بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 171

این تکه از سفر روس جلال را خیلی دوست دارم: «من از باکو به این سمت مدام با بغض در گلو نفس می‌کشم. و به چه حسرتی! لابد خیال می‌کنید به از دست رفتن آن هفده شهر و دیگر قضایا؟ ابداً! که به گمان من هیچ بلخی به هیچ بخارایی نمی‌ارزد و هیچ باکویی از هیچ مزلقانی کمتر نیست. اما این آدم‌هایی که یک جا را بلخ می‌کنند، یک جا را بخارا و جای دیگر را باکو یا مزلقان؛ این‌ها الان در چه حالند؟ ... فرهنگ و شخصیت اصلی را از تمام این جمهوری‌های برادر گرفته‌اند و در عوض بهشان خانه و پنکه و کانال و راه آهن داده‌اند.»

این تکه از سفر روس جلال را خیلی دوست دارم: «من از باکو به این سمت مدام با بغض در گلو نفس می‌کشم. و به چه حسرتی! لابد خیال می‌کنید به از دست رفتن آن هفده شهر و دیگر قضایا؟ ابداً! که به گمان من هیچ بلخی به هیچ بخارایی نمی‌ارزد و هیچ باکویی از هیچ مزلقانی کمتر نیست. اما این آدم‌هایی که یک جا را بلخ می‌کنند، یک جا را بخارا و جای دیگر را باکو یا مزلقان؛ این‌ها الان در چه حالند؟ ... فرهنگ و شخصیت اصلی را از تمام این جمهوری‌های برادر گرفته‌اند و در عوض بهشان خانه و پنکه و کانال و راه آهن داده‌اند.»

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.