بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 38

صد هزاران دام و دانه‌ست ای خدا ما چو مرغان حریص بی‌نوا دم بدم ما بستهٔ دام نویم هر یکی گر باز و سیمرغی شویم می‌رهانی هر دمی ما را و باز سوی دامی می‌رویم ای بی‌نیاز گر هزاران دام باشد در قدم چون تو با مایی نباشد هیچ غم

صد هزاران دام و دانه‌ست ای خدا ما چو مرغان حریص بی‌نوا دم بدم ما بستهٔ دام نویم هر یکی گر باز و سیمرغی شویم می‌رهانی هر دمی ما را و باز سوی دامی می‌رویم ای بی‌نیاز گر هزاران دام باشد در قدم چون تو با مایی نباشد هیچ غم

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.