بریدههای کتاب 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/6/9 نوفل لوشاتو پایان غربت سیدمجید گل محمدی 4.8 1 صفحۀ 69 من مطمئن هستم که شاه از این مبارزات کنونی علیه خود و سلطنت و خاندانش جان سالم به در نخواهد برد. 0 4 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/6/9 نوفل لوشاتو پایان غربت سیدمجید گل محمدی 4.8 1 صفحۀ 52 0 2 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/6/9 نوفل لوشاتو پایان غربت سیدمجید گل محمدی 4.8 1 صفحۀ 26 من هرجا بروم و فرشم را پهن کنم،همان جا خانه ی من است. من از آن آخوند ها نیستم که به خاطر زیارت،دست از وظیفه و تکلیفم بردارم. 0 2 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/6/7 واحد مخاطرات زهراسادات حسینی مهرآبادی 4.8 4 صفحۀ 54 0 3 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/6/6 واحد مخاطرات زهراسادات حسینی مهرآبادی 4.8 4 صفحۀ 89 _حسین داداش بیا این تیتاب ها رو بگیر و بین بچه ها تقسیم کن. _ چشم ولی من حسین نیستم! _ اِ؟! اکبر تویی؟ _ نِه! _ اصغر تویی ؟ _ نِه ! _ قاسم تویی؟ _ نِه! پس تو کی هستی؟ _ بابا ممّدم! _ ممد تویی!؟ ببخشید نشناختمت. 2 3 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/6/1 من طاهره صفارزاده هستم: کودک قرن پرویز امینی 3.8 5 صفحۀ 10 0 5 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/31 خوش آمدی زائر کوچک مسلم ناصری 3.8 1 صفحۀ 47 0 2 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/31 خوش آمدی زائر کوچک مسلم ناصری 3.8 1 صفحۀ 7 چیزی ته دلم ویلی ویلی می رود که نگرانم می کندو احساس خوبی ندارم. بابا گفته بود که یک عالمه آدم شب و روز توی راه هستند و ما تنها نیستیم ولی از بعد از ظهر که را افتاده ایم هیچ کسی را ندیده ایم ، حتی یک نفر را. هوا تاریک می شود.. 0 0 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/31 خوش آمدی زائر کوچک مسلم ناصری 3.8 1 صفحۀ 56 0 0 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/31 خوش آمدی زائر کوچک مسلم ناصری 3.8 1 صفحۀ 17 بابا توضیح می دهد که منطقه الخضرا یکی از جاهای معروف بغداد است که مردم برای تظاهرات و اعتراض آن جا جمع می شوند، جایی که سفارت خانه های چند کشور دیگر و ساختمان های مهم بغداد آن جا قرار دارد. 0 3 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/31 صفورا اره و غلام بهانه گیر؛ عاشقانه ای از قصه های کهن ایرانی اعظم مهدوی 3.8 16 صفحۀ 9 0 0 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/31 صفورا اره و غلام بهانه گیر؛ عاشقانه ای از قصه های کهن ایرانی اعظم مهدوی 3.8 16 صفحۀ 50 0 0 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/30 کوری ژوزه ساراماگو 4.0 191 صفحۀ 27 شاید بنا به یک ضرب المثل قدیمی و و عامیانه بتوان گفت که مرد کور می خواست زیر ابروی خود را بردارد و تنها چشمش را کور کرد! 0 1 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/21 من میترا نیستم: روایت زندگی شهید زینب کمایی معصومه رامهرمزی 4.5 76 صفحۀ 25 0 3 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/20 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.5 91 صفحۀ 43 باز گویم نه در این واقعه حافظ تنهاست غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر 0 0 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/19 من پروین اعتصامی هستم: بانوی شعر فارسی پرویز امینی 4.2 14 صفحۀ 5 به ماه دی ، گلستان گفت با برف که ما را چند حیران میگذاری بسی باریده ای بر گلشن و راغ چه خواهد بود پس زین ره نباری 0 1 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/4/25 بچه-گل های گمشده جانت تیلور لیل 3.5 2 صفحۀ 72 الویا فقط در حدود یکی و دو قدم دیگر با نلی فاصله داشت که به او برسد، دست هایش را دور او حلقه کند ، محکم در آغوشش بگیرد و او را وادار کنددست از این عمل بردارد که در همان لحظه سنگ بسیار بزرگی مستقیم به سوی سر او به پرواز درآمد. الویا از پشت به زمین افتاد و احساس کرد از بالای پرتگاهی در حال سقوط به قعر تاریکی اَست. 0 2 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/4/13 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.2 57 صفحۀ 116 لب چشمه نشست و بدون اینکه فکر کند یا تصمیم بگیرد آستین بالا زد و کتونی و جوراب را در آورد و وضو گرفت. حین گرفتن وضو با خودش تکرار کرد:<<مرگ و زندگی دست خداست ،صّدام خر کیه؟>> 0 6 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/4/13 خرنامه (داستان ها و حکایت های خران) لقمان دهقانی رحیم آبادی 3.5 1 صفحۀ 38 0 2 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/4/13 خرنامه (داستان ها و حکایت های خران) لقمان دهقانی رحیم آبادی 3.5 1 صفحۀ 49 خری که فامیل داشت مردی روستایی بار گندم بر خرش گذاشت و از روستا به شهری وارد شد.شلوغی مردم در بازار سبب شد تا خر نتواند از آنجا عبور کند. مرد فکر کرد حتما خرش مقصر است. با چوب دستی اش خر بیچاره را به باد کتک گرفت.یک نفر که شاهد ماجرا بود به او گفت:<<خجالت نمی کشی که این حیوان زبان بسته را با این بار سنگینی بر او گذاشته ای،این طور به باد کتک گرفته ای!>> روستایی که خشمگین بود گفت:<< ببخشید اگر می دانستم خر من در این شهر فامیل و آشنا دارد، هرگز به او جسارت نمی کردم.>> 🫏🫏 0 8
بریدههای کتاب 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/6/9 نوفل لوشاتو پایان غربت سیدمجید گل محمدی 4.8 1 صفحۀ 69 من مطمئن هستم که شاه از این مبارزات کنونی علیه خود و سلطنت و خاندانش جان سالم به در نخواهد برد. 0 4 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/6/9 نوفل لوشاتو پایان غربت سیدمجید گل محمدی 4.8 1 صفحۀ 52 0 2 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/6/9 نوفل لوشاتو پایان غربت سیدمجید گل محمدی 4.8 1 صفحۀ 26 من هرجا بروم و فرشم را پهن کنم،همان جا خانه ی من است. من از آن آخوند ها نیستم که به خاطر زیارت،دست از وظیفه و تکلیفم بردارم. 0 2 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/6/7 واحد مخاطرات زهراسادات حسینی مهرآبادی 4.8 4 صفحۀ 54 0 3 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/6/6 واحد مخاطرات زهراسادات حسینی مهرآبادی 4.8 4 صفحۀ 89 _حسین داداش بیا این تیتاب ها رو بگیر و بین بچه ها تقسیم کن. _ چشم ولی من حسین نیستم! _ اِ؟! اکبر تویی؟ _ نِه! _ اصغر تویی ؟ _ نِه ! _ قاسم تویی؟ _ نِه! پس تو کی هستی؟ _ بابا ممّدم! _ ممد تویی!؟ ببخشید نشناختمت. 2 3 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/6/1 من طاهره صفارزاده هستم: کودک قرن پرویز امینی 3.8 5 صفحۀ 10 0 5 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/31 خوش آمدی زائر کوچک مسلم ناصری 3.8 1 صفحۀ 47 0 2 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/31 خوش آمدی زائر کوچک مسلم ناصری 3.8 1 صفحۀ 7 چیزی ته دلم ویلی ویلی می رود که نگرانم می کندو احساس خوبی ندارم. بابا گفته بود که یک عالمه آدم شب و روز توی راه هستند و ما تنها نیستیم ولی از بعد از ظهر که را افتاده ایم هیچ کسی را ندیده ایم ، حتی یک نفر را. هوا تاریک می شود.. 0 0 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/31 خوش آمدی زائر کوچک مسلم ناصری 3.8 1 صفحۀ 56 0 0 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/31 خوش آمدی زائر کوچک مسلم ناصری 3.8 1 صفحۀ 17 بابا توضیح می دهد که منطقه الخضرا یکی از جاهای معروف بغداد است که مردم برای تظاهرات و اعتراض آن جا جمع می شوند، جایی که سفارت خانه های چند کشور دیگر و ساختمان های مهم بغداد آن جا قرار دارد. 0 3 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/31 صفورا اره و غلام بهانه گیر؛ عاشقانه ای از قصه های کهن ایرانی اعظم مهدوی 3.8 16 صفحۀ 9 0 0 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/31 صفورا اره و غلام بهانه گیر؛ عاشقانه ای از قصه های کهن ایرانی اعظم مهدوی 3.8 16 صفحۀ 50 0 0 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/30 کوری ژوزه ساراماگو 4.0 191 صفحۀ 27 شاید بنا به یک ضرب المثل قدیمی و و عامیانه بتوان گفت که مرد کور می خواست زیر ابروی خود را بردارد و تنها چشمش را کور کرد! 0 1 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/21 من میترا نیستم: روایت زندگی شهید زینب کمایی معصومه رامهرمزی 4.5 76 صفحۀ 25 0 3 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/20 معبد زیرزمینی معصومه میرابوطالبی 4.5 91 صفحۀ 43 باز گویم نه در این واقعه حافظ تنهاست غرقه گشتند در این بادیه بسیار دگر 0 0 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/5/19 من پروین اعتصامی هستم: بانوی شعر فارسی پرویز امینی 4.2 14 صفحۀ 5 به ماه دی ، گلستان گفت با برف که ما را چند حیران میگذاری بسی باریده ای بر گلشن و راغ چه خواهد بود پس زین ره نباری 0 1 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/4/25 بچه-گل های گمشده جانت تیلور لیل 3.5 2 صفحۀ 72 الویا فقط در حدود یکی و دو قدم دیگر با نلی فاصله داشت که به او برسد، دست هایش را دور او حلقه کند ، محکم در آغوشش بگیرد و او را وادار کنددست از این عمل بردارد که در همان لحظه سنگ بسیار بزرگی مستقیم به سوی سر او به پرواز درآمد. الویا از پشت به زمین افتاد و احساس کرد از بالای پرتگاهی در حال سقوط به قعر تاریکی اَست. 0 2 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/4/13 خاکسپاری دوم بانوی مرگ نیما اکبرخانی 4.2 57 صفحۀ 116 لب چشمه نشست و بدون اینکه فکر کند یا تصمیم بگیرد آستین بالا زد و کتونی و جوراب را در آورد و وضو گرفت. حین گرفتن وضو با خودش تکرار کرد:<<مرگ و زندگی دست خداست ،صّدام خر کیه؟>> 0 6 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/4/13 خرنامه (داستان ها و حکایت های خران) لقمان دهقانی رحیم آبادی 3.5 1 صفحۀ 38 0 2 𝑴𝒂𝒔𝒐𝒖𝒎𝒆𝒉 1404/4/13 خرنامه (داستان ها و حکایت های خران) لقمان دهقانی رحیم آبادی 3.5 1 صفحۀ 49 خری که فامیل داشت مردی روستایی بار گندم بر خرش گذاشت و از روستا به شهری وارد شد.شلوغی مردم در بازار سبب شد تا خر نتواند از آنجا عبور کند. مرد فکر کرد حتما خرش مقصر است. با چوب دستی اش خر بیچاره را به باد کتک گرفت.یک نفر که شاهد ماجرا بود به او گفت:<<خجالت نمی کشی که این حیوان زبان بسته را با این بار سنگینی بر او گذاشته ای،این طور به باد کتک گرفته ای!>> روستایی که خشمگین بود گفت:<< ببخشید اگر می دانستم خر من در این شهر فامیل و آشنا دارد، هرگز به او جسارت نمی کردم.>> 🫏🫏 0 8