بریدههای کتاب mohamad.shahqasy mohamad.shahqasy 2 روز پیش جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 201 صفحۀ 92 گویی با زحمت و تقریباً بیاراده،بلکه از روی احتیاجی درونی،به تمام موجوداتی که در را مییافت،خیره میشد.مثل این بود که در جست و جوی سرگرمی شدیدی میگشتولی آن را نمییافت و بناچار هر دم به فکر فرو میرفت.اما همین که باز یکهای میخورد و سر خود را برند میکرد و به اطراف مینگریست، فوراً هر آنچه میاندیشید غز یاد میبرد و حتی فراموش میکرد که از کجا میگذرد. 0 5 mohamad.shahqasy 1404/5/31 مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسون 3.7 55 صفحۀ 369 تصورش را بکن،مرگ درست عین به خواب رفتن بود.فرصت خواهد داشت قبل از اینکه همهچیز تمام بشود فکر کند؟و فرصت خواهد داشت که فکر کند آن فکر را کرده است؟اما صبر کن ببینم،آدم چقدر باید فکر کند تا فکر کردنش تمام شود؟ 0 5 mohamad.shahqasy 1404/5/10 مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسون 3.7 55 صفحۀ 23 روز قبلش مادرش در راهپیمایی اول ماه مه در فلن شرکت کرده و برای حق رأی زنان،هشت ساعت کار در روز و سایر خواستههای آرمانشهری راهپیمایی کرده بود.این تظاهرات دستکم یک نتیجهٔ مثبت داشت: درد زایمانش شروع شد و درست بعد از نیمه شب اولین و تنها پسرش به دنیا آمد. 0 6 mohamad.shahqasy 1404/5/8 مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسون 3.7 55 صفحۀ 14 یولیوس در مزرعۀ خانواده کارگری میکرد و هر روز از پدرش که معتقد بود یولیوس به هیچ دردی نمیخورد یک کتک سیر میخورد.وقتی یولیوس بیست و پنج سالش شد،مادرش از سرطان مرد ـ که یولیوس را غصه دار کرد ـ و کمی بعدش هم باتلاقی که پدرش میخواست گوسالهٔ مادهای را از آن نجات دهد ابوی را هم بلعید.این هم یولیوس را غصه دار کرد ـ چون آن گوساله را خیلی دوست داشت. 0 17 mohamad.shahqasy 1404/4/1 گاوخونی جعفر مدرس صادقی 3.6 28 صفحۀ 25 -شاعری که شعر ننویسه شاعر نیست. -کسی هم که شاعر نباشه و شعر بنویسه همینطور. 0 2 mohamad.shahqasy 1404/2/25 همزاد فیودور داستایفسکی 3.6 54 صفحۀ 58 اگر در این هنگام ناظری بیطرف و بیخبر از آنچه بر آقای گالیادکین گذشته بود در شیوهی رفتار اندوهناک او باریک میشد،بیدرنگ به سیاهی وحشتآور درماندگیاش پی میبرد و بیشک میگفت که حال آقای گالیادکین به کسی میماند که بخواهد از خودش پنخان شود،انگاری میخواهد از دست خود به گوشهای بگریزد. 0 3 mohamad.shahqasy 1404/1/26 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 321 زخمی اگر بر قلب بنشیند؛تو، نه میتوانی زخم را از قلبت وابکنی، و نه میتوانی قلبت را دور بیندازی. زخم تکه ای از قلب توست. زخم اگر نباشد، قلبت هم نیست.زخم اگر نخواهی باشد، قلبت را باید بتوانی دور بیندازی. قلبت را چگونه دور میاندازی؟ زخم و قلبت یکی هستند. 0 0 mohamad.shahqasy 1403/12/23 شب یک شب دو بهمن فرسی 3.6 24 صفحۀ 20 دیگر چیزی در این نامه نیست.آن را به آتش میسپارم. 0 0 mohamad.shahqasy 1403/11/7 تو را دوست دارم چون نان و نمک: گزینه شعرهای عاشقانه ناظم حکمت 3.9 2 صفحۀ 112 برف راه را بست. تو نبودی؛ زانو زدم در برابرت.خیره شدم در چشمانت؛با چشمانی بسته. کشتی ها نمیگذرند، هواپیماها در پرواز نیستند. تو نبودی؛ تکیه زدم به دیوار در برابرت.گفتم گفتم گفتم؛با دهانی بسته. تو نبودی؛ دست بر تن تو زدم؛با دستانی که به روی صورتم بود. ۱۹۵۹ 0 0 mohamad.shahqasy 1403/10/19 آلاتورکا: گزیده شعر کوتاه مدرن ترکیه میراندا میناس 3.3 0 صفحۀ 210 این دنیا سرد است باد همیشه مخالف میوزد خشک میشوند درختان لیمو روزهای زیبا زود میگذرند «بهانه» - جاهد ظریف اوغلو 0 42 mohamad.shahqasy 1403/10/18 خاطره ای در درونم است: گزینه شعرهای عاشقانه آناآندری یونا آخماتووا 3.2 2 صفحۀ 120 ... در این دنیا یک نفر هست که میتوانستم تمامی این اشعار را برایش بفرستم اما چه؟ بگذار لب ها لبخندی تلخ بگشایند و قلب من یک بار دیگر بلرزد. 1963 0 0 mohamad.shahqasy 1403/6/31 تک پرده ای های فرانسوی روبر پنژه 0.0 صفحۀ 82 ما ها چندین و چند سال اینجاییم،ولی هیچوقت وقت نداریم.یه روز میگذره بی اینکه هیچ اتفاقی توش بیفته و به دنبالش یه روز دیگه که توی اون هم هیچ اتفاقی نمیافته. هر شب به خودمون میگیم-باز یه روز سوختهی دیگه. روز از همون اول صبحش که اون رو روی تقویم دیواریم خط میزنم تموم میشه. 0 0 mohamad.shahqasy 1403/6/24 افسانه های تبای سوفوکلس 4.7 16 صفحۀ 119 هر نسلی از آدمیان به نیستی میگراید. مردی را به من بنمایید که سعادت او از رویایی خوش که بیداری تلخ گونهای در پی دارد،برتر باشد. 0 0 mohamad.shahqasy 1403/6/12 به سوی فانوس دریایی ویرجینیا وولف 3.6 13 صفحۀ 201 لیلی اندیشید: نه،آدمی نمیتواند چیزی را به کسی بگوید. وقتی فوریتی در کار باشد تیر به خطا میرود. تیر کلمات این طرف و آن طرف میخورد و به پایین تر از هدف اصابت میکند. آن وقت از خیرش میگذریم؛ آن وقت اندیشه از نو پس مینشیند؛ آن وقت مثل بیشتر آدمهای میانسال محتاط و پنهانکار میشویم و بین ابروهایمان چین میافتد و نگاهمان از نگرانی همیشگی حکایت میکند. 0 25
بریدههای کتاب mohamad.shahqasy mohamad.shahqasy 2 روز پیش جنایت و مکافات فیودور داستایفسکی 4.5 201 صفحۀ 92 گویی با زحمت و تقریباً بیاراده،بلکه از روی احتیاجی درونی،به تمام موجوداتی که در را مییافت،خیره میشد.مثل این بود که در جست و جوی سرگرمی شدیدی میگشتولی آن را نمییافت و بناچار هر دم به فکر فرو میرفت.اما همین که باز یکهای میخورد و سر خود را برند میکرد و به اطراف مینگریست، فوراً هر آنچه میاندیشید غز یاد میبرد و حتی فراموش میکرد که از کجا میگذرد. 0 5 mohamad.shahqasy 1404/5/31 مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسون 3.7 55 صفحۀ 369 تصورش را بکن،مرگ درست عین به خواب رفتن بود.فرصت خواهد داشت قبل از اینکه همهچیز تمام بشود فکر کند؟و فرصت خواهد داشت که فکر کند آن فکر را کرده است؟اما صبر کن ببینم،آدم چقدر باید فکر کند تا فکر کردنش تمام شود؟ 0 5 mohamad.shahqasy 1404/5/10 مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسون 3.7 55 صفحۀ 23 روز قبلش مادرش در راهپیمایی اول ماه مه در فلن شرکت کرده و برای حق رأی زنان،هشت ساعت کار در روز و سایر خواستههای آرمانشهری راهپیمایی کرده بود.این تظاهرات دستکم یک نتیجهٔ مثبت داشت: درد زایمانش شروع شد و درست بعد از نیمه شب اولین و تنها پسرش به دنیا آمد. 0 6 mohamad.shahqasy 1404/5/8 مرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد یوناس یوناسون 3.7 55 صفحۀ 14 یولیوس در مزرعۀ خانواده کارگری میکرد و هر روز از پدرش که معتقد بود یولیوس به هیچ دردی نمیخورد یک کتک سیر میخورد.وقتی یولیوس بیست و پنج سالش شد،مادرش از سرطان مرد ـ که یولیوس را غصه دار کرد ـ و کمی بعدش هم باتلاقی که پدرش میخواست گوسالهٔ مادهای را از آن نجات دهد ابوی را هم بلعید.این هم یولیوس را غصه دار کرد ـ چون آن گوساله را خیلی دوست داشت. 0 17 mohamad.shahqasy 1404/4/1 گاوخونی جعفر مدرس صادقی 3.6 28 صفحۀ 25 -شاعری که شعر ننویسه شاعر نیست. -کسی هم که شاعر نباشه و شعر بنویسه همینطور. 0 2 mohamad.shahqasy 1404/2/25 همزاد فیودور داستایفسکی 3.6 54 صفحۀ 58 اگر در این هنگام ناظری بیطرف و بیخبر از آنچه بر آقای گالیادکین گذشته بود در شیوهی رفتار اندوهناک او باریک میشد،بیدرنگ به سیاهی وحشتآور درماندگیاش پی میبرد و بیشک میگفت که حال آقای گالیادکین به کسی میماند که بخواهد از خودش پنخان شود،انگاری میخواهد از دست خود به گوشهای بگریزد. 0 3 mohamad.shahqasy 1404/1/26 جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی 4.1 170 صفحۀ 321 زخمی اگر بر قلب بنشیند؛تو، نه میتوانی زخم را از قلبت وابکنی، و نه میتوانی قلبت را دور بیندازی. زخم تکه ای از قلب توست. زخم اگر نباشد، قلبت هم نیست.زخم اگر نخواهی باشد، قلبت را باید بتوانی دور بیندازی. قلبت را چگونه دور میاندازی؟ زخم و قلبت یکی هستند. 0 0 mohamad.shahqasy 1403/12/23 شب یک شب دو بهمن فرسی 3.6 24 صفحۀ 20 دیگر چیزی در این نامه نیست.آن را به آتش میسپارم. 0 0 mohamad.shahqasy 1403/11/7 تو را دوست دارم چون نان و نمک: گزینه شعرهای عاشقانه ناظم حکمت 3.9 2 صفحۀ 112 برف راه را بست. تو نبودی؛ زانو زدم در برابرت.خیره شدم در چشمانت؛با چشمانی بسته. کشتی ها نمیگذرند، هواپیماها در پرواز نیستند. تو نبودی؛ تکیه زدم به دیوار در برابرت.گفتم گفتم گفتم؛با دهانی بسته. تو نبودی؛ دست بر تن تو زدم؛با دستانی که به روی صورتم بود. ۱۹۵۹ 0 0 mohamad.shahqasy 1403/10/19 آلاتورکا: گزیده شعر کوتاه مدرن ترکیه میراندا میناس 3.3 0 صفحۀ 210 این دنیا سرد است باد همیشه مخالف میوزد خشک میشوند درختان لیمو روزهای زیبا زود میگذرند «بهانه» - جاهد ظریف اوغلو 0 42 mohamad.shahqasy 1403/10/18 خاطره ای در درونم است: گزینه شعرهای عاشقانه آناآندری یونا آخماتووا 3.2 2 صفحۀ 120 ... در این دنیا یک نفر هست که میتوانستم تمامی این اشعار را برایش بفرستم اما چه؟ بگذار لب ها لبخندی تلخ بگشایند و قلب من یک بار دیگر بلرزد. 1963 0 0 mohamad.shahqasy 1403/6/31 تک پرده ای های فرانسوی روبر پنژه 0.0 صفحۀ 82 ما ها چندین و چند سال اینجاییم،ولی هیچوقت وقت نداریم.یه روز میگذره بی اینکه هیچ اتفاقی توش بیفته و به دنبالش یه روز دیگه که توی اون هم هیچ اتفاقی نمیافته. هر شب به خودمون میگیم-باز یه روز سوختهی دیگه. روز از همون اول صبحش که اون رو روی تقویم دیواریم خط میزنم تموم میشه. 0 0 mohamad.shahqasy 1403/6/24 افسانه های تبای سوفوکلس 4.7 16 صفحۀ 119 هر نسلی از آدمیان به نیستی میگراید. مردی را به من بنمایید که سعادت او از رویایی خوش که بیداری تلخ گونهای در پی دارد،برتر باشد. 0 0 mohamad.shahqasy 1403/6/12 به سوی فانوس دریایی ویرجینیا وولف 3.6 13 صفحۀ 201 لیلی اندیشید: نه،آدمی نمیتواند چیزی را به کسی بگوید. وقتی فوریتی در کار باشد تیر به خطا میرود. تیر کلمات این طرف و آن طرف میخورد و به پایین تر از هدف اصابت میکند. آن وقت از خیرش میگذریم؛ آن وقت اندیشه از نو پس مینشیند؛ آن وقت مثل بیشتر آدمهای میانسال محتاط و پنهانکار میشویم و بین ابروهایمان چین میافتد و نگاهمان از نگرانی همیشگی حکایت میکند. 0 25