بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سر بر خاک دهکده: روایت یک نویسنده از راهپیمایی اربعین به همراه چهار محافظش!

سر بر خاک دهکده: روایت یک نویسنده از راهپیمایی اربعین به همراه چهار محافظش!

سر بر خاک دهکده: روایت یک نویسنده از راهپیمایی اربعین به همراه چهار محافظش!

4.1
75 نفر |
35 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

138

خواهم خواند

22

کتاب سر بر خاک دهکده: روایت یک نویسنده از راهپیمایی اربعین به همراه چهار محافظش!، نویسنده فائضه حدادی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به سر بر خاک دهکده: روایت یک نویسنده از راهپیمایی اربعین به همراه چهار محافظش!

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به سر بر خاک دهکده: روایت یک نویسنده از راهپیمایی اربعین به همراه چهار محافظش!

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به سر بر خاک دهکده: روایت یک نویسنده از راهپیمایی اربعین به همراه چهار محافظش!

            اگه #خط_مقدم و #دهکده_خاک_بر_سر رو خونده باشی و با #فائضه_غفار_حدادی دوست باشی برای خوندن #سر_بر_خاک_دهکده بی‌تاب می‌شی.
انقدر کتاب نخونده داری که به خودت قول دادی تا بخش عمده‌ای از کتاب‌هات رو نخوندی کتاب نخری. اما خوب هدیه که می‌شه گرفت. البته هدیه گرفتن از نویسنده بی‌انصافیه. قبلاً هم یه محمدرضا دادی یه محسن گرفتی و حالا چیزی برای مبادله نداری. اما با ناشر یعنی همون ناشر درجه یک کتاب خودت #نشر_شهید_کاظمی حق آب و گل داری. همیشه کلی کتاب بهت هدیه می‌ده. ناشر هم که قمه. ولی خوب بالأخره با لطایف‌الحیلی کتاب به دستت می‌رسه. حالا مگه میشه بذاریش ته صف کتابهات؟ حتی وسط‌شون هم نه. اصلاً روی میز تحریر هم نمی‌ره. مستقیم از توی کیف میاد توی دست. کتاب درباره #پیاده_روی_اربعینه . از زمان تصمیم برای سفر تا لحظه بازگشت. اما سفرنامه نیست. روز نوشته. یا شاید هم حال‌و‌احوال نوشت. با علم به همین نکته می‌ری سراغش چون با تجربه درباره‌ئ اکثر کتاب‌های اربعین می‌دونی که نباید توقع سفرنامه داشته باشی. قبلا از دیگران زیاد شنیدی که اشک و لبخند رو با هم داره. اما فقط اشک و لبخند نیست. یه حال خوشه. یه چیزی که نمی‌تونی کتاب رو زمین بذاری و نصفش رو با نور چراغ می‌خونی. 
اما فقط حال خوش هم نیست. سراسر تفکره. که من کی هستم و کجا قراره برم و پا تو چه سرزمینی گذاشتم؟ نسبت منِ میهمان با اوی میزبان چیه؟ 
با خودم چندچندم؟
من اگر بودم اون راننده تاکسی بی‌انصاف می‌شدم یا اون دختربچه‌ای که سینی روی سر گرفته.
پ.ن یکی از قشنگ‌ترین لحظه‌های کتاب لحظه‌ای بود که پدر رو ره حرم و خطاب به امام از سفرش می‌گفت و ای‌کاش همه آنچه پدر گفته بود مثل یک نقل قول توی کتاب میومد.
          
alef

1401/09/04

            کتاب #سر_بر_خاک_دهکده کتابی مناسب برای این روزها. هم برای کسانی که عازم سفر #اربعین هستند و هم برای کسانی که جز #جاماندگان_سفر_اربعین اند.
در این کتاب خانم #فائضه_غفار_حدادی خواننده را با خودش و با پای پیاده به زیارت اربعین می برد و حوادث و اتفاقات قبل از سفر و خاطرات طول مسیر را با خواننده به اشتراک می‌گذارد.
من این کتاب رو بر خلاف کتاب قبلی ایشون که روایت سفر به #لوزان بود (#دهکده_خاک_بر_سر ) دوست داشتم. متن کتاب بسیار روان و خودمونی بود و البته آنچه که کتاب را دوست داشتنی می‌کرد و باعث می شد تا خواننده با کتاب تا آخر همراه باشد، حال و هوای معنوی بیان شده در پایان اکثر خاطرات بود. که باعث می شد خواننده برای تداوم این حس و حال و جرعه جرعه نوشیدن این حال و هوا با راوی همسفر شود.
این کتاب توسط #انتشارات_شهید_کاظمی به چاپ رسیده و کتاب من چاپ سوم این کتاب بود.

📚طراحی جلد رو، مثل کتاب قبلی ایشون دوست نداشتم. 😊

#بخشی_از_کتاب:
یاد احلام می افتم. رفیق شیعه عراقی ام در سوئیس. او شیعه ها رو آشنا صدا می زد. و اینجا هم همه آشنا هستند. چقدر دلم براش تنگ شده. وقتی که سر نام گذاری پسرک بین "طه" و "حسین" مانده بودم و او دستش را روی قلبش گذاشت و قطره سنگین اشکش ریخت روی دستش و گفت: دلت می آید اسم پسرت را حسین نگذاری؟ آن هم اینجا که کسی حسین رو نمی شناسه؟.......

#سفرنامه #سفرنانه_اربعین #شهید_محسن_وزوایی #شهید_حسن_طهرانی_مقدم #شهید_محمد_شمس #شهید_ناصر_جمال_بافقی