

کتاب اول:
          کتاب اول: نام باد، جلد اول
بعد از هری پاتر که خیلی وقت پیش خونده بودمش، اولین داستان فانتزی‌ای بود که خوندم و خیلی دوستش داشتم 🥲
داستان با یک مهمانخانه و اتفاقاتی شروع میشه که اصلاً ازش سر در نمیارید. ظاهراً مهمانخانه‌دار فرد مهم و عجیبیه که اسمش کوئوته. یک روز، وقایع‌نگاری گذرش به کوئوت میخوره و ازش میخواد داستانش رو بگه. کوئوت هم شروع میکنه به تعریف کردن داستان زندگیش. وقایع این جلد، شرح کودکی کوئوت بود. 
با این که معمولاً جلدهای اول، صرف دنیاسازی و شخصیت‌سازی میشن و با وجود فضای بسیار آرام کتاب؛ خیلی در داستان غرق شدم و با شوق کتاب رو می‌خوندم و دوست داشتم بدونم چی میشه.
لانری، چرا این طوری شدی آخه؟ 🥲💔
مطمئنم یه سری ریزه‌کاری‌هایی در داستان هست که الان متوجهش نشدم و بعد از تموم شدن مجموعه میتونم بفهمم چی شد.
راتفوس، خدا نکشتت، چرا کتاب آخر مجموعه رو نمیدی؟ 😭 از الان داغدار این موضوعم. 😔
پ.ن: ترجمه‌ی نشر بهنام خیلی بهتر و نزدیک به متن اصلیه.
        

28