بریدههای کتاب محمدامین محمدامین 1403/3/30 تو زودتر بکش؛ روایت نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از 60 سال ترورهای موساد از ترور مبارزین فلسطینی تا ترور عماد مغنیه و دانشمندان هسته ای و موشکی ایران جلد 1 رونن برگمن 4.0 12 صفحۀ 113 اسرائیل از قیومیت بریتانیا [بر فلسطین] سیستم قانونی را به ارث برده بود که شامل مقررات حالت فوقالعاده برای صدور احکام [اضطراری] و سرکوب شورشها میشد. در بین این مقررات، این فقره هم وجود داشت که همهی رسانههای مکتوب و رادیویی باید هر گزارشی درباره فعالیتهای دستگاه اطلاعاتی و ارتش را به [اداره] سانسور نظامی ارسال کنند که آن هم انتشار بسیاری از مطالب را رد میکرد. "تو زودتر بکش جلد اول/رونین برگمن" 0 5 محمدامین 1402/10/10 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 صفحۀ 202 به مرگ نیندیشید، چه برای شما، مرگ و فنایی نیست، چنانکه پروردگار تعالی فرمود: تو را برای ماندن آفریدم. زیرا تو خانهات را رها میکنی تا به سرای آرامش خود بروی؛ و آنچه شما را از رفتن بیمناک میسازد، نه رفتن است، که بارهای سنگینِ شماست که پس از مرگ شما بر جای میماند و بارهاییست که از پیش شما ناپدید میشود. پس آنها را رها ساز و شاد باش؛ و درود بر او باد که فرمود: کسانی که سبک بارند نجات مییابند و کسانی که بار سنگین دارند هلاک میشوند. دشواریهای مرگ را بر نَفسِ خویش سبک گردان تا یاد دیدار پروردگار در ذهنت نقش بندد. پس بدان! آنها که از رفتن اکراه دارند و میترسند، پایشان در گِلِ فساد مانده است؛ وَاِلّا این همه نشاط و سلامت که در سفر است مگر کم است که اینطور به توقفگاهِ خویش پیله میکنی و به فراموشی میسپاری این نکته را که همه چیز از اوست، و همهچیز، لاجرم به او باز میگردد؟ 0 15 محمدامین 1402/10/7 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 صفحۀ 174 هر عشقی، اگر برخوردار از طهارت باشد، بخشی از عشق به خداست، و عشقیست خدایی... اما... عشق به خدا را میتوان در مکتب عاشقان به خدا یافت و با آن سیراب شد؛ اما عشق به دیگری، ضرورتیست که از حادثه برمیخیزد نه از اراده به انتخاب، و همین، کار را مشکل میکند. در به در که نمیتوان به دنبال محبوبِ خاکی گشت. درِ هر خانه را که نمیتوان کوبید و پرسید: آیا یارِ من، اینجا، منزل نکرده است؟ سرِ هر گذر، همچو اوباش، نمیتوان استاد و در انتظارِ عبورِ یار، زمان را کشت... و همینهاست که کار را مشکل میکند... 0 8 محمدامین 1402/10/6 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 صفحۀ 122 اما چرا آدمی در پرهیز از جهالت و فساد و گناه نیست؟ زیرا این سه، قرین تنآسایی و بیکارگی و شهوتپرستیست، و ابلیس، سخت کوشیده است تا ذهنِ آدمی را اسیر و شیفتهی این سه کند؛ و از این رو، بدا به حال انسان، که تا رسیدن به لحظهی خلاصی از شر شیطان، باید که رنج فراوان تحمل کند و از سعادتِ راستینِ جسم و روح، محروم بماند. 0 3 محمدامین 1402/10/4 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 صفحۀ 129 مادرم میفرماید: "با جان خود بازی کن اما با ودیعهیی که خداوند در این جان به امانت نهاده تا به دیگران بسپاری، بازی مکن!" 0 11 محمدامین 1402/10/4 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 صفحۀ 112 تحمل اندوه به معنای اندوهپرستی نیست. تحمل درد، غیر از قبول درد است. مشقّت، آزمایشیست از سوی حق، و راهیست میانبر به جانب آرامش و شادمانی. "مردی در تبعید ابدی|نادر ابراهیمی" #کتاب_نوشت 0 5 محمدامین 1402/10/4 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 صفحۀ 84 ای محمد! آن دانشی که خداوند به تو میبخشد تا در اختیار همگان بگذاری، مطلقاً متعلّق به تو نیست تا بتوانی بر سر آن قمار کنی، بل از آنِ همگان است و ملک عام و امانت خاص. پس چنان لجاج مکن که تو و آن دانش را یکجا به دار بیاویزند، یا گردن بزنند، یا زنده زنده به خاک بسپارند. 0 8 محمدامین 1402/9/11 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 121 صفحۀ 311 حتما نباید کسی پدرت را کشته باشد تا تو از او بیزار باشی. آدم هایی یافت می شوند که راه رفتنشان، گفتنشان، نگاهشان و حتی لبخندشان در تو بیزاری می رویاند. 0 42 محمدامین 1402/9/11 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 121 صفحۀ 320 برخی چنیناند که بلندی خود را در پستی دیگری، دیگران میجویند. به هزار زبان فریاد میزنند: که تو نرو تا ایستاده من، بر تو پیشی داشته باشد. این گونه آدمها، از آن رو که در نقطهای جامد شده و ماندهاند؛ چشم دیدن هیچ رونده و هیچ راهی را ندارند. کینهتوز، کینهتوز؛ مار سر راه! ای بسا که همان راه، همان فرجامی را بیابد که ایشان پیشگویی کردهاند؛ اما نمیتوان به گفت و نگاه ایشان خوشبین بود. گفتشان از بخلشان برمیخیزد، گرچه برخوردار از پارهای حقایق هم باشد. پس در همه حال در حال کینه است که در دلهاشان سر میجنباند. هراس از دست دادن جای خود. 0 5 محمدامین 1402/9/7 آزادی معنوی مرتضی مطهری 4.7 42 صفحۀ 154 امروز مسئله جبر محیط برای بسیاری از مردم یک عذر شده است. از فردی میپرسند: آقا تو چرا اینجور هستی؟ یا خانم! تو چرا لخت بیرون میآیی؟ میگوید: دیگر محیط است، محیط اینچنین اقتضا میکند. به آن دیگری میگویند: تو چرا در مجالسی که شرکت در آن مجالس حرام است شرکت میکنی؟ نشستن بر سر سفرهای که در آن شراب نوشیده بشود، ولو برای خوردن نان حلال، حرام است، چرا در چنین مجلسی شرکت میکنی؟ میگوید: اوضاع و شرایط اینجا اینچنین اقتضا میکند. چه کنیم، محیط فاسد است. چرا بچههایت میروند فلیمهای خطرناک میبینند؟ میگوید: خوب دیگر، محیط است، مگر میشود جلویش را گرفت؟! چرا به مسجد نمیروند؟ محیط فاسد است! مسئله جبر محیط برای عدهای یک عذر شده است. از نظر اسلام این عذر به هیچوجه مسموع نیست. محیط فاسد است، محیط اجازه نمیداد، در این محیط بهتر از این نمیشد عمل کرد، از نظر اسلام عذر غیر مسموع است. یعنی ما در درجه اول وظیفه داریم محیط خودمان را برای یک زندگی اسلامی مساعد کنیم ولی اگر محیط که در آن هستیم به شکلی است که ما قادر نیستیم آن را به شکل یک محيط اسلامی و جو خودمان را به شکل یک جو اسلامی دربیاوریم، و احساس کنیم که در این جو و محیط، ایمان خودمان، ایمان زنمان، ایمان بچههایمان، ایمان نسل آیندهمان از بین میرود، اسلام میگوید محیط را رها کن. رها کردن محیط هم لزومی ندارد که معنایش این باشد که انسان شهری را رها کند و به شهر دیگر برود و یل کشوری را رها کند به کشور دیگر برود، بلکه در مورد محلهها هم صدق میکند. 1 5 محمدامین 1402/9/7 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 121 صفحۀ 202 عشق مگر حتماً باید پیدا و آشکار باشد تا به آدمیزاد حق عاشق شدن، عاشق بودن بدهند؟ گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست. عشق مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟ نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست، که نیست. پیدا نیست و حس میشود. میشوراند. منقلب میکند. به رقص و شلنگاندازی وا میدارد. میگریاند. میچزاند. میکوباند و میدواند. 0 4 محمدامین 1402/8/30 آزادی معنوی مرتضی مطهری 4.7 42 صفحۀ 96 مردانی که معامله، خرید و فروش، تجارت، آنها را از یاد خدا هرگز باز نمیدارد. نمیگوید مردانی که تجارت نمیکنند. اسلام نیامده است که به مردم بگوید معامله نکنید، تجارت نکنید؛ برعکس تشویق کرده است که کار کنید، کسب کنید، معامله کنید، تجارت کنید. میفرماید مردانی که خرید و فروش میکنند، تجارت میکنند، کسب میکنند، مشاغل زندگی دارند ولی در حالی که همه اینها را دارند، آنی هم از خدا غافل نیستند. 0 5 محمدامین 1402/8/30 آزادی معنوی مرتضی مطهری 4.7 42 صفحۀ 95 این نیروی ایمان و مذهب است که در عمق وجدان انسان چنگ میاندازد و انسان را تسلیم عدالت و اخلاق میکند. عبادت برای این است که حیات ایمانی انسان تجدید بشود، تازه بشود، طراوت پیدا کند، قوت و نیرو بگیرد. به هراندازه که ایمان انسان بیشتر باشد، بیشتر به یاد خداست و به هر اندازه که انسان به یاد خدا باشد کمتر معصیت میکند. 0 1 محمدامین 1402/8/29 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 121 صفحۀ 9 ناگهان چیزی را گم کرده بود که نمیتوانست بداند چیست؟ به نام شوی بود سلوچ؛ اما به حس، چیزی دیگر. شاید بشود گفت نیمی از خود مرگان گم شده بود؟نمیدانست. نه دست بود و نه چشن بود و نه قلب. روحش، حساش؛ خودش گم شده بود. سقف از فراز و دیوارها از کنار او کنده شده بودند. احساسی مثل برهنه ماندن. برهنه از درون؛ برهنه بر یخ. دستهای او را تهی کرده بودند 0 4 محمدامین 1402/8/28 آزادی معنوی مرتضی مطهری 4.7 42 صفحۀ 48 نماز بدون حضور قلب قبول نیست؛ صحیح است، یعنی به تو نمیگویند چرا نماز نخواندی، اما قبول نیست یعنی تو را به جایی نمیبرد، خاصیتی برای تو ندارد. تا گفتیم الله اکبر، اگر فرض کنید مغازهدار هستیم مثل این است که قفل در مغازهمان را باز کردیم، حمد و سورا را میخوانیم اما دلمان در مغازه است، دلمان در اداره است، دلمان در فلان ملکمان است، دلمان دنبال فلان شهوت است، یک وقت متوجه میشویم که گفتیم السلام علیکم و رحمهالله و برکاته. از بس هم زیاد نماز خواندهاین قهراً عادت شده است، اشتباه نمیکنیم، به طور خودکار از الله اکبر تا السلام علیکم میرویم و تمام میکنیم بدون این که هیچ بفهمیم. 0 7 محمدامین 1402/8/24 آزادی معنوی مرتضی مطهری 4.7 42 صفحۀ 30 هروقت شما دیدید بر خشم خودتان مسلط هستید نه خشم شما بر شما مسلط است، شما آزادید. هروقت دیدید شما بر شهوت خودتان مسلط هستید نه شهوت شما بر شما، هروقت شما دیدید یک درآمد غیرمشروع در مقابل شما قرار گرفت و این نفس شما اشتیاق دارد میگوید این درآمد را بگیر، اما ایمان و وجدان و عقل شما حکم میکند که این نامشروع است، نگیر و بر این میل نفسانی خودتان غالب شدید، بدانید از نظر معنوی واقعا انسان آزادی هستید. 0 13 محمدامین 1402/8/23 آزادی معنوی مرتضی مطهری 4.7 42 صفحۀ 24 آزادی معنوی برخلاف آزادی اجتماعی، آزادی انسان خودش از خودش است. آزادی اجتماعی آزادی انسان از قید و اسارت افراد دیگر، ولی آزادی معنوی نوع خاصی از آزادی است و درواقع آزادی انسان است از قید و اسارت خودش. 0 21 محمدامین 1402/8/23 روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد هشام مطر 3.7 14 صفحۀ 176 در ناپدید شدن یک آدم ظلمی وجود دارد که توصیفش مشکل است. فرد ناپدیدشده را به چیزی مجرد تبدیل میکند و از آنجا که وجود او زیر همین خورشید و ماه یک امکان واقعی است، به سختی میتوان تصویر روشنی از او را در ذهن نگه داشت. در مرگ، این ویژگی از بین میرود، و تمام یادبودهای دنیا هم نمیتواند جلوی سیل فراموشی را بگیرد. ولی در زندگی، فرد ناپدیدشده به طور جدی و به شیوههای پیچیده تغییر میکند. 0 1 محمدامین 1402/8/22 روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد هشام مطر 3.7 14 صفحۀ 157 مردگان با ما زندگی میکنند. اندوه نه داستان جنایی است، نه معمایی برای حل کردن؛ تجربهای جدی و پرشور است. کارِ سخت و شرافتمندانه است. میتواند پشتت را خم کند. بخشی از پذیرش مرگ است و بخش امیدبخشی هم هست. 0 12 محمدامین 1402/8/22 روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد هشام مطر 3.7 14 صفحۀ 164 ولی اندوه دیوار حائل است؛ هریک از ما را به قلمرویی از اندوههای شخصی منتقل میکرد، به جایی که درد و رنج به بیان درنمیآمد، فرسنگها از زبان دور بود. 0 3
بریدههای کتاب محمدامین محمدامین 1403/3/30 تو زودتر بکش؛ روایت نیروهای عملیاتی و اطلاعاتی اسرائیل از 60 سال ترورهای موساد از ترور مبارزین فلسطینی تا ترور عماد مغنیه و دانشمندان هسته ای و موشکی ایران جلد 1 رونن برگمن 4.0 12 صفحۀ 113 اسرائیل از قیومیت بریتانیا [بر فلسطین] سیستم قانونی را به ارث برده بود که شامل مقررات حالت فوقالعاده برای صدور احکام [اضطراری] و سرکوب شورشها میشد. در بین این مقررات، این فقره هم وجود داشت که همهی رسانههای مکتوب و رادیویی باید هر گزارشی درباره فعالیتهای دستگاه اطلاعاتی و ارتش را به [اداره] سانسور نظامی ارسال کنند که آن هم انتشار بسیاری از مطالب را رد میکرد. "تو زودتر بکش جلد اول/رونین برگمن" 0 5 محمدامین 1402/10/10 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 صفحۀ 202 به مرگ نیندیشید، چه برای شما، مرگ و فنایی نیست، چنانکه پروردگار تعالی فرمود: تو را برای ماندن آفریدم. زیرا تو خانهات را رها میکنی تا به سرای آرامش خود بروی؛ و آنچه شما را از رفتن بیمناک میسازد، نه رفتن است، که بارهای سنگینِ شماست که پس از مرگ شما بر جای میماند و بارهاییست که از پیش شما ناپدید میشود. پس آنها را رها ساز و شاد باش؛ و درود بر او باد که فرمود: کسانی که سبک بارند نجات مییابند و کسانی که بار سنگین دارند هلاک میشوند. دشواریهای مرگ را بر نَفسِ خویش سبک گردان تا یاد دیدار پروردگار در ذهنت نقش بندد. پس بدان! آنها که از رفتن اکراه دارند و میترسند، پایشان در گِلِ فساد مانده است؛ وَاِلّا این همه نشاط و سلامت که در سفر است مگر کم است که اینطور به توقفگاهِ خویش پیله میکنی و به فراموشی میسپاری این نکته را که همه چیز از اوست، و همهچیز، لاجرم به او باز میگردد؟ 0 15 محمدامین 1402/10/7 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 صفحۀ 174 هر عشقی، اگر برخوردار از طهارت باشد، بخشی از عشق به خداست، و عشقیست خدایی... اما... عشق به خدا را میتوان در مکتب عاشقان به خدا یافت و با آن سیراب شد؛ اما عشق به دیگری، ضرورتیست که از حادثه برمیخیزد نه از اراده به انتخاب، و همین، کار را مشکل میکند. در به در که نمیتوان به دنبال محبوبِ خاکی گشت. درِ هر خانه را که نمیتوان کوبید و پرسید: آیا یارِ من، اینجا، منزل نکرده است؟ سرِ هر گذر، همچو اوباش، نمیتوان استاد و در انتظارِ عبورِ یار، زمان را کشت... و همینهاست که کار را مشکل میکند... 0 8 محمدامین 1402/10/6 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 صفحۀ 122 اما چرا آدمی در پرهیز از جهالت و فساد و گناه نیست؟ زیرا این سه، قرین تنآسایی و بیکارگی و شهوتپرستیست، و ابلیس، سخت کوشیده است تا ذهنِ آدمی را اسیر و شیفتهی این سه کند؛ و از این رو، بدا به حال انسان، که تا رسیدن به لحظهی خلاصی از شر شیطان، باید که رنج فراوان تحمل کند و از سعادتِ راستینِ جسم و روح، محروم بماند. 0 3 محمدامین 1402/10/4 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 صفحۀ 129 مادرم میفرماید: "با جان خود بازی کن اما با ودیعهیی که خداوند در این جان به امانت نهاده تا به دیگران بسپاری، بازی مکن!" 0 11 محمدامین 1402/10/4 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 صفحۀ 112 تحمل اندوه به معنای اندوهپرستی نیست. تحمل درد، غیر از قبول درد است. مشقّت، آزمایشیست از سوی حق، و راهیست میانبر به جانب آرامش و شادمانی. "مردی در تبعید ابدی|نادر ابراهیمی" #کتاب_نوشت 0 5 محمدامین 1402/10/4 مردی در تبعید ابدی: بر اساس داستان زندگی ملاصدرای شیرازی صدرالمتالهین نادر ابراهیمی 4.6 180 صفحۀ 84 ای محمد! آن دانشی که خداوند به تو میبخشد تا در اختیار همگان بگذاری، مطلقاً متعلّق به تو نیست تا بتوانی بر سر آن قمار کنی، بل از آنِ همگان است و ملک عام و امانت خاص. پس چنان لجاج مکن که تو و آن دانش را یکجا به دار بیاویزند، یا گردن بزنند، یا زنده زنده به خاک بسپارند. 0 8 محمدامین 1402/9/11 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 121 صفحۀ 311 حتما نباید کسی پدرت را کشته باشد تا تو از او بیزار باشی. آدم هایی یافت می شوند که راه رفتنشان، گفتنشان، نگاهشان و حتی لبخندشان در تو بیزاری می رویاند. 0 42 محمدامین 1402/9/11 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 121 صفحۀ 320 برخی چنیناند که بلندی خود را در پستی دیگری، دیگران میجویند. به هزار زبان فریاد میزنند: که تو نرو تا ایستاده من، بر تو پیشی داشته باشد. این گونه آدمها، از آن رو که در نقطهای جامد شده و ماندهاند؛ چشم دیدن هیچ رونده و هیچ راهی را ندارند. کینهتوز، کینهتوز؛ مار سر راه! ای بسا که همان راه، همان فرجامی را بیابد که ایشان پیشگویی کردهاند؛ اما نمیتوان به گفت و نگاه ایشان خوشبین بود. گفتشان از بخلشان برمیخیزد، گرچه برخوردار از پارهای حقایق هم باشد. پس در همه حال در حال کینه است که در دلهاشان سر میجنباند. هراس از دست دادن جای خود. 0 5 محمدامین 1402/9/7 آزادی معنوی مرتضی مطهری 4.7 42 صفحۀ 154 امروز مسئله جبر محیط برای بسیاری از مردم یک عذر شده است. از فردی میپرسند: آقا تو چرا اینجور هستی؟ یا خانم! تو چرا لخت بیرون میآیی؟ میگوید: دیگر محیط است، محیط اینچنین اقتضا میکند. به آن دیگری میگویند: تو چرا در مجالسی که شرکت در آن مجالس حرام است شرکت میکنی؟ نشستن بر سر سفرهای که در آن شراب نوشیده بشود، ولو برای خوردن نان حلال، حرام است، چرا در چنین مجلسی شرکت میکنی؟ میگوید: اوضاع و شرایط اینجا اینچنین اقتضا میکند. چه کنیم، محیط فاسد است. چرا بچههایت میروند فلیمهای خطرناک میبینند؟ میگوید: خوب دیگر، محیط است، مگر میشود جلویش را گرفت؟! چرا به مسجد نمیروند؟ محیط فاسد است! مسئله جبر محیط برای عدهای یک عذر شده است. از نظر اسلام این عذر به هیچوجه مسموع نیست. محیط فاسد است، محیط اجازه نمیداد، در این محیط بهتر از این نمیشد عمل کرد، از نظر اسلام عذر غیر مسموع است. یعنی ما در درجه اول وظیفه داریم محیط خودمان را برای یک زندگی اسلامی مساعد کنیم ولی اگر محیط که در آن هستیم به شکلی است که ما قادر نیستیم آن را به شکل یک محيط اسلامی و جو خودمان را به شکل یک جو اسلامی دربیاوریم، و احساس کنیم که در این جو و محیط، ایمان خودمان، ایمان زنمان، ایمان بچههایمان، ایمان نسل آیندهمان از بین میرود، اسلام میگوید محیط را رها کن. رها کردن محیط هم لزومی ندارد که معنایش این باشد که انسان شهری را رها کند و به شهر دیگر برود و یل کشوری را رها کند به کشور دیگر برود، بلکه در مورد محلهها هم صدق میکند. 1 5 محمدامین 1402/9/7 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 121 صفحۀ 202 عشق مگر حتماً باید پیدا و آشکار باشد تا به آدمیزاد حق عاشق شدن، عاشق بودن بدهند؟ گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست. عشق مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟ نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست، که نیست. پیدا نیست و حس میشود. میشوراند. منقلب میکند. به رقص و شلنگاندازی وا میدارد. میگریاند. میچزاند. میکوباند و میدواند. 0 4 محمدامین 1402/8/30 آزادی معنوی مرتضی مطهری 4.7 42 صفحۀ 96 مردانی که معامله، خرید و فروش، تجارت، آنها را از یاد خدا هرگز باز نمیدارد. نمیگوید مردانی که تجارت نمیکنند. اسلام نیامده است که به مردم بگوید معامله نکنید، تجارت نکنید؛ برعکس تشویق کرده است که کار کنید، کسب کنید، معامله کنید، تجارت کنید. میفرماید مردانی که خرید و فروش میکنند، تجارت میکنند، کسب میکنند، مشاغل زندگی دارند ولی در حالی که همه اینها را دارند، آنی هم از خدا غافل نیستند. 0 5 محمدامین 1402/8/30 آزادی معنوی مرتضی مطهری 4.7 42 صفحۀ 95 این نیروی ایمان و مذهب است که در عمق وجدان انسان چنگ میاندازد و انسان را تسلیم عدالت و اخلاق میکند. عبادت برای این است که حیات ایمانی انسان تجدید بشود، تازه بشود، طراوت پیدا کند، قوت و نیرو بگیرد. به هراندازه که ایمان انسان بیشتر باشد، بیشتر به یاد خداست و به هر اندازه که انسان به یاد خدا باشد کمتر معصیت میکند. 0 1 محمدامین 1402/8/29 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 121 صفحۀ 9 ناگهان چیزی را گم کرده بود که نمیتوانست بداند چیست؟ به نام شوی بود سلوچ؛ اما به حس، چیزی دیگر. شاید بشود گفت نیمی از خود مرگان گم شده بود؟نمیدانست. نه دست بود و نه چشن بود و نه قلب. روحش، حساش؛ خودش گم شده بود. سقف از فراز و دیوارها از کنار او کنده شده بودند. احساسی مثل برهنه ماندن. برهنه از درون؛ برهنه بر یخ. دستهای او را تهی کرده بودند 0 4 محمدامین 1402/8/28 آزادی معنوی مرتضی مطهری 4.7 42 صفحۀ 48 نماز بدون حضور قلب قبول نیست؛ صحیح است، یعنی به تو نمیگویند چرا نماز نخواندی، اما قبول نیست یعنی تو را به جایی نمیبرد، خاصیتی برای تو ندارد. تا گفتیم الله اکبر، اگر فرض کنید مغازهدار هستیم مثل این است که قفل در مغازهمان را باز کردیم، حمد و سورا را میخوانیم اما دلمان در مغازه است، دلمان در اداره است، دلمان در فلان ملکمان است، دلمان دنبال فلان شهوت است، یک وقت متوجه میشویم که گفتیم السلام علیکم و رحمهالله و برکاته. از بس هم زیاد نماز خواندهاین قهراً عادت شده است، اشتباه نمیکنیم، به طور خودکار از الله اکبر تا السلام علیکم میرویم و تمام میکنیم بدون این که هیچ بفهمیم. 0 7 محمدامین 1402/8/24 آزادی معنوی مرتضی مطهری 4.7 42 صفحۀ 30 هروقت شما دیدید بر خشم خودتان مسلط هستید نه خشم شما بر شما مسلط است، شما آزادید. هروقت دیدید شما بر شهوت خودتان مسلط هستید نه شهوت شما بر شما، هروقت شما دیدید یک درآمد غیرمشروع در مقابل شما قرار گرفت و این نفس شما اشتیاق دارد میگوید این درآمد را بگیر، اما ایمان و وجدان و عقل شما حکم میکند که این نامشروع است، نگیر و بر این میل نفسانی خودتان غالب شدید، بدانید از نظر معنوی واقعا انسان آزادی هستید. 0 13 محمدامین 1402/8/23 آزادی معنوی مرتضی مطهری 4.7 42 صفحۀ 24 آزادی معنوی برخلاف آزادی اجتماعی، آزادی انسان خودش از خودش است. آزادی اجتماعی آزادی انسان از قید و اسارت افراد دیگر، ولی آزادی معنوی نوع خاصی از آزادی است و درواقع آزادی انسان است از قید و اسارت خودش. 0 21 محمدامین 1402/8/23 روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد هشام مطر 3.7 14 صفحۀ 176 در ناپدید شدن یک آدم ظلمی وجود دارد که توصیفش مشکل است. فرد ناپدیدشده را به چیزی مجرد تبدیل میکند و از آنجا که وجود او زیر همین خورشید و ماه یک امکان واقعی است، به سختی میتوان تصویر روشنی از او را در ذهن نگه داشت. در مرگ، این ویژگی از بین میرود، و تمام یادبودهای دنیا هم نمیتواند جلوی سیل فراموشی را بگیرد. ولی در زندگی، فرد ناپدیدشده به طور جدی و به شیوههای پیچیده تغییر میکند. 0 1 محمدامین 1402/8/22 روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد هشام مطر 3.7 14 صفحۀ 157 مردگان با ما زندگی میکنند. اندوه نه داستان جنایی است، نه معمایی برای حل کردن؛ تجربهای جدی و پرشور است. کارِ سخت و شرافتمندانه است. میتواند پشتت را خم کند. بخشی از پذیرش مرگ است و بخش امیدبخشی هم هست. 0 12 محمدامین 1402/8/22 روایت بازگشت: پدران، پسران و سرزمینی که آنها را از هم جدا می کرد هشام مطر 3.7 14 صفحۀ 164 ولی اندوه دیوار حائل است؛ هریک از ما را به قلمرویی از اندوههای شخصی منتقل میکرد، به جایی که درد و رنج به بیان درنمیآمد، فرسنگها از زبان دور بود. 0 3