بریدههای کتاب هانیه هانیه 1404/3/2 ضد فاضل نظری 4.2 57 صفحۀ 40 مگو شرط دوام دوستی دوری است باور کن همین یک اشتباه از آشنا بیگانه میسازد...! 0 7 هانیه 1404/2/29 ضد فاضل نظری 4.2 57 صفحۀ 22 نمیداند دل تنها میان جمع هم تنهاست... مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست.... 0 7 هانیه 1404/2/29 به زمان بندی خدا اعتماد کنید آکیرا 3.5 0 صفحۀ 206 اگر قرار است به من برگردی، هر وقت خدا بخواهد برمیگردی... :) 0 14 هانیه 1404/2/24 به زمان بندی خدا اعتماد کنید آکیرا 3.5 0 صفحۀ 30 5 12 هانیه 1404/2/13 بیگانه آلبر کامو 4.0 248 صفحۀ 65 متوجه شدم آدمی که حتی فقط یک روز زندگی کرده باشد، میتواند صدسال را راحت در زندان بگذراند ! آنقدر یاد و خاطره خواهد داشت که حوصلهاش سر نرود ...! 0 4 هانیه 1404/2/3 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 214 صفحۀ 211 میدانید آتشی که زیر خاکستر میماند چه دوام و ثباتی دارد؟ عشقِ پنهانی، عشقی که انسان جرئت نمیکند هرگز با هیچکس درباره آن گفتگو کند، به زبان بیاورد، به هر دلیلی که بخواهید ـ از لحاظ قیود اجتماعی، از نظر طبقاتی، به سبب اینکه معشوق ادراک نمیکند و به هر علت دیگری آن عشق است که درون آدم را میخورد و میسوزاند و آخرش مانند نقره گداخته شفاف و صیقلی میشود. 0 3 هانیه 1404/1/29 بوف کور صادق هدایت 3.7 202 صفحۀ 100 آیا همیشه دو نفر عاشق همین احساس را نمیکنند که سابقاً یکدیگر را دیده بودند، که رابطه مرموزی بین آنها وجود داشته است؟ درین دنیای پست يا عشق او را میخواستم يا عشق هيچکس آیا ممکن بود کس دیگری در من تأثير بكند؟ 0 3 هانیه 1404/1/23 بوف کور صادق هدایت 3.7 202 صفحۀ 9 در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد. 0 14 هانیه 1404/1/22 مهاجر سرزمین آفتاب؛ خاطرات کونیکو یامامورا (سبا بابایی) یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران مسعود امیرخانی 4.5 149 صفحۀ 178 0 3 هانیه 1403/12/4 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 233 صفحۀ 126 پسرک پرسید:« نصیحت دیگهای هم داری؟!» اسب گفت:« اینکه بقیه چطور باهات رفتار میکنن نباید معیار ارزش تو باشه.» 1 14 هانیه 1403/12/4 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 233 صفحۀ 104 موش کور گفت: « بزرگترین توهم اینه که فکر کنیم زندگی باید بی نقص باشه.» 0 12 هانیه 1403/12/3 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.8 119 صفحۀ 7 اژدهای کوچک گفت:« الان اصلا وقت ندارم گلها را ببینم.» پاندای بزرگ گفت:« درست به همین خاطر باید اونها رو ببینی؛ شاید فردا دیگه نباشن... :) 2 10 هانیه 1403/11/25 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 80 نیلوفر نگفت که چنان حسی را فقط اوست که درک میکند؛ چون تا آن روز نتوانسته بود این باور را در ذهن دیگری، از جمله خواهرش، جا بیندازد که دو انسان میتوانند و این قابلیت را دارند که روحشان چنان در هم بیامیزد که در بسیاری لحظات یکی بشوند.... 0 5 هانیه 1403/11/19 ارمیا رضا امیرخانی 3.8 134 صفحۀ 33 ارمیا باز هم روی سجاده نشسته بود و گریه می کرد. زار میزد. روزهای اول برای مصطفا گریه میکرد. اما هر چه میگذشت خود را برای گریه مستحق تر میدید. 0 28 هانیه 1403/11/14 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 28 عشق را از عشقه گرفته اند و آن گیاهی است که در باغ پدید آید در بُن درخت، اول بیخ در زمین سخت کند، پس سر برآورد و خود را در درخت میپیچد و همچنان میرود تا جمله درخت را فرا گیرد، وچنانش در شکنجه کند که نم در درخت نماند، و هر غذا که به واسطه آب و هوا به درخت میرسد به تاراج میبرد تا آنگاه که درخت خشک شود.. 0 13 هانیه 1403/11/14 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 26 نگاه او به من کفایت میکرد برای سرمستی وصف ناپذیرم اگر چشمان عالمی حتی نسبت به من کور میشد. 0 11 هانیه 1403/11/13 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 17 0 6 هانیه 1403/11/5 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 132 صفحۀ 7 بنشین لیلا! این طور با چشمهای غم گرفته و اشکبار، به من خیره نشو. من آتش این دل سوخته را؛ این نگاه غمزده را بیش از این تحمل نمیتوانم کرد. هر چند تو هر روز بر زخمهای من مرهمی تازه گذاشتی و من هر روز بر جگر دندان گزیده تو جراحت تازهای نشاندم، اما کیست که بتواند این همه غم را در نگاه یک زن ببیند و تاب بیاورد؟! 0 3 هانیه 1403/10/30 رشد علی صفایی حائری 4.5 105 صفحۀ 51 هنگامی که عشقی در سینه نشست و معشوق در دل خیمه زد، ناچار خواسته های این معشوق عاشق را حرکت میدهد و این است که اعمال عاشق با خواسته های معشوق وابستگی دارد. 0 8 هانیه 1403/10/23 بامداد خمار فتانه(پروین) حاج سیدجوادی 3.6 76 صفحۀ 405 زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست... 0 10
بریدههای کتاب هانیه هانیه 1404/3/2 ضد فاضل نظری 4.2 57 صفحۀ 40 مگو شرط دوام دوستی دوری است باور کن همین یک اشتباه از آشنا بیگانه میسازد...! 0 7 هانیه 1404/2/29 ضد فاضل نظری 4.2 57 صفحۀ 22 نمیداند دل تنها میان جمع هم تنهاست... مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست.... 0 7 هانیه 1404/2/29 به زمان بندی خدا اعتماد کنید آکیرا 3.5 0 صفحۀ 206 اگر قرار است به من برگردی، هر وقت خدا بخواهد برمیگردی... :) 0 14 هانیه 1404/2/24 به زمان بندی خدا اعتماد کنید آکیرا 3.5 0 صفحۀ 30 5 12 هانیه 1404/2/13 بیگانه آلبر کامو 4.0 248 صفحۀ 65 متوجه شدم آدمی که حتی فقط یک روز زندگی کرده باشد، میتواند صدسال را راحت در زندان بگذراند ! آنقدر یاد و خاطره خواهد داشت که حوصلهاش سر نرود ...! 0 4 هانیه 1404/2/3 چشم هایش بزرگ علوی 3.6 214 صفحۀ 211 میدانید آتشی که زیر خاکستر میماند چه دوام و ثباتی دارد؟ عشقِ پنهانی، عشقی که انسان جرئت نمیکند هرگز با هیچکس درباره آن گفتگو کند، به زبان بیاورد، به هر دلیلی که بخواهید ـ از لحاظ قیود اجتماعی، از نظر طبقاتی، به سبب اینکه معشوق ادراک نمیکند و به هر علت دیگری آن عشق است که درون آدم را میخورد و میسوزاند و آخرش مانند نقره گداخته شفاف و صیقلی میشود. 0 3 هانیه 1404/1/29 بوف کور صادق هدایت 3.7 202 صفحۀ 100 آیا همیشه دو نفر عاشق همین احساس را نمیکنند که سابقاً یکدیگر را دیده بودند، که رابطه مرموزی بین آنها وجود داشته است؟ درین دنیای پست يا عشق او را میخواستم يا عشق هيچکس آیا ممکن بود کس دیگری در من تأثير بكند؟ 0 3 هانیه 1404/1/23 بوف کور صادق هدایت 3.7 202 صفحۀ 9 در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد. 0 14 هانیه 1404/1/22 مهاجر سرزمین آفتاب؛ خاطرات کونیکو یامامورا (سبا بابایی) یگانه مادر شهید ژاپنی در ایران مسعود امیرخانی 4.5 149 صفحۀ 178 0 3 هانیه 1403/12/4 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 233 صفحۀ 126 پسرک پرسید:« نصیحت دیگهای هم داری؟!» اسب گفت:« اینکه بقیه چطور باهات رفتار میکنن نباید معیار ارزش تو باشه.» 1 14 هانیه 1403/12/4 پسرک، موش کور، روباه و اسب چارلی مکیسی 4.1 233 صفحۀ 104 موش کور گفت: « بزرگترین توهم اینه که فکر کنیم زندگی باید بی نقص باشه.» 0 12 هانیه 1403/12/3 پاندای بزرگ و اژدهای کوچک جیمز نوربری 3.8 119 صفحۀ 7 اژدهای کوچک گفت:« الان اصلا وقت ندارم گلها را ببینم.» پاندای بزرگ گفت:« درست به همین خاطر باید اونها رو ببینی؛ شاید فردا دیگه نباشن... :) 2 10 هانیه 1403/11/25 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 80 نیلوفر نگفت که چنان حسی را فقط اوست که درک میکند؛ چون تا آن روز نتوانسته بود این باور را در ذهن دیگری، از جمله خواهرش، جا بیندازد که دو انسان میتوانند و این قابلیت را دارند که روحشان چنان در هم بیامیزد که در بسیاری لحظات یکی بشوند.... 0 5 هانیه 1403/11/19 ارمیا رضا امیرخانی 3.8 134 صفحۀ 33 ارمیا باز هم روی سجاده نشسته بود و گریه می کرد. زار میزد. روزهای اول برای مصطفا گریه میکرد. اما هر چه میگذشت خود را برای گریه مستحق تر میدید. 0 28 هانیه 1403/11/14 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 28 عشق را از عشقه گرفته اند و آن گیاهی است که در باغ پدید آید در بُن درخت، اول بیخ در زمین سخت کند، پس سر برآورد و خود را در درخت میپیچد و همچنان میرود تا جمله درخت را فرا گیرد، وچنانش در شکنجه کند که نم در درخت نماند، و هر غذا که به واسطه آب و هوا به درخت میرسد به تاراج میبرد تا آنگاه که درخت خشک شود.. 0 13 هانیه 1403/11/14 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 26 نگاه او به من کفایت میکرد برای سرمستی وصف ناپذیرم اگر چشمان عالمی حتی نسبت به من کور میشد. 0 11 هانیه 1403/11/13 سلوک محمود دولت آبادی 3.6 18 صفحۀ 17 0 6 هانیه 1403/11/5 پدر، عشق و پسر سیدمهدی شجاعی 4.5 132 صفحۀ 7 بنشین لیلا! این طور با چشمهای غم گرفته و اشکبار، به من خیره نشو. من آتش این دل سوخته را؛ این نگاه غمزده را بیش از این تحمل نمیتوانم کرد. هر چند تو هر روز بر زخمهای من مرهمی تازه گذاشتی و من هر روز بر جگر دندان گزیده تو جراحت تازهای نشاندم، اما کیست که بتواند این همه غم را در نگاه یک زن ببیند و تاب بیاورد؟! 0 3 هانیه 1403/10/30 رشد علی صفایی حائری 4.5 105 صفحۀ 51 هنگامی که عشقی در سینه نشست و معشوق در دل خیمه زد، ناچار خواسته های این معشوق عاشق را حرکت میدهد و این است که اعمال عاشق با خواسته های معشوق وابستگی دارد. 0 8 هانیه 1403/10/23 بامداد خمار فتانه(پروین) حاج سیدجوادی 3.6 76 صفحۀ 405 زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست... 0 10