بریدههای کتاب فرزانه عبداللهی فرزانه عبداللهی 1403/7/25 پادشاهان پیاده: خرده روایت هایی از زیارت اربعین محمدعلی جعفری 4.0 16 صفحۀ 303 نلسون ماندلا میگوید در یک مقطعی دولت آپارتاید به او پیشنهاد داد تا در ازای آزاد کردنش، از عقیده و اصول خودش کوتاه بیاید و با آنها سازش کند؛ میگوید ابتدا کمی وسوسه شد اما برخی دوستان مسلمانش مثل احمد کاترادا کمکش کردند تا با تاریخ زندگانی پیامبر و امام حسین آشنا بشود و به خاطر همین بوده که زیر بار سازش و دست برداشتن از اصولش نرفت. (فاروق حسین، استاد دانشگاه و پژوهشگر، آفریقای جنوبی) 0 11 فرزانه عبداللهی 1403/6/10 بازگشت به رام الله مريد برغوثي 3.7 12 صفحۀ 187 زمانی که در فلسطین بودیم، هرگز به یهودیان ظلمی نکردیم. ما نه از آنها متنفر بودیم و نه با آنها دشمنی داشتیم. اروپای قرون وسطا از آنها متنفر بود، نه ما. فردیناند و ایزابلا از آنها متنفر بودند، نه ما. آدولف هیتلر از آنها متنفر بود، نه ما. وقتی یهودیان سرزمینمان را غصب کردند و ما را از آنجا تبعید کردند، ما و خودشان را از قانون مساوات بیرون آوردند و دشمن ما شدند و قدرت را به دست گرفتند، در حالی که ما غریب و ضعیف شدیم. سرزمین ما را با قدرت قداست و قداست قدرت غصب کردند. 0 11 فرزانه عبداللهی 1403/5/9 به صرف قهوه و پیتا؛ سفرنامه و عکس های بوسنی و هرزگوین معصومه صفایی راد 3.9 39 صفحۀ 152 بالاخره میرسم به نماد سارایوو و نقطه عطف باشچارچیا [بازار اصلی]؛ سِبیل. ...یک چیزی مثل سقاخانه ماست یا به قول خودشان چشمه که از چوب و مس ساخته شده... اولیا چلبی در سیاحت نامهاش روایتی جالب دارد از ساخت این سبیل سارایوو. میگوید که سبیلها در ابتدا سیصد تا بودهاند که طی سالها و قرنها از بین رفتهاند و جایی هستند که مردم آب میخورند و به عشق شهدای کربلا ساخته شده است. عشق به اهل بیت و به خصوص امام حسین(ع) بین اهالی بالکان چیز غریبی نیست. برای مثال مسلمانان کشور آلبانی در این کار سرآمد اهالی بالکان هستند. روز عاشورا در این کشور تعطیل رسمی است و شاعرانشان در وصف امام حسین (ع) و کربلا شعر سرودهاند و حتی در بالای کوهی به نام تومور در تیرانا، پایتخت آلبانی، مقام حضرت عباس(ع) دارند. روایتهای متفاوتی دربارهی این کوه وجود دارد و اصلیترین داستان این است که درویشی خوابنما شده و حضرت عباس را با اسب دیده که به آنجا آمده است و قدمگاهی از حضرت که جای دو پا بر سنگ است هم آنجا وجود دارد. مردم این کشور از ۲۰ تا ۲۵ آگوست هر سال در این کوه مراسم میگیرند و چیزی شبیه کارناوال برگزار میکنند. سال ۲۰۱۳ هم هنرمندی بلغاری مجسمهای از حضرت عباس سوار بر اسب همراه با دو کودک در بغل ساخته و در بالای کوه نصب کرده. وقتی تیرانای آلبانی مجسمهی حضرت عباس دارد، دیگر فلسفهی سقاخانه بودن سبیل سارایوو عجیب به نظر نمیرسد. ص ۱۵۲-۱۵۵ 0 15 فرزانه عبداللهی 1403/4/30 تمثیلات اخلاقی، تربیتی جلد 1 محمدصادق حائری شیرازی 4.7 9 صفحۀ 79 کسی که بیپرواییهایی داشته و حالا میخواهد در صراط مستقیم باشد، چه زجری باید بکشد تا آن عادات را ترک کند! از این جهت خدا دربارهی این افراد میفرماید: «فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات» خدا بدیهای اینها تبدیل به حسنات میکند. این به دلیل زجرهایی است که میکشند. ببینید «حر» چقدر زرنگ بود؟ او که تا عاشورا از فرماندهان سپاه ابنسعد است، روز عاشورا یکی از شهدای بزرگ تاریخ اسلام میشود. فکر کردهاید که حر این ۲۴ ساعت را چطور گذرانده؟ خودتان را به جای او گذاشتهاید؟ کسی که بین آنها محترم بود، زن و فرزند داشت، همهی گوشتش زیر دندان آنها بود، آیا فکر کردهاید که وقتی حر در این طرف شهید شود، آنها خانوادهی او را در آن طرف به آتش میکشند که حر آبروی ما را برد؟ او قید زن و فرزند و همهی تعلقات را زده است. خانهاش را غارت میکنند؛ همه چیزش را میبرند. این ۲۴ ساعت برایش به اندازه چندین سال زجر کشیدن گذشته تا توانسته است از همهی این دشواریها بگذرد و تصمیم نهاییاش را بگیرد. گفت باید با اینها باشم؛ برگشت. حر، کار بزرگی کرده که دیگران در چند سال نیز موفق نمیشوند آن را انجام دهند. زجر چند سال را یک روزه کشیده است! 0 17 فرزانه عبداللهی 1403/4/29 آئینه تمام نما: بیاناتی از استاد آیت الله حائری شیرازی درباره حضرت امام حسین (ع) و واقعه عاشورا محمدصادق حائری شیرازی 4.3 15 صفحۀ 105 زهیر و شمر هر دو هم در کربلا بودند و هم در صفین، زهیر در هر دو میدان بنا بر فطرت عمل کرد و شمر در هر دو، بنا بر طبیعت. زهیر در صفین به امر فطرتش رفته بود؛ چون میخواست به خاطر مظلوم با ظالم بجنگد، اما ظالم را اشتباه کرده بود. شمر هم در هر دو میدان به دنبال قدرت بود. او هم اشتباه کرده بود و خیال میکرد که در کنار علی(ع) به قدرت دست پیدا میکند. هر دو در میدان کربلا اشتباهشان را اصلاح کردند. 0 8 فرزانه عبداللهی 1403/4/29 آئینه تمام نما: بیاناتی از استاد آیت الله حائری شیرازی درباره حضرت امام حسین (ع) و واقعه عاشورا محمدصادق حائری شیرازی 4.3 15 صفحۀ 24 گاهی ممکن است، انسان اشتباه بفهمد. زهیربنقین مدتها اشتباه میفهمید. او میپنداشت که عثمان، مظلوم کشته شده است و علی(ع)، نسبت به کشته شدن او کوتاهی کرده است؛ از این جهت مدتی با بنیامیه متحد بود. صلح امام حسن(ع) با معاویه شرایطی را به وجود آورد که غبارها فرونشست و فضا آرام شد و وضعیت مهآلود برطرف شد. در این شرایط زهیر پرونده معاویه و بنیامیه را یک بار دیگر خوب مطالعه کرد و متوجه شد که اینها اهل دنیا هستند و نمازشان ظاهری است. همچنین متوجه شد اصحاب امام علی و امام حسن(ع) منزه و پاک هستند. زهیر در جریان دعوت حسینبنعلی(ع) از سوی کوفیان، میگفت: این مردمی که حضرت را دعوت کردهاند مرد نیستند و قولشان قول نیست. امام حسین(ع) به خاطر دعوت اینهاست که به عراق میآید، اما این مردم تنهایش میگذارند. میگفت: من در خون فرزند رسولخدا(ص)، شریک نشدم. اگر همهی مردم هم امام(ع) را دعوت کنند تا به کوفه بیاید، من این کار را نمیکنم. او میدید که عزم آن حضرت جزم است. همهی خاندان امام با ایشان صحبت کردند تا از این سفر منصرفش کنند. زهیر میگفت: من هم اگر صحبت کنم، نمیتوانم از این تصمیم منصرفش کنم. اگر با آن حضرت رو به رو بشوم و تشویقش کنم که به عراق برود و او هم برود و کشته شود، من هم در خونش شریک هستم. بهتر است که نه من او را ببینم و نه او من را. هر دو به سمت عراق میرفتند و زهیر سفارش کرده بود که در مسیر هرجا دیدند حسینبنعلی(ع) منزل کرده است، نایستند، هرجا هم که ایشان رد شدند، همان جا منزل کنند تا با ایشان روبهرو نشود. در یکی از منزلها که آن حضرت توقف کردند، زهیر در حال بستن بار خود بود که از آنجا برود. در همین حال که زهیر در حال آماده شدن برای رفتن بود، پیک امام حسین(ع) نزد او آمد و گفت: «یا زهیر بن قین ان اباعبدالله الحسین علیه السلام بعثتی الیک لتأتیه» (این زهیربنقین، اباعبدالله الحسین مرا به سوی تو فرستاده تا به نزد او بیایی). زهیر با خود گفت: از آنچه میترسیدم به آن رسیدم. همسرش گفت: پسر دختر پیامبر(ص) صدایت کرده است و تردید میکنی؟! زهیر دید نرفتنش حمل بر بی ادبی است؛ لذا به خدمت امام(ع) رفت. 0 13 فرزانه عبداللهی 1403/4/25 هفت شهر عشق: نگاهی نو به حماسه عاشورا مهدی خدامیان آرانی 4.5 3 صفحۀ 41 یزید خیال نمیکرد که حسین (ع) زن و بچهاش را همراه خود ببرد، برای همین، نقشه داشت تا موقع خروج امام از مکه، زن و بچهی آن حضرت را اسیر کند و امام با شنیدن این خبر مجبور شود به مکه بازگردد تا ناموسش را از دست دشمنان نجات دهد و در این بازگشت است که نقشهی دوم اجرا میشود و امام به شهادت میرسد. ولی... وقتی امام، زن و بچهاش را همراه خود میبرد با این کار خود دسیسهی یزید را نقش بر آب مینماید. 0 5 فرزانه عبداللهی 1403/4/23 آئینه تمام نما: بیاناتی از استاد آیت الله حائری شیرازی درباره حضرت امام حسین (ع) و واقعه عاشورا محمدصادق حائری شیرازی 4.3 15 صفحۀ 41 همهی شهدای کربلا که بی گناه کشته شدند، حجت هستند، اما حجت کبری و بزرگترین حجت امام حسین (ع) در روز قیامت، علی اصغر اوست؛ چون نشان میدهد که او برای چه حرکت کرده و مقابل او چه افرادی بودهاند. 0 5 فرزانه عبداللهی 1403/4/19 فردا مسافرم مریم راهی 4.4 19 صفحۀ 60 -برای بار آخر میپرسم، آیا عاقبت، نام تو نوشته شده پای رقعه [دعوت از امام حسین (ع)] یا نه؟ ... - چه تفاوت دارد برای تو؟... تو زندگیات را بکن... تو بنگر به زنان خاندان علی... آنان چگونهاند؟... مطیع شوهرانشان... نجوا متعجب، ابروان در هم میبرد: - آنان از امامشان اطاعت میکنند... این را بفهم سعید... 0 9 فرزانه عبداللهی 1403/4/18 آئینه تمام نما: بیاناتی از استاد آیت الله حائری شیرازی درباره حضرت امام حسین (ع) و واقعه عاشورا محمدصادق حائری شیرازی 4.3 15 صفحۀ 11 شهادت را باید از کشته شدن جدا کنیم. هر کشتهای شهید نیست. از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمود: «هر کس نصیبی جز آن غرض و منظوری که به خاطر آن آمده، ندارد؛ حتی اگر کسی به نیت زانوبند شتری آمده باشد، نصیبی غیر از همان نخواهد داشت». پس مسئله شهادت به خون نیست. این خون نیست که مسئله را بزرگ میکند. مثلا وقتی ما میگوییم: «قانون اساسی ما یا انقلاب ما، خونبهای هزاران شهید است» در این عبارت مسامحه وجود دارد؛ چرا که این انقلاب است که به شهادتها ارج میدهد، انسانیت است که شهید را بالا میبرد. در واقع خون از نیت کسب ارزش میکند. این صحیح نیست که بگوییم مکتب از خون کسب ارزش میکند. مکتب آن قدر ارزش دارد که ریختن خونها برای آن، کار راجح و لازمی بود. مکتب ارزش ذاتی دارد و خون از مکتب کسب ارزش میکند، همان طور که ماه از خورشید کسب نور میکند. 0 6 فرزانه عبداللهی 1403/3/19 تمثیلات اخلاقی، تربیتی جلد 1 محمدصادق حائری شیرازی 4.7 9 صفحۀ 40 مسافری که به سوی مقصد حرکت میکند، راه نرفته را پیش رو میبیند؛ اما اگر پشت به مقصد بایستد، مسیر طی شده را خواهد دید. کسی که رفتهها و کردههای خود را میبیند، باید باور کند که در حال اشتباه است و پشت به مقصد ایستاده و کسی که نرفتهها و نکردهها را مینگرد، شک نکند که رو به مقصد ایستاده و در مسیر صحیح قرار دارد. پس اگر مقداری عجب در عمل کسی پیدا میشود، نشانهی آن است که دارد پایین میآید و تنزّل میکند. پس باید به خدا پناه ببرد و توجهش به آن کارهایی باشد که انجام نشده است تا غرور پیدا نکند. 0 12 فرزانه عبداللهی 1403/3/14 تمثیلات اخلاقی، تربیتی جلد 1 محمدصادق حائری شیرازی 4.7 9 صفحۀ 28 عالِم مانند چشمه است.تجلیل از عالم، یعنی بالابردن سطح چشمه تا آب آن بر همهی سطوح کشت و صحرا مسلط شود. سبک کردن عالم به منزلهی پایین بردن سطح آب چشمه است تا بر هیچ زمینی سوار نشود. 0 9 فرزانه عبداللهی 1403/3/13 تمثیلات اخلاقی، تربیتی جلد 1 محمدصادق حائری شیرازی 4.7 9 صفحۀ 27 کسی که در حرفهایش خیلی شلنگتخته میاندازد، در قضاوتش دربارهی این و آن هرچه خواست میگوید، در اظهار نظرهایش بیپرواست و هر چه از دهنش بیرون میآید میگوید، بدان که حامل ایمان نیست! 0 12 فرزانه عبداللهی 1402/10/29 حاج آخوند سیدعطاء الله مهاجرانی 3.9 43 صفحۀ 176 آسمان رشک برد بهر زمینی که در آن دو سه یاری دو سه دم بهر خدا بنشینند! 0 14 فرزانه عبداللهی 1402/9/23 حاج آخوند سیدعطاء الله مهاجرانی 3.9 43 صفحۀ 48 حاج آخوند گفت: ... شک کردن یک مرحله بالاتر از فکر کردن است. حقیقت نه در مرحله پیش از تفکر است و نه در مرحله پیش از شک خردمندانه. اصلاً خیالتان را راحت کنم، ما اگر در ذهن خود دریایی از امواج شک نداشته باشیم، توفان شک نداشته باشیم، تمام میشویم. مثل کسی خواهیم بود که در بیابان تاریکی گم شده باشد. وقتی موجهای نیرومند شک ذهن ما را میآشوبد؛ توفان شک ما را ویران میکند؛ اگر در پسِ این شک، آفتابی از دل دریا بتابد، ذهن ما را روشن و تن و جان ما را گرم کند، به همان آرامشی که میجستیم رسیدهایم. این آفتاب از سرچشمه ایمان میتابد. خرد انسان نمیتواند به یقین کامل برسد، معنای هستی را بفهمد، خدا را بشناسد! خیام میداند که توانایی خرد ما محدود است. کنه خرد ما اگر آفتاب ایمان بر آن نتابد جان ما آرام نمیگیرد. کنه خردم درخور اثبات تو نیست و اندیشه من به جز مناجات تو نیست من ذات تو را به واجبی کی دانم داننده ذات تو به جز ذات تو نیست 2 13 فرزانه عبداللهی 1402/9/18 لبخند مسیح سارا عرفانی 3.2 42 صفحۀ 110 خدا را باید برای عقل اثبات کرد و با تمام وجود عاشقش شد. 0 8 فرزانه عبداللهی 1402/9/17 ملکه تهی دست جلد 15 مهدی میرکیایی 4.4 11 صفحۀ 95 سرخپوستهای تمام قاره [آمریکا] زندگی یکسانی نداشتند. بعضی از آنها مثل ساکنان گواتمالا، تمدن پیشرفتهای داشتند. آنها هنر پارچه بافی را با نقشهای متنوع و رنگارنگ توسعه داده بودند. با ذوب فلزات آشنا بودند و به وسیله آن، ابزار کشاورزی و سلاح میساختند. سرخپوستهای گواتمالا، با طلا، زیورآلات بسیار زیبایی میساختند. آنها برای پیشرفت کشاورزی از کودهای گیاهی و روشهای ابتکاری آبیاری استفاده میکردند. آنها لوازم آرایش هم میساختند و از سنگهای قیمتی به جای پول استفاده میکردند. 0 8 فرزانه عبداللهی 1402/9/15 تولد در توکیو: خاطرات اتسوکو هوشینو حامد علی بیگی 4.1 41 صفحۀ 99 اربعین روضهای است که خود امام حسین (ع) میگیرد و مردم را از سراسر جهان به آن دعوت میکند. 0 23 فرزانه عبداللهی 1402/9/10 آنجا که باد کوبد: سفرنامه و عکس های باکو به همراه سفرنامه الکساندر دوما در محرم قفقاز معصومه صفایی راد 3.7 32 صفحۀ 171 این تکه از سفر روس جلال را خیلی دوست دارم: «من از باکو به این سمت مدام با بغض در گلو نفس میکشم. و به چه حسرتی! لابد خیال میکنید به از دست رفتن آن هفده شهر و دیگر قضایا؟ ابداً! که به گمان من هیچ بلخی به هیچ بخارایی نمیارزد و هیچ باکویی از هیچ مزلقانی کمتر نیست. اما این آدمهایی که یک جا را بلخ میکنند، یک جا را بخارا و جای دیگر را باکو یا مزلقان؛ اینها الان در چه حالند؟ ... فرهنگ و شخصیت اصلی را از تمام این جمهوریهای برادر گرفتهاند و در عوض بهشان خانه و پنکه و کانال و راه آهن دادهاند.» 0 9 فرزانه عبداللهی 1402/9/8 آنجا که باد کوبد: سفرنامه و عکس های باکو به همراه سفرنامه الکساندر دوما در محرم قفقاز معصومه صفایی راد 3.7 32 صفحۀ 99 آذربایجان وقتی به عنوان یک کشور مطرح شد، نیاز داشت برای اثبات خودش تاریخ و هویت مستقلی داشته باشد که نداشت. کاری کردهاند که در جهان، جمهوری آذربایجان کشوری است که به جعل تاریخ شهره است! برای هویت سازی دست بردند به تفسیر وارونهی تاریخ. این وارونگی روایت به جایی میرسد که در کتابهای تاریخی مدارسشان شاه اسماعیل مؤسس کشور آذربایجان بوده و آن زمان ایران جزوی از کشور آنها و تازه از تاریخدانان گلهمندند که چرا صفویه را حکومتی ایرانی میدانند! 0 5
بریدههای کتاب فرزانه عبداللهی فرزانه عبداللهی 1403/7/25 پادشاهان پیاده: خرده روایت هایی از زیارت اربعین محمدعلی جعفری 4.0 16 صفحۀ 303 نلسون ماندلا میگوید در یک مقطعی دولت آپارتاید به او پیشنهاد داد تا در ازای آزاد کردنش، از عقیده و اصول خودش کوتاه بیاید و با آنها سازش کند؛ میگوید ابتدا کمی وسوسه شد اما برخی دوستان مسلمانش مثل احمد کاترادا کمکش کردند تا با تاریخ زندگانی پیامبر و امام حسین آشنا بشود و به خاطر همین بوده که زیر بار سازش و دست برداشتن از اصولش نرفت. (فاروق حسین، استاد دانشگاه و پژوهشگر، آفریقای جنوبی) 0 11 فرزانه عبداللهی 1403/6/10 بازگشت به رام الله مريد برغوثي 3.7 12 صفحۀ 187 زمانی که در فلسطین بودیم، هرگز به یهودیان ظلمی نکردیم. ما نه از آنها متنفر بودیم و نه با آنها دشمنی داشتیم. اروپای قرون وسطا از آنها متنفر بود، نه ما. فردیناند و ایزابلا از آنها متنفر بودند، نه ما. آدولف هیتلر از آنها متنفر بود، نه ما. وقتی یهودیان سرزمینمان را غصب کردند و ما را از آنجا تبعید کردند، ما و خودشان را از قانون مساوات بیرون آوردند و دشمن ما شدند و قدرت را به دست گرفتند، در حالی که ما غریب و ضعیف شدیم. سرزمین ما را با قدرت قداست و قداست قدرت غصب کردند. 0 11 فرزانه عبداللهی 1403/5/9 به صرف قهوه و پیتا؛ سفرنامه و عکس های بوسنی و هرزگوین معصومه صفایی راد 3.9 39 صفحۀ 152 بالاخره میرسم به نماد سارایوو و نقطه عطف باشچارچیا [بازار اصلی]؛ سِبیل. ...یک چیزی مثل سقاخانه ماست یا به قول خودشان چشمه که از چوب و مس ساخته شده... اولیا چلبی در سیاحت نامهاش روایتی جالب دارد از ساخت این سبیل سارایوو. میگوید که سبیلها در ابتدا سیصد تا بودهاند که طی سالها و قرنها از بین رفتهاند و جایی هستند که مردم آب میخورند و به عشق شهدای کربلا ساخته شده است. عشق به اهل بیت و به خصوص امام حسین(ع) بین اهالی بالکان چیز غریبی نیست. برای مثال مسلمانان کشور آلبانی در این کار سرآمد اهالی بالکان هستند. روز عاشورا در این کشور تعطیل رسمی است و شاعرانشان در وصف امام حسین (ع) و کربلا شعر سرودهاند و حتی در بالای کوهی به نام تومور در تیرانا، پایتخت آلبانی، مقام حضرت عباس(ع) دارند. روایتهای متفاوتی دربارهی این کوه وجود دارد و اصلیترین داستان این است که درویشی خوابنما شده و حضرت عباس را با اسب دیده که به آنجا آمده است و قدمگاهی از حضرت که جای دو پا بر سنگ است هم آنجا وجود دارد. مردم این کشور از ۲۰ تا ۲۵ آگوست هر سال در این کوه مراسم میگیرند و چیزی شبیه کارناوال برگزار میکنند. سال ۲۰۱۳ هم هنرمندی بلغاری مجسمهای از حضرت عباس سوار بر اسب همراه با دو کودک در بغل ساخته و در بالای کوه نصب کرده. وقتی تیرانای آلبانی مجسمهی حضرت عباس دارد، دیگر فلسفهی سقاخانه بودن سبیل سارایوو عجیب به نظر نمیرسد. ص ۱۵۲-۱۵۵ 0 15 فرزانه عبداللهی 1403/4/30 تمثیلات اخلاقی، تربیتی جلد 1 محمدصادق حائری شیرازی 4.7 9 صفحۀ 79 کسی که بیپرواییهایی داشته و حالا میخواهد در صراط مستقیم باشد، چه زجری باید بکشد تا آن عادات را ترک کند! از این جهت خدا دربارهی این افراد میفرماید: «فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات» خدا بدیهای اینها تبدیل به حسنات میکند. این به دلیل زجرهایی است که میکشند. ببینید «حر» چقدر زرنگ بود؟ او که تا عاشورا از فرماندهان سپاه ابنسعد است، روز عاشورا یکی از شهدای بزرگ تاریخ اسلام میشود. فکر کردهاید که حر این ۲۴ ساعت را چطور گذرانده؟ خودتان را به جای او گذاشتهاید؟ کسی که بین آنها محترم بود، زن و فرزند داشت، همهی گوشتش زیر دندان آنها بود، آیا فکر کردهاید که وقتی حر در این طرف شهید شود، آنها خانوادهی او را در آن طرف به آتش میکشند که حر آبروی ما را برد؟ او قید زن و فرزند و همهی تعلقات را زده است. خانهاش را غارت میکنند؛ همه چیزش را میبرند. این ۲۴ ساعت برایش به اندازه چندین سال زجر کشیدن گذشته تا توانسته است از همهی این دشواریها بگذرد و تصمیم نهاییاش را بگیرد. گفت باید با اینها باشم؛ برگشت. حر، کار بزرگی کرده که دیگران در چند سال نیز موفق نمیشوند آن را انجام دهند. زجر چند سال را یک روزه کشیده است! 0 17 فرزانه عبداللهی 1403/4/29 آئینه تمام نما: بیاناتی از استاد آیت الله حائری شیرازی درباره حضرت امام حسین (ع) و واقعه عاشورا محمدصادق حائری شیرازی 4.3 15 صفحۀ 105 زهیر و شمر هر دو هم در کربلا بودند و هم در صفین، زهیر در هر دو میدان بنا بر فطرت عمل کرد و شمر در هر دو، بنا بر طبیعت. زهیر در صفین به امر فطرتش رفته بود؛ چون میخواست به خاطر مظلوم با ظالم بجنگد، اما ظالم را اشتباه کرده بود. شمر هم در هر دو میدان به دنبال قدرت بود. او هم اشتباه کرده بود و خیال میکرد که در کنار علی(ع) به قدرت دست پیدا میکند. هر دو در میدان کربلا اشتباهشان را اصلاح کردند. 0 8 فرزانه عبداللهی 1403/4/29 آئینه تمام نما: بیاناتی از استاد آیت الله حائری شیرازی درباره حضرت امام حسین (ع) و واقعه عاشورا محمدصادق حائری شیرازی 4.3 15 صفحۀ 24 گاهی ممکن است، انسان اشتباه بفهمد. زهیربنقین مدتها اشتباه میفهمید. او میپنداشت که عثمان، مظلوم کشته شده است و علی(ع)، نسبت به کشته شدن او کوتاهی کرده است؛ از این جهت مدتی با بنیامیه متحد بود. صلح امام حسن(ع) با معاویه شرایطی را به وجود آورد که غبارها فرونشست و فضا آرام شد و وضعیت مهآلود برطرف شد. در این شرایط زهیر پرونده معاویه و بنیامیه را یک بار دیگر خوب مطالعه کرد و متوجه شد که اینها اهل دنیا هستند و نمازشان ظاهری است. همچنین متوجه شد اصحاب امام علی و امام حسن(ع) منزه و پاک هستند. زهیر در جریان دعوت حسینبنعلی(ع) از سوی کوفیان، میگفت: این مردمی که حضرت را دعوت کردهاند مرد نیستند و قولشان قول نیست. امام حسین(ع) به خاطر دعوت اینهاست که به عراق میآید، اما این مردم تنهایش میگذارند. میگفت: من در خون فرزند رسولخدا(ص)، شریک نشدم. اگر همهی مردم هم امام(ع) را دعوت کنند تا به کوفه بیاید، من این کار را نمیکنم. او میدید که عزم آن حضرت جزم است. همهی خاندان امام با ایشان صحبت کردند تا از این سفر منصرفش کنند. زهیر میگفت: من هم اگر صحبت کنم، نمیتوانم از این تصمیم منصرفش کنم. اگر با آن حضرت رو به رو بشوم و تشویقش کنم که به عراق برود و او هم برود و کشته شود، من هم در خونش شریک هستم. بهتر است که نه من او را ببینم و نه او من را. هر دو به سمت عراق میرفتند و زهیر سفارش کرده بود که در مسیر هرجا دیدند حسینبنعلی(ع) منزل کرده است، نایستند، هرجا هم که ایشان رد شدند، همان جا منزل کنند تا با ایشان روبهرو نشود. در یکی از منزلها که آن حضرت توقف کردند، زهیر در حال بستن بار خود بود که از آنجا برود. در همین حال که زهیر در حال آماده شدن برای رفتن بود، پیک امام حسین(ع) نزد او آمد و گفت: «یا زهیر بن قین ان اباعبدالله الحسین علیه السلام بعثتی الیک لتأتیه» (این زهیربنقین، اباعبدالله الحسین مرا به سوی تو فرستاده تا به نزد او بیایی). زهیر با خود گفت: از آنچه میترسیدم به آن رسیدم. همسرش گفت: پسر دختر پیامبر(ص) صدایت کرده است و تردید میکنی؟! زهیر دید نرفتنش حمل بر بی ادبی است؛ لذا به خدمت امام(ع) رفت. 0 13 فرزانه عبداللهی 1403/4/25 هفت شهر عشق: نگاهی نو به حماسه عاشورا مهدی خدامیان آرانی 4.5 3 صفحۀ 41 یزید خیال نمیکرد که حسین (ع) زن و بچهاش را همراه خود ببرد، برای همین، نقشه داشت تا موقع خروج امام از مکه، زن و بچهی آن حضرت را اسیر کند و امام با شنیدن این خبر مجبور شود به مکه بازگردد تا ناموسش را از دست دشمنان نجات دهد و در این بازگشت است که نقشهی دوم اجرا میشود و امام به شهادت میرسد. ولی... وقتی امام، زن و بچهاش را همراه خود میبرد با این کار خود دسیسهی یزید را نقش بر آب مینماید. 0 5 فرزانه عبداللهی 1403/4/23 آئینه تمام نما: بیاناتی از استاد آیت الله حائری شیرازی درباره حضرت امام حسین (ع) و واقعه عاشورا محمدصادق حائری شیرازی 4.3 15 صفحۀ 41 همهی شهدای کربلا که بی گناه کشته شدند، حجت هستند، اما حجت کبری و بزرگترین حجت امام حسین (ع) در روز قیامت، علی اصغر اوست؛ چون نشان میدهد که او برای چه حرکت کرده و مقابل او چه افرادی بودهاند. 0 5 فرزانه عبداللهی 1403/4/19 فردا مسافرم مریم راهی 4.4 19 صفحۀ 60 -برای بار آخر میپرسم، آیا عاقبت، نام تو نوشته شده پای رقعه [دعوت از امام حسین (ع)] یا نه؟ ... - چه تفاوت دارد برای تو؟... تو زندگیات را بکن... تو بنگر به زنان خاندان علی... آنان چگونهاند؟... مطیع شوهرانشان... نجوا متعجب، ابروان در هم میبرد: - آنان از امامشان اطاعت میکنند... این را بفهم سعید... 0 9 فرزانه عبداللهی 1403/4/18 آئینه تمام نما: بیاناتی از استاد آیت الله حائری شیرازی درباره حضرت امام حسین (ع) و واقعه عاشورا محمدصادق حائری شیرازی 4.3 15 صفحۀ 11 شهادت را باید از کشته شدن جدا کنیم. هر کشتهای شهید نیست. از رسول اکرم (ص) روایت شده که فرمود: «هر کس نصیبی جز آن غرض و منظوری که به خاطر آن آمده، ندارد؛ حتی اگر کسی به نیت زانوبند شتری آمده باشد، نصیبی غیر از همان نخواهد داشت». پس مسئله شهادت به خون نیست. این خون نیست که مسئله را بزرگ میکند. مثلا وقتی ما میگوییم: «قانون اساسی ما یا انقلاب ما، خونبهای هزاران شهید است» در این عبارت مسامحه وجود دارد؛ چرا که این انقلاب است که به شهادتها ارج میدهد، انسانیت است که شهید را بالا میبرد. در واقع خون از نیت کسب ارزش میکند. این صحیح نیست که بگوییم مکتب از خون کسب ارزش میکند. مکتب آن قدر ارزش دارد که ریختن خونها برای آن، کار راجح و لازمی بود. مکتب ارزش ذاتی دارد و خون از مکتب کسب ارزش میکند، همان طور که ماه از خورشید کسب نور میکند. 0 6 فرزانه عبداللهی 1403/3/19 تمثیلات اخلاقی، تربیتی جلد 1 محمدصادق حائری شیرازی 4.7 9 صفحۀ 40 مسافری که به سوی مقصد حرکت میکند، راه نرفته را پیش رو میبیند؛ اما اگر پشت به مقصد بایستد، مسیر طی شده را خواهد دید. کسی که رفتهها و کردههای خود را میبیند، باید باور کند که در حال اشتباه است و پشت به مقصد ایستاده و کسی که نرفتهها و نکردهها را مینگرد، شک نکند که رو به مقصد ایستاده و در مسیر صحیح قرار دارد. پس اگر مقداری عجب در عمل کسی پیدا میشود، نشانهی آن است که دارد پایین میآید و تنزّل میکند. پس باید به خدا پناه ببرد و توجهش به آن کارهایی باشد که انجام نشده است تا غرور پیدا نکند. 0 12 فرزانه عبداللهی 1403/3/14 تمثیلات اخلاقی، تربیتی جلد 1 محمدصادق حائری شیرازی 4.7 9 صفحۀ 28 عالِم مانند چشمه است.تجلیل از عالم، یعنی بالابردن سطح چشمه تا آب آن بر همهی سطوح کشت و صحرا مسلط شود. سبک کردن عالم به منزلهی پایین بردن سطح آب چشمه است تا بر هیچ زمینی سوار نشود. 0 9 فرزانه عبداللهی 1403/3/13 تمثیلات اخلاقی، تربیتی جلد 1 محمدصادق حائری شیرازی 4.7 9 صفحۀ 27 کسی که در حرفهایش خیلی شلنگتخته میاندازد، در قضاوتش دربارهی این و آن هرچه خواست میگوید، در اظهار نظرهایش بیپرواست و هر چه از دهنش بیرون میآید میگوید، بدان که حامل ایمان نیست! 0 12 فرزانه عبداللهی 1402/10/29 حاج آخوند سیدعطاء الله مهاجرانی 3.9 43 صفحۀ 176 آسمان رشک برد بهر زمینی که در آن دو سه یاری دو سه دم بهر خدا بنشینند! 0 14 فرزانه عبداللهی 1402/9/23 حاج آخوند سیدعطاء الله مهاجرانی 3.9 43 صفحۀ 48 حاج آخوند گفت: ... شک کردن یک مرحله بالاتر از فکر کردن است. حقیقت نه در مرحله پیش از تفکر است و نه در مرحله پیش از شک خردمندانه. اصلاً خیالتان را راحت کنم، ما اگر در ذهن خود دریایی از امواج شک نداشته باشیم، توفان شک نداشته باشیم، تمام میشویم. مثل کسی خواهیم بود که در بیابان تاریکی گم شده باشد. وقتی موجهای نیرومند شک ذهن ما را میآشوبد؛ توفان شک ما را ویران میکند؛ اگر در پسِ این شک، آفتابی از دل دریا بتابد، ذهن ما را روشن و تن و جان ما را گرم کند، به همان آرامشی که میجستیم رسیدهایم. این آفتاب از سرچشمه ایمان میتابد. خرد انسان نمیتواند به یقین کامل برسد، معنای هستی را بفهمد، خدا را بشناسد! خیام میداند که توانایی خرد ما محدود است. کنه خرد ما اگر آفتاب ایمان بر آن نتابد جان ما آرام نمیگیرد. کنه خردم درخور اثبات تو نیست و اندیشه من به جز مناجات تو نیست من ذات تو را به واجبی کی دانم داننده ذات تو به جز ذات تو نیست 2 13 فرزانه عبداللهی 1402/9/18 لبخند مسیح سارا عرفانی 3.2 42 صفحۀ 110 خدا را باید برای عقل اثبات کرد و با تمام وجود عاشقش شد. 0 8 فرزانه عبداللهی 1402/9/17 ملکه تهی دست جلد 15 مهدی میرکیایی 4.4 11 صفحۀ 95 سرخپوستهای تمام قاره [آمریکا] زندگی یکسانی نداشتند. بعضی از آنها مثل ساکنان گواتمالا، تمدن پیشرفتهای داشتند. آنها هنر پارچه بافی را با نقشهای متنوع و رنگارنگ توسعه داده بودند. با ذوب فلزات آشنا بودند و به وسیله آن، ابزار کشاورزی و سلاح میساختند. سرخپوستهای گواتمالا، با طلا، زیورآلات بسیار زیبایی میساختند. آنها برای پیشرفت کشاورزی از کودهای گیاهی و روشهای ابتکاری آبیاری استفاده میکردند. آنها لوازم آرایش هم میساختند و از سنگهای قیمتی به جای پول استفاده میکردند. 0 8 فرزانه عبداللهی 1402/9/15 تولد در توکیو: خاطرات اتسوکو هوشینو حامد علی بیگی 4.1 41 صفحۀ 99 اربعین روضهای است که خود امام حسین (ع) میگیرد و مردم را از سراسر جهان به آن دعوت میکند. 0 23 فرزانه عبداللهی 1402/9/10 آنجا که باد کوبد: سفرنامه و عکس های باکو به همراه سفرنامه الکساندر دوما در محرم قفقاز معصومه صفایی راد 3.7 32 صفحۀ 171 این تکه از سفر روس جلال را خیلی دوست دارم: «من از باکو به این سمت مدام با بغض در گلو نفس میکشم. و به چه حسرتی! لابد خیال میکنید به از دست رفتن آن هفده شهر و دیگر قضایا؟ ابداً! که به گمان من هیچ بلخی به هیچ بخارایی نمیارزد و هیچ باکویی از هیچ مزلقانی کمتر نیست. اما این آدمهایی که یک جا را بلخ میکنند، یک جا را بخارا و جای دیگر را باکو یا مزلقان؛ اینها الان در چه حالند؟ ... فرهنگ و شخصیت اصلی را از تمام این جمهوریهای برادر گرفتهاند و در عوض بهشان خانه و پنکه و کانال و راه آهن دادهاند.» 0 9 فرزانه عبداللهی 1402/9/8 آنجا که باد کوبد: سفرنامه و عکس های باکو به همراه سفرنامه الکساندر دوما در محرم قفقاز معصومه صفایی راد 3.7 32 صفحۀ 99 آذربایجان وقتی به عنوان یک کشور مطرح شد، نیاز داشت برای اثبات خودش تاریخ و هویت مستقلی داشته باشد که نداشت. کاری کردهاند که در جهان، جمهوری آذربایجان کشوری است که به جعل تاریخ شهره است! برای هویت سازی دست بردند به تفسیر وارونهی تاریخ. این وارونگی روایت به جایی میرسد که در کتابهای تاریخی مدارسشان شاه اسماعیل مؤسس کشور آذربایجان بوده و آن زمان ایران جزوی از کشور آنها و تازه از تاریخدانان گلهمندند که چرا صفویه را حکومتی ایرانی میدانند! 0 5