بریدههای کتاب حسن دانشگر حسن دانشگر 1403/3/17 گفتاری در باب صبر سیدعلی خامنه ای 4.8 10 صفحۀ 27 ... پس در همه جا صبر، مقاومت است و هیچ جا به معنای تسلیم و دست بسته اسیر جریان شدند و خفت کشیدن نیست. 0 7 حسن دانشگر 1403/3/15 گفتاری در باب صبر سیدعلی خامنه ای 4.8 10 صفحۀ 18 «هنگامی که خداوند، صبر آنان را بر آزارهایی که در راه دوستی او وارد میآمد و تحمل آنان را در برابر حوادث ناگواری که به خاطر بیم از خداوند در سر راهشان قرار میگرفت، مشاهده کرد، دریچههای فرج را در آن تنگنای بلا، به روی ایشان گشود... پس مستضعفان به زمامدارانی فرمانروا و پیشوایانی راهنما، بدل گشتند و کرامت و عزت آنان به جایی رسید که آرزوی بلند پروازشان هرگز بدانجا راه نیافته بود.» 0 4 حسن دانشگر 1403/3/12 ویولون زن روی پل خسرو باباخانی 4.3 140 صفحۀ 221 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. ان الذین قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا... به راستی آنهایی که گفتند پروردگار ما اللّه است و در این راه استقامت ورزیدند، بر آنها فرشتگانی نازل خواهد شد تا نترسند و محزون نباشند و ورود به بهشت خداوند را به آنها بشارت میدهند. خوب گوش کن خسرو جان. می فرماید «آنهایی که استقامت می ورزند». نمیفرماید «آنهایی که باهوشترند»، نمیفرماید «آنهایی که جوانترند، آنهایی که باسواد ترند، آنهایی که پیرترند آنهایی که خوشگلترند، خوشتیپترند، آنهایی که پولدارترند»، بلکه میفرماید «آنهایی که استقامت میورزند». پس رمز موفقیت دو چیز است: ایمان آوردن و استقامت ورزیدن. 0 3 حسن دانشگر 1403/3/12 ویولون زن روی پل خسرو باباخانی 4.3 140 صفحۀ 193 «ننشینید و منتظر نمانید حس انجام کار، حس انجام عمل ظاهر شود، بعد دست به کار شوید. بلکه برعکس عمل کنید. خواهید دید حسش به وجود میآید.» 0 2 حسن دانشگر 1403/3/12 ویولون زن روی پل خسرو باباخانی 4.3 140 صفحۀ 152 «ببین عزیز من! فرمان راهنما لازم الاجراست. چون و چرا ندارد. اما و اگر ندارد.» 0 10 حسن دانشگر 1403/3/12 ویولون زن روی پل خسرو باباخانی 4.3 140 صفحۀ 119 به من آموخته بودند «عمل بر حس مقدم است» یعنی اگر بخواهی بنشینی و منتظر بمانی تا حس انجام کاری به وجود آید، ول معطل هستی. به من یاد دادند عمل کنی، حسش به وجود میآید. 0 11 حسن دانشگر 1403/1/22 دهکده خاک بر سر فائضه حدادی 4.0 44 صفحۀ 224 ذهنم مدام مرکز بهداشت ایران و اینجا را با هم مقایسه میکند. در مرکز بهداشت منطقه ما، در اتاق پایش رشد به راهرویی باریک باز میشود که همه مراجعه کنندگان از آنجا رد میشوند. هم زوجهای جوانی که برای آزمایش اعتیاد و کمخونی آمدهاند، هم کاسبهایی که برای مجوز سلامت آزمایش میدهند، هم آنهایی که باید واکسن بزنند و هم آنهایی که کلاس تنظیم خانواده و تغذیه کودک و کارهای دیگر دارند. همیشه وقتی با کالسکه در آن راهروی باریک به انتظار خالی شدن اتاق میایستادم، مزاحم رد شدن افراد میشدم. خودم را دلداری میدهم که باشد چه فرقی میکند. با یک مبل و چند تا اسباب بازی ذهنیت خودت را نسبت به کشورت خراب نکن ولی ذهنیتم وقتی خراب میشود که اخلاق و صبوری و مهربانی بیش از اندازه ماماها با بچهها را میبینم و ناخودآگاه آن را با رفتار خشک و باعجله مامای مرکزمان مقایسه میکنم. آنقدر از هر حرکت و خنده حسین ذوق میکنند که من که مادرش هستم، تا حالا آنقدر ذوق نشان ندادهام! 0 1 حسن دانشگر 1403/1/19 دهکده خاک بر سر فائضه حدادی 4.0 44 صفحۀ 167 تا حالا وقتی تابلو های زیبا و خیال انگیز نقاشان کلاسیک را از طبیعت میدیدم، فکر میکردم که چه تخیل زیبایی دارند اما نگو که همه آنها سوئیس بودهاند و تابلو ها کپی ناشیانهای از طبیعت رویایی بهار اینجاست. 0 4 حسن دانشگر 1403/1/11 نا مریم برادران حقیر 4.2 82 صفحۀ 53 اسماعیل مدتی به سفر رفت و وقتی برگشت، خواست که محمد باقر آنچه از درس شیخ محمدرضا نوشته برایش بیاورد؛ محمد باقر مطالب را جوری منظم و دستهبندی شده نوشته بود که نشان میداد نتیجه فهم و درک خودش است. در کلاس، آن طور که برداشت میکرد مینوشت نه آن طور که استاد میگفت. 0 2 حسن دانشگر 1403/1/10 نا مریم برادران حقیر 4.2 82 صفحۀ 34 بارها سفارش کرده بود:« راضی نیستم به هر دلیلی میوه بخرید. حتی اگر به خاطر مهمان باشد.» و در مقابل نگاه پر سوال بچهها توضیح داده بود:« وقتی همه مردم بتوانند میوه بخرند، ما هم میخریم.» 0 0 حسن دانشگر 1402/12/29 مثنوی معنوی (دفتر اول) جلد 1 جلال الدین محمد بن محمد مولوی 4.6 12 صفحۀ 46 گر جهان پیشت بزرگ و بیبنیست پیش قدرت ذرهای میدان که نیست این جهان خود حبس جانهای شماست هین روید آن سو که صحرای شماست این جهان محدود و آن خود بیحدست نقش و صورت پیش آن معنی سدست صد هزاران نیزهٔ فرعون را در شکست از موسیئ با یک عصا صد هزاران طب جالینوس بود پیش عیسی و دمش افسوس بود صد هزاران دفتر اشعار بود پیش حرف امییاش عار بود با چنین غالب خداوندی کسی چون نمیرد گر نباشد او خسی 0 1 حسن دانشگر 1402/12/29 مثنوی معنوی (دفتر اول) جلد 1 جلال الدین محمد بن محمد مولوی 4.6 12 صفحۀ 69 سعی شکر نعمتش قدرت بود جبر تو انکار آن نعمت بود شکر قدرت قدرتت افزون کند جبر نعمت از کفت بیرون کند جبر تو خفتن بود در ره مخسپ تا نبینی آن در و درگه مخسپ هان مخسپ ای جبری بیاعتبار جز به زیر آن درخت میوهدار 0 3 حسن دانشگر 1402/12/12 سر بر خاک دهکده: روایت یک نویسنده از راهپیمایی اربعین به همراه چهار محافظش! فائضه حدادی 4.1 48 صفحۀ 38 احساس دخترک بازیگوشی را دارم که ساعت ها گم شده و آن قدر گرم خیالات خود بوده که ندانسته گم شده است. حالا که بابا فرستاده دنبالش و او را میآورند سمت خانه، تازه یادش افتاده که چقدر دلش برای خانهشان تنگ شده بود. با خودش می گوید برسم خانه به بابا غر میزنم که «دیگر مرا گم نکنی ها!» و میداند که بابا بغلش می کند و به جای اینکه بگوید: «تو خودت گم شده بودی عزیزکم» ، می گوید: «من همیشه کنارت هستم دخترم». 0 3 حسن دانشگر 1402/11/15 مثنوی معنوی (دفتر اول) جلد 1 جلال الدین محمد بن محمد مولوی 4.6 12 صفحۀ 38 صد هزاران دام و دانهست ای خدا ما چو مرغان حریص بینوا دم بدم ما بستهٔ دام نویم هر یکی گر باز و سیمرغی شویم میرهانی هر دمی ما را و باز سوی دامی میرویم ای بینیاز گر هزاران دام باشد در قدم چون تو با مایی نباشد هیچ غم 0 1 حسن دانشگر 1402/11/7 مثنوی معنوی (دفتر اول) جلد 1 جلال الدین محمد بن محمد مولوی 4.6 12 صفحۀ 15 سحر را با معجزه کرده قیاس هر دو را بر مکر پندارد اساس ساحران موسی از استیزه را برگرفته چون عصای او عصا زین عصا تا آن عصا فرقیست ژرف زین عمل تا آن عمل راهی شگرف لعنة الله این عمل را در قفا رحمة الله آن عمل را در وفا زانک صیاد آورد بانگ صفیر تا فریبد مرغ را آن مرغگیر بشنود آن مرغ بانگ جنس خویش از هوا آید بیابد دام و نیش آن شراب حق ختامش مشک ناب باده را ختمش بود گند و عذاب 0 1 حسن دانشگر 1402/11/7 مثنوی معنوی (دفتر اول) جلد 1 جلال الدین محمد بن محمد مولوی 4.6 12 صفحۀ 13 آن پسر را کش خضر ببرید حلق سر آن را در نیابد عام خلق آن گل سرخست تو خونش مخوان مست عقلست او تو مجنونش مخوان نیم جان بستاند و صد جان دهد آنچ در وهمت نیاید آن دهد تو قیاس از خویش میگیری ولیک دور دور افتادهای بنگر تو نیک 0 3 حسن دانشگر 1402/11/6 نهجالبلاغه سید رضی 4.9 21 صفحۀ 659 و درود خدا بر او، فرمود: اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهی چشمها دروغ مینمایانند، اما آن کس که از عقل نصیحت خواهد، به او خیانت نمیکند. 0 7 حسن دانشگر 1402/11/6 قرآن کریم: ترجمه خواندنی قرآن به روش تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان عثمان طه 4.9 30 صفحۀ 504 به انسان سفارش کردیم تا میتواند در خدمت پدر و مادرش باشد. مادرش با سختی او را به شکم میکشد و با سختی او را به دنیا میآورد. دوران بارداری و شیرخوارگیاش هم سی ماه طول میکشد. وقتی به رشد کامل، یعنی به چهلسالگی میرسد، میگوید: «خدایا، شور و شوقی به من بده تا شکرگزار نعمتهایی باشم که به من و پدر و مادرم دادهای و کارهای خوبی بکنم که تو میپسندی. بچههایم را هم صالح کن؛ زیرا من به درگاه تو رو آوردهام و تسلیم فرمان توام.» 0 4 حسن دانشگر 1402/11/5 مثنوی معنوی (دفتر اول) جلد 1 جلال الدین محمد بن محمد مولوی 4.6 12 صفحۀ 12 چونک زشت و ناخوش و رخ زرد شد اندکاندک در دل او سرد شد عشقهایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود عشق آن بگزین که جمله انبیا یافتند از عشق او کار و کیا تو مگو ما را بدان شه بار نیست با کریمان کارها دشوار نیست 0 1 حسن دانشگر 1402/10/25 ترجمه الغارات؛ سال های روایت نشده از حکومت امیرالمومنین (ع) ابراهیم بن محمد ثقفی 4.7 166 صفحۀ 254 1 7
بریدههای کتاب حسن دانشگر حسن دانشگر 1403/3/17 گفتاری در باب صبر سیدعلی خامنه ای 4.8 10 صفحۀ 27 ... پس در همه جا صبر، مقاومت است و هیچ جا به معنای تسلیم و دست بسته اسیر جریان شدند و خفت کشیدن نیست. 0 7 حسن دانشگر 1403/3/15 گفتاری در باب صبر سیدعلی خامنه ای 4.8 10 صفحۀ 18 «هنگامی که خداوند، صبر آنان را بر آزارهایی که در راه دوستی او وارد میآمد و تحمل آنان را در برابر حوادث ناگواری که به خاطر بیم از خداوند در سر راهشان قرار میگرفت، مشاهده کرد، دریچههای فرج را در آن تنگنای بلا، به روی ایشان گشود... پس مستضعفان به زمامدارانی فرمانروا و پیشوایانی راهنما، بدل گشتند و کرامت و عزت آنان به جایی رسید که آرزوی بلند پروازشان هرگز بدانجا راه نیافته بود.» 0 4 حسن دانشگر 1403/3/12 ویولون زن روی پل خسرو باباخانی 4.3 140 صفحۀ 221 «بسم اللّه الرحمن الرحیم. ان الذین قالوا ربنا اللّه ثم استقاموا... به راستی آنهایی که گفتند پروردگار ما اللّه است و در این راه استقامت ورزیدند، بر آنها فرشتگانی نازل خواهد شد تا نترسند و محزون نباشند و ورود به بهشت خداوند را به آنها بشارت میدهند. خوب گوش کن خسرو جان. می فرماید «آنهایی که استقامت می ورزند». نمیفرماید «آنهایی که باهوشترند»، نمیفرماید «آنهایی که جوانترند، آنهایی که باسواد ترند، آنهایی که پیرترند آنهایی که خوشگلترند، خوشتیپترند، آنهایی که پولدارترند»، بلکه میفرماید «آنهایی که استقامت میورزند». پس رمز موفقیت دو چیز است: ایمان آوردن و استقامت ورزیدن. 0 3 حسن دانشگر 1403/3/12 ویولون زن روی پل خسرو باباخانی 4.3 140 صفحۀ 193 «ننشینید و منتظر نمانید حس انجام کار، حس انجام عمل ظاهر شود، بعد دست به کار شوید. بلکه برعکس عمل کنید. خواهید دید حسش به وجود میآید.» 0 2 حسن دانشگر 1403/3/12 ویولون زن روی پل خسرو باباخانی 4.3 140 صفحۀ 152 «ببین عزیز من! فرمان راهنما لازم الاجراست. چون و چرا ندارد. اما و اگر ندارد.» 0 10 حسن دانشگر 1403/3/12 ویولون زن روی پل خسرو باباخانی 4.3 140 صفحۀ 119 به من آموخته بودند «عمل بر حس مقدم است» یعنی اگر بخواهی بنشینی و منتظر بمانی تا حس انجام کاری به وجود آید، ول معطل هستی. به من یاد دادند عمل کنی، حسش به وجود میآید. 0 11 حسن دانشگر 1403/1/22 دهکده خاک بر سر فائضه حدادی 4.0 44 صفحۀ 224 ذهنم مدام مرکز بهداشت ایران و اینجا را با هم مقایسه میکند. در مرکز بهداشت منطقه ما، در اتاق پایش رشد به راهرویی باریک باز میشود که همه مراجعه کنندگان از آنجا رد میشوند. هم زوجهای جوانی که برای آزمایش اعتیاد و کمخونی آمدهاند، هم کاسبهایی که برای مجوز سلامت آزمایش میدهند، هم آنهایی که باید واکسن بزنند و هم آنهایی که کلاس تنظیم خانواده و تغذیه کودک و کارهای دیگر دارند. همیشه وقتی با کالسکه در آن راهروی باریک به انتظار خالی شدن اتاق میایستادم، مزاحم رد شدن افراد میشدم. خودم را دلداری میدهم که باشد چه فرقی میکند. با یک مبل و چند تا اسباب بازی ذهنیت خودت را نسبت به کشورت خراب نکن ولی ذهنیتم وقتی خراب میشود که اخلاق و صبوری و مهربانی بیش از اندازه ماماها با بچهها را میبینم و ناخودآگاه آن را با رفتار خشک و باعجله مامای مرکزمان مقایسه میکنم. آنقدر از هر حرکت و خنده حسین ذوق میکنند که من که مادرش هستم، تا حالا آنقدر ذوق نشان ندادهام! 0 1 حسن دانشگر 1403/1/19 دهکده خاک بر سر فائضه حدادی 4.0 44 صفحۀ 167 تا حالا وقتی تابلو های زیبا و خیال انگیز نقاشان کلاسیک را از طبیعت میدیدم، فکر میکردم که چه تخیل زیبایی دارند اما نگو که همه آنها سوئیس بودهاند و تابلو ها کپی ناشیانهای از طبیعت رویایی بهار اینجاست. 0 4 حسن دانشگر 1403/1/11 نا مریم برادران حقیر 4.2 82 صفحۀ 53 اسماعیل مدتی به سفر رفت و وقتی برگشت، خواست که محمد باقر آنچه از درس شیخ محمدرضا نوشته برایش بیاورد؛ محمد باقر مطالب را جوری منظم و دستهبندی شده نوشته بود که نشان میداد نتیجه فهم و درک خودش است. در کلاس، آن طور که برداشت میکرد مینوشت نه آن طور که استاد میگفت. 0 2 حسن دانشگر 1403/1/10 نا مریم برادران حقیر 4.2 82 صفحۀ 34 بارها سفارش کرده بود:« راضی نیستم به هر دلیلی میوه بخرید. حتی اگر به خاطر مهمان باشد.» و در مقابل نگاه پر سوال بچهها توضیح داده بود:« وقتی همه مردم بتوانند میوه بخرند، ما هم میخریم.» 0 0 حسن دانشگر 1402/12/29 مثنوی معنوی (دفتر اول) جلد 1 جلال الدین محمد بن محمد مولوی 4.6 12 صفحۀ 46 گر جهان پیشت بزرگ و بیبنیست پیش قدرت ذرهای میدان که نیست این جهان خود حبس جانهای شماست هین روید آن سو که صحرای شماست این جهان محدود و آن خود بیحدست نقش و صورت پیش آن معنی سدست صد هزاران نیزهٔ فرعون را در شکست از موسیئ با یک عصا صد هزاران طب جالینوس بود پیش عیسی و دمش افسوس بود صد هزاران دفتر اشعار بود پیش حرف امییاش عار بود با چنین غالب خداوندی کسی چون نمیرد گر نباشد او خسی 0 1 حسن دانشگر 1402/12/29 مثنوی معنوی (دفتر اول) جلد 1 جلال الدین محمد بن محمد مولوی 4.6 12 صفحۀ 69 سعی شکر نعمتش قدرت بود جبر تو انکار آن نعمت بود شکر قدرت قدرتت افزون کند جبر نعمت از کفت بیرون کند جبر تو خفتن بود در ره مخسپ تا نبینی آن در و درگه مخسپ هان مخسپ ای جبری بیاعتبار جز به زیر آن درخت میوهدار 0 3 حسن دانشگر 1402/12/12 سر بر خاک دهکده: روایت یک نویسنده از راهپیمایی اربعین به همراه چهار محافظش! فائضه حدادی 4.1 48 صفحۀ 38 احساس دخترک بازیگوشی را دارم که ساعت ها گم شده و آن قدر گرم خیالات خود بوده که ندانسته گم شده است. حالا که بابا فرستاده دنبالش و او را میآورند سمت خانه، تازه یادش افتاده که چقدر دلش برای خانهشان تنگ شده بود. با خودش می گوید برسم خانه به بابا غر میزنم که «دیگر مرا گم نکنی ها!» و میداند که بابا بغلش می کند و به جای اینکه بگوید: «تو خودت گم شده بودی عزیزکم» ، می گوید: «من همیشه کنارت هستم دخترم». 0 3 حسن دانشگر 1402/11/15 مثنوی معنوی (دفتر اول) جلد 1 جلال الدین محمد بن محمد مولوی 4.6 12 صفحۀ 38 صد هزاران دام و دانهست ای خدا ما چو مرغان حریص بینوا دم بدم ما بستهٔ دام نویم هر یکی گر باز و سیمرغی شویم میرهانی هر دمی ما را و باز سوی دامی میرویم ای بینیاز گر هزاران دام باشد در قدم چون تو با مایی نباشد هیچ غم 0 1 حسن دانشگر 1402/11/7 مثنوی معنوی (دفتر اول) جلد 1 جلال الدین محمد بن محمد مولوی 4.6 12 صفحۀ 15 سحر را با معجزه کرده قیاس هر دو را بر مکر پندارد اساس ساحران موسی از استیزه را برگرفته چون عصای او عصا زین عصا تا آن عصا فرقیست ژرف زین عمل تا آن عمل راهی شگرف لعنة الله این عمل را در قفا رحمة الله آن عمل را در وفا زانک صیاد آورد بانگ صفیر تا فریبد مرغ را آن مرغگیر بشنود آن مرغ بانگ جنس خویش از هوا آید بیابد دام و نیش آن شراب حق ختامش مشک ناب باده را ختمش بود گند و عذاب 0 1 حسن دانشگر 1402/11/7 مثنوی معنوی (دفتر اول) جلد 1 جلال الدین محمد بن محمد مولوی 4.6 12 صفحۀ 13 آن پسر را کش خضر ببرید حلق سر آن را در نیابد عام خلق آن گل سرخست تو خونش مخوان مست عقلست او تو مجنونش مخوان نیم جان بستاند و صد جان دهد آنچ در وهمت نیاید آن دهد تو قیاس از خویش میگیری ولیک دور دور افتادهای بنگر تو نیک 0 3 حسن دانشگر 1402/11/6 نهجالبلاغه سید رضی 4.9 21 صفحۀ 659 و درود خدا بر او، فرمود: اندیشیدن همانند دیدن نیست، زیرا گاهی چشمها دروغ مینمایانند، اما آن کس که از عقل نصیحت خواهد، به او خیانت نمیکند. 0 7 حسن دانشگر 1402/11/6 قرآن کریم: ترجمه خواندنی قرآن به روش تفسیری و پیام رسان برای نوجوانان و جوانان عثمان طه 4.9 30 صفحۀ 504 به انسان سفارش کردیم تا میتواند در خدمت پدر و مادرش باشد. مادرش با سختی او را به شکم میکشد و با سختی او را به دنیا میآورد. دوران بارداری و شیرخوارگیاش هم سی ماه طول میکشد. وقتی به رشد کامل، یعنی به چهلسالگی میرسد، میگوید: «خدایا، شور و شوقی به من بده تا شکرگزار نعمتهایی باشم که به من و پدر و مادرم دادهای و کارهای خوبی بکنم که تو میپسندی. بچههایم را هم صالح کن؛ زیرا من به درگاه تو رو آوردهام و تسلیم فرمان توام.» 0 4 حسن دانشگر 1402/11/5 مثنوی معنوی (دفتر اول) جلد 1 جلال الدین محمد بن محمد مولوی 4.6 12 صفحۀ 12 چونک زشت و ناخوش و رخ زرد شد اندکاندک در دل او سرد شد عشقهایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود عشق آن بگزین که جمله انبیا یافتند از عشق او کار و کیا تو مگو ما را بدان شه بار نیست با کریمان کارها دشوار نیست 0 1 حسن دانشگر 1402/10/25 ترجمه الغارات؛ سال های روایت نشده از حکومت امیرالمومنین (ع) ابراهیم بن محمد ثقفی 4.7 166 صفحۀ 254 1 7