بریدههای کتاب هانیه هانیه 5 روز پیش نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 175 صفحۀ 47 «زن عاشق معایب و حتی بدجنسیهای مرد محبوبش را توجیه میکند، طوریکه خود مرد هم تابهحال نتوانسته باشد چنین توجیهاتی برای بدیهایش بیاورد.» 0 5 هانیه 7 روز پیش نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 175 صفحۀ 31 « آدم در هر شغلی میتواند دستبهخیر باشد.» 0 0 هانیه 7 روز پیش نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 175 صفحۀ 24 « تمام ترس و وحشتم هم دقیقاً از همین است؛ اینکه همهچیز را میفهمم!» 0 0 هانیه 7 روز پیش ملت عشق الیف شفق 3.4 213 صفحۀ 158 « شخصاً من در غمگین بودن عیبی نمیدیدم. ریا و بازی باعث شادی آدمها میشود، برعکس؛ دانستن حقایق سنگینی و غم بر دل مینشاند. در این دنیا آدمهایی که بیشتر بدانند، آرامتر و ساکتترند.» 0 17 هانیه 7 روز پیش سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 314 « محبوبیت از همهی ثروتها شیرینتر است.» 0 1 هانیه 7 روز پیش سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 277 « روز همان روز است ولی روزگار یک روزگار دیگر است.» 0 0 هانیه 1404/3/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 258 « گفت: دنیا پوچ و بیارزش است. هیچ ارزشی ندارد. گفتم: دنیا بیارزش نیست. فقط انسانی زندگی کردن خیلی سخت است.» 0 0 هانیه 1404/3/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 233 « وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست. چون نمیتواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد.» 0 1 هانیه 1404/3/15 ملت عشق الیف شفق 3.4 213 صفحۀ 127 « در نهایت همگی امانت خداییم و بدون شک نزد او باز میگردیم.» 0 6 هانیه 1404/3/15 ملت عشق الیف شفق 3.4 213 صفحۀ 108 «عقل به آسانی خراب نمیشود. عشق اما خودش را ویران میکند. گنج ها و خزانهها هم در میان ویرانهها یافت میشود، پس هرچه هست در دلِ خراب است!» 0 0 هانیه 1404/3/14 ملت عشق الیف شفق 3.4 213 صفحۀ 66 «نمیدانم چرا آدمیزاد تمایل دارد وقتی چیزی را درک نمیکند بدیاش را بگوید.» 0 0 هانیه 1404/3/14 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 196 «انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند. وگرنه از درون پوک میشود. و بیکاری بدتر از تنهایی است.» 0 6 هانیه 1404/3/14 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 154 «خودتان او را بالا بردهاید، و حالا پایین آوردنش خیلی سخت است.» 0 2 هانیه 1404/3/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 118 «...خوشبختی او با من خیلی فرق دارد.» 0 1 هانیه 1404/3/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 97 «من ایرانیام، دلم برای مملکتم میسوزد. اما ببین چه وضعی شده که آدم راضی میشود بیایند بگیرند و از بدبختی نجاتش بدهند.» 0 0 هانیه 1404/3/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 90 «حسرت میخورد به چرخی که در شبانهروز حتما میگشت و او در هیچ کجای آن جا نداشت، به سکوت خو میگرفت و آنقدر بیحضور شده بود که همه فراموشش کرده بودند. انگار به دنیا آمده بود که تنها باشد.» 0 2 هانیه 1404/3/12 آدم خواران ژان تولی 3.9 179 صفحۀ 16 0 9 هانیه 1404/3/12 آدم خواران ژان تولی 3.9 179 صفحۀ 8 0 2 هانیه 1404/3/11 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 73 «پدر پرسید: دنبال چه میگردی؟ آیدین گفت: دنبال خودم.» 0 7 هانیه 1404/3/11 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 72 «آیدین گفت: توی این مملکت پیش از این که به سی سالگی برسیم تباه میشویم. تو یک جور، من یک جور.» 0 1
بریدههای کتاب هانیه هانیه 5 روز پیش نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 175 صفحۀ 47 «زن عاشق معایب و حتی بدجنسیهای مرد محبوبش را توجیه میکند، طوریکه خود مرد هم تابهحال نتوانسته باشد چنین توجیهاتی برای بدیهایش بیاورد.» 0 5 هانیه 7 روز پیش نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 175 صفحۀ 31 « آدم در هر شغلی میتواند دستبهخیر باشد.» 0 0 هانیه 7 روز پیش نازنین فیودور داستایفسکی 4.1 175 صفحۀ 24 « تمام ترس و وحشتم هم دقیقاً از همین است؛ اینکه همهچیز را میفهمم!» 0 0 هانیه 7 روز پیش ملت عشق الیف شفق 3.4 213 صفحۀ 158 « شخصاً من در غمگین بودن عیبی نمیدیدم. ریا و بازی باعث شادی آدمها میشود، برعکس؛ دانستن حقایق سنگینی و غم بر دل مینشاند. در این دنیا آدمهایی که بیشتر بدانند، آرامتر و ساکتترند.» 0 17 هانیه 7 روز پیش سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 314 « محبوبیت از همهی ثروتها شیرینتر است.» 0 1 هانیه 7 روز پیش سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 277 « روز همان روز است ولی روزگار یک روزگار دیگر است.» 0 0 هانیه 1404/3/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 258 « گفت: دنیا پوچ و بیارزش است. هیچ ارزشی ندارد. گفتم: دنیا بیارزش نیست. فقط انسانی زندگی کردن خیلی سخت است.» 0 0 هانیه 1404/3/16 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 233 « وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیشتر تنهاست. چون نمیتواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد.» 0 1 هانیه 1404/3/15 ملت عشق الیف شفق 3.4 213 صفحۀ 127 « در نهایت همگی امانت خداییم و بدون شک نزد او باز میگردیم.» 0 6 هانیه 1404/3/15 ملت عشق الیف شفق 3.4 213 صفحۀ 108 «عقل به آسانی خراب نمیشود. عشق اما خودش را ویران میکند. گنج ها و خزانهها هم در میان ویرانهها یافت میشود، پس هرچه هست در دلِ خراب است!» 0 0 هانیه 1404/3/14 ملت عشق الیف شفق 3.4 213 صفحۀ 66 «نمیدانم چرا آدمیزاد تمایل دارد وقتی چیزی را درک نمیکند بدیاش را بگوید.» 0 0 هانیه 1404/3/14 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 196 «انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند. وگرنه از درون پوک میشود. و بیکاری بدتر از تنهایی است.» 0 6 هانیه 1404/3/14 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 154 «خودتان او را بالا بردهاید، و حالا پایین آوردنش خیلی سخت است.» 0 2 هانیه 1404/3/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 118 «...خوشبختی او با من خیلی فرق دارد.» 0 1 هانیه 1404/3/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 97 «من ایرانیام، دلم برای مملکتم میسوزد. اما ببین چه وضعی شده که آدم راضی میشود بیایند بگیرند و از بدبختی نجاتش بدهند.» 0 0 هانیه 1404/3/13 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 90 «حسرت میخورد به چرخی که در شبانهروز حتما میگشت و او در هیچ کجای آن جا نداشت، به سکوت خو میگرفت و آنقدر بیحضور شده بود که همه فراموشش کرده بودند. انگار به دنیا آمده بود که تنها باشد.» 0 2 هانیه 1404/3/12 آدم خواران ژان تولی 3.9 179 صفحۀ 16 0 9 هانیه 1404/3/12 آدم خواران ژان تولی 3.9 179 صفحۀ 8 0 2 هانیه 1404/3/11 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 73 «پدر پرسید: دنبال چه میگردی؟ آیدین گفت: دنبال خودم.» 0 7 هانیه 1404/3/11 سمفونی مردگان عباس معروفی 4.3 358 صفحۀ 72 «آیدین گفت: توی این مملکت پیش از این که به سی سالگی برسیم تباه میشویم. تو یک جور، من یک جور.» 0 1