بریدههای کتاب معصومه اسدی معصومه اسدی 4 روز پیش تمام جهان در من است سیدایمان سرورپور 4.3 7 صفحۀ 80 "مردم همیشه چیزی را که نسبت به آن درکی ندارند به سخره می گیرند" 0 3 معصومه اسدی 1404/3/12 حماسهی سجادیه؛ تویی به جای همه جلد 1 سیدمهدی شجاعی 4.4 26 صفحۀ 111 هزینه خَر کردن مردم خیلی کمتر از هزینه سرکوب کردنشان است. درد و خونریزی هم ندارد. 0 9 معصومه اسدی 1404/3/11 حماسهی سجادیه؛ تویی به جای همه جلد 1 سیدمهدی شجاعی 4.4 26 صفحۀ 101 مسئله این است که حکّام پس از پیامبر، عمدتا راه لقمه حرام را به شکم های مردم گشوده اند و راه ورود حقیقت به قلب هایشان را بسته اند . 0 12 معصومه اسدی 1404/3/3 چهل نامه کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.3 11 صفحۀ 37 هر کس که کاری می کند،هرچقدر هم کوچک،در معرض خشم کسانی ست که کاری نمی کنند...! 0 65 معصومه اسدی 1404/3/3 به امین بگو دوستش دارم مریم راهی 4.5 25 صفحۀ 64 اگر حرف نزنی،اهل دنیا را محروم کرده ای از صدا و سخنت :))) 0 4 معصومه اسدی 1404/3/3 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 73 صفحۀ 15 آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد...! 0 6 معصومه اسدی 1404/1/30 از چیزی نمی ترسیدم: زندگی نامه خودنوشت قاسم سلیمانی 1335 تا 1357 قاسم سلیمانی 4.5 181 صفحۀ 46 صدای نماز پدرم یادم است،همراه با دعای پس از سجده که پیوسته زمزمه می کرد: الهی به عزتت و جلالت،خوارم مکن به جرم گُنَه،شرمسارم مکن مرا شرمساری به روی تو هست مکن شرمسارم مرا پیش کس 0 15 معصومه اسدی 1404/1/30 تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان اکرم اسلامی 4.6 256 صفحۀ 213 خدا به اندازه ی وظیفه هرکسی بهش تکلیف کرده و ازش سوال میکنه...! 0 14 معصومه اسدی 1404/1/30 تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان اکرم اسلامی 4.6 256 صفحۀ 157 حسرت،آشنا ترین حس آن روزهای من بود...! 0 12 معصومه اسدی 1404/1/23 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 186 صفحۀ 15 سن، مشکل عشق نیست! زمان نمیتواند بلور اصل را کدر کند مگر آنکه، تو پیوسته برق انداختن آن را از یاد برده باشی! 0 9 معصومه اسدی 1404/1/7 رویای دویدن وندلین ون درانن 4.3 60 صفحۀ 336 بزرگترین آرزویش این نیست که از خط پایان بگذرد یا مردم تشویقش کنند؛ بزرگترین آرزویش این است که مردم خودش را ببینند،نه وضعیتش را. این تنها چیزی است که هرکسی با هر نوع ناتوانی از دیگران می خواهد. از ظاهر آدمها یا از چیزی که متوجه اش نمی شوید، در موردشان قضاوت نکنید؛ سعی کنید آنها را بشناسید. 0 6 معصومه اسدی 1403/12/26 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 494 صفحۀ 87 اینطور که به نظر می رسید، غیرممکن است که در کتابخانه ای بایستی و دلت نخواهد کتاب ها را از طبقات بیرون بکشی...! 0 4 معصومه اسدی 1403/12/7 سقوط تی.ج. نیومن 3.7 12 صفحۀ 137 تنهایی می تواند به شیوه ای غیرمنتظره کمر مرد را خم کند...! 0 25 معصومه اسدی 1403/12/7 سقوط تی.ج. نیومن 3.7 12 صفحۀ 49 مرگ،تنها عدالتیه که تو این دنیا میشه پیدا کرد...! 0 5 معصومه اسدی 1403/11/18 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.5 26 صفحۀ 105 لازمه رشد کردن ، بخشیدن است...! 0 6 معصومه اسدی 1403/11/18 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.5 26 صفحۀ 122 شرط عاشق شدن، تمرکز کردن است 0 7 معصومه اسدی 1403/10/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 319 صفحۀ 255 《وقتی کسی به دیگری کمک میکنه،فقط گیرنده کمک نیست که مورد لطف قرار میگیره،اونی که کمک میکنه بیشتر خیر میبینه.》 0 3 معصومه اسدی 1403/10/8 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 319 صفحۀ 85 اوه دستگیره در را برای لحظه ای رها می کند. نگاهی به بسته ی کلوچه های توی دستش می اندازد. زیر لب می گوید:《 خیلی خب. کلوچه عربی. لابد خوشمزه ان، مگه نه؟》 -زن گفته او را اصلاح می کند:《کلوچه ایرانی.》 -چی؟ -زن توضیح می دهد:《 ایرانی.من اهل ایرانم،همونجا که مردمش فارسی حرف می زنن.》 _اوه می گوید:《 فارسی؟ این اسم یه زبونه؟》 خنده زن او را خلع سلاح می کند. 0 3 معصومه اسدی 1403/9/23 آبنبات دارچینی جلد 3 مهرداد صدقی 4.4 88 صفحۀ 263 "عشق اگه آمد سراغت،یعنی زندگی در حقت لطف کرده. به هر حال قانونای زندگی ر دست کم نگیر. شاید الان فکر کنی توانایی خاصی نداری یا فعلا سرت به درس و مشق و شیطنتای بچگی گرم باشه. ولی شاید زندگی ازت چیزی می خواد که همش داره، خواسته یا ناخواسته تو ر به همون طرف سوق مده" 0 3 معصومه اسدی 1403/9/6 خاطرات سفیر نیلوفر شادمهری 4.1 269 صفحۀ 4 و من شدم《ایران》! من باید پاسخگوی همه نقاط قوت و ضعف ایران می بودم. انگار من مسئول همه شرایط و وقایع بودم. چاره ای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم. من ناخواسته واسطه انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آن طور که باید و شاید وظیفه ام را انجام دهم. تصمیم گرفته شده بود! من سفیر ایران بودم و حافظ منافع کشورم و مردمش. 0 5
بریدههای کتاب معصومه اسدی معصومه اسدی 4 روز پیش تمام جهان در من است سیدایمان سرورپور 4.3 7 صفحۀ 80 "مردم همیشه چیزی را که نسبت به آن درکی ندارند به سخره می گیرند" 0 3 معصومه اسدی 1404/3/12 حماسهی سجادیه؛ تویی به جای همه جلد 1 سیدمهدی شجاعی 4.4 26 صفحۀ 111 هزینه خَر کردن مردم خیلی کمتر از هزینه سرکوب کردنشان است. درد و خونریزی هم ندارد. 0 9 معصومه اسدی 1404/3/11 حماسهی سجادیه؛ تویی به جای همه جلد 1 سیدمهدی شجاعی 4.4 26 صفحۀ 101 مسئله این است که حکّام پس از پیامبر، عمدتا راه لقمه حرام را به شکم های مردم گشوده اند و راه ورود حقیقت به قلب هایشان را بسته اند . 0 12 معصومه اسدی 1404/3/3 چهل نامه کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.3 11 صفحۀ 37 هر کس که کاری می کند،هرچقدر هم کوچک،در معرض خشم کسانی ست که کاری نمی کنند...! 0 65 معصومه اسدی 1404/3/3 به امین بگو دوستش دارم مریم راهی 4.5 25 صفحۀ 64 اگر حرف نزنی،اهل دنیا را محروم کرده ای از صدا و سخنت :))) 0 4 معصومه اسدی 1404/3/3 گریه های امپراتور فاضل نظری 4.3 73 صفحۀ 15 آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد...! 0 6 معصومه اسدی 1404/1/30 از چیزی نمی ترسیدم: زندگی نامه خودنوشت قاسم سلیمانی 1335 تا 1357 قاسم سلیمانی 4.5 181 صفحۀ 46 صدای نماز پدرم یادم است،همراه با دعای پس از سجده که پیوسته زمزمه می کرد: الهی به عزتت و جلالت،خوارم مکن به جرم گُنَه،شرمسارم مکن مرا شرمساری به روی تو هست مکن شرمسارم مرا پیش کس 0 15 معصومه اسدی 1404/1/30 تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان اکرم اسلامی 4.6 256 صفحۀ 213 خدا به اندازه ی وظیفه هرکسی بهش تکلیف کرده و ازش سوال میکنه...! 0 14 معصومه اسدی 1404/1/30 تنها گریه کن: روایت زندگی اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان اکرم اسلامی 4.6 256 صفحۀ 157 حسرت،آشنا ترین حس آن روزهای من بود...! 0 12 معصومه اسدی 1404/1/23 یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی 4.1 186 صفحۀ 15 سن، مشکل عشق نیست! زمان نمیتواند بلور اصل را کدر کند مگر آنکه، تو پیوسته برق انداختن آن را از یاد برده باشی! 0 9 معصومه اسدی 1404/1/7 رویای دویدن وندلین ون درانن 4.3 60 صفحۀ 336 بزرگترین آرزویش این نیست که از خط پایان بگذرد یا مردم تشویقش کنند؛ بزرگترین آرزویش این است که مردم خودش را ببینند،نه وضعیتش را. این تنها چیزی است که هرکسی با هر نوع ناتوانی از دیگران می خواهد. از ظاهر آدمها یا از چیزی که متوجه اش نمی شوید، در موردشان قضاوت نکنید؛ سعی کنید آنها را بشناسید. 0 6 معصومه اسدی 1403/12/26 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 494 صفحۀ 87 اینطور که به نظر می رسید، غیرممکن است که در کتابخانه ای بایستی و دلت نخواهد کتاب ها را از طبقات بیرون بکشی...! 0 4 معصومه اسدی 1403/12/7 سقوط تی.ج. نیومن 3.7 12 صفحۀ 137 تنهایی می تواند به شیوه ای غیرمنتظره کمر مرد را خم کند...! 0 25 معصومه اسدی 1403/12/7 سقوط تی.ج. نیومن 3.7 12 صفحۀ 49 مرگ،تنها عدالتیه که تو این دنیا میشه پیدا کرد...! 0 5 معصومه اسدی 1403/11/18 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.5 26 صفحۀ 105 لازمه رشد کردن ، بخشیدن است...! 0 6 معصومه اسدی 1403/11/18 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.5 26 صفحۀ 122 شرط عاشق شدن، تمرکز کردن است 0 7 معصومه اسدی 1403/10/20 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 319 صفحۀ 255 《وقتی کسی به دیگری کمک میکنه،فقط گیرنده کمک نیست که مورد لطف قرار میگیره،اونی که کمک میکنه بیشتر خیر میبینه.》 0 3 معصومه اسدی 1403/10/8 مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.1 319 صفحۀ 85 اوه دستگیره در را برای لحظه ای رها می کند. نگاهی به بسته ی کلوچه های توی دستش می اندازد. زیر لب می گوید:《 خیلی خب. کلوچه عربی. لابد خوشمزه ان، مگه نه؟》 -زن گفته او را اصلاح می کند:《کلوچه ایرانی.》 -چی؟ -زن توضیح می دهد:《 ایرانی.من اهل ایرانم،همونجا که مردمش فارسی حرف می زنن.》 _اوه می گوید:《 فارسی؟ این اسم یه زبونه؟》 خنده زن او را خلع سلاح می کند. 0 3 معصومه اسدی 1403/9/23 آبنبات دارچینی جلد 3 مهرداد صدقی 4.4 88 صفحۀ 263 "عشق اگه آمد سراغت،یعنی زندگی در حقت لطف کرده. به هر حال قانونای زندگی ر دست کم نگیر. شاید الان فکر کنی توانایی خاصی نداری یا فعلا سرت به درس و مشق و شیطنتای بچگی گرم باشه. ولی شاید زندگی ازت چیزی می خواد که همش داره، خواسته یا ناخواسته تو ر به همون طرف سوق مده" 0 3 معصومه اسدی 1403/9/6 خاطرات سفیر نیلوفر شادمهری 4.1 269 صفحۀ 4 و من شدم《ایران》! من باید پاسخگوی همه نقاط قوت و ضعف ایران می بودم. انگار من مسئول همه شرایط و وقایع بودم. چاره ای نبود و البته از این ناچاری ناراضی هم نبودم. من ناخواسته واسطه انتقال بخشی از اطلاعات شده بودم و این فرصتی بود تا آن طور که باید و شاید وظیفه ام را انجام دهم. تصمیم گرفته شده بود! من سفیر ایران بودم و حافظ منافع کشورم و مردمش. 0 5