بریدههای کتاب شقایق محمدی شقایق محمدی 1404/4/9 بی تابوت لاله زارع 3.8 3 صفحۀ 90 0 0 شقایق محمدی 1404/4/3 سگ اریک امانوئل اشمیت 3.9 13 صفحۀ 52 0 0 شقایق محمدی 1404/4/3 سگ اریک امانوئل اشمیت 3.9 13 صفحۀ 41 0 2 شقایق محمدی 1404/3/30 عطر پاتریک زوسکیند 3.7 6 صفحۀ 137 ما با انسانهایی که به دنبال تنهایی میگردند آشناییم، نادمان، سرخوردگان، قدیسین یا پیامآوران، آنان که در بیابانها گوشهٔ عزلت میگزینند، بیشتر در مکانهایی که بتوانند با ملخ و عسل زندگی کنند. با وجود این، شماری از آنها در غارها یا سلولهایی در جزیرههای دور افتاده میزیند، عدهای ـ تماشاییترـ به قفسهایی آویخته بر تیرکهایی که با نسیم تاب میخورد، پناه میبرند، تا به خدا نزدیکتر باشند. تنهاییشان ریاضتی است برای طلب بخشایش. برپایهٔ این باور عمل میکنند که زندگی خوشایندِ پروردگار را میزییند. یا ماهها، سالها انتظار میکشند، تا تنهاییشان با پیامی الهی شکسته شود و امیدوارند که از آن پس آن پیام را با سرعت در میان انسانها منتشر کنند. 0 0 شقایق محمدی 1404/3/18 خون بر برف یو نسبو 3.6 22 صفحۀ 39 بعضی زنها اصلاً نمیدانند چه چیزی به صلاحشان است، فقط عشقشان را بروز میدهند، بدون آنکه چیزی در عوض بخواهند. به نظر میرسد همین یکطرفه بودن رابطهشان اوضاعشان را وخیمتر میکند. به گمانم بیچارهها فکر میکنند روزی عوضش را خواهند گرفت. شیداییِ امیدوارکنندهٔ چارهناپذیر. یکی باید به آنها بگوید که کار جهان اینطور پیش نمیرود. 2 6 شقایق محمدی 1404/2/31 ناتوان لورن رابرتس 4.2 127 صفحۀ 41 4 67 شقایق محمدی 1404/2/31 ناتوان لورن رابرتس 4.2 127 صفحۀ 124 0 8 شقایق محمدی 1404/2/31 ناتوان لورن رابرتس 4.2 127 صفحۀ 125 ای کاش که مرگ مراعات عهد و پیمانها را میکرد. 0 9 شقایق محمدی 1404/2/29 ناتوان لورن رابرتس 4.2 127 صفحۀ 19 0 12 شقایق محمدی 1404/2/25 عطر پاتریک زوسکیند 3.7 6 صفحۀ 31 0 1 شقایق محمدی 1404/2/24 شکار کبک رضا زنگی آبادی 4.1 11 صفحۀ 98 به جایی رسیده بود که حاضر بود همان لحظه بمیرد. به مرگ راضی شده بود. خودش را به در و دیوار میکوفت. داد میزد. خسته میشد. ساکت میشد. میافتاد و از نو.... شب و روز را گم کرده بود. نمیدانست چند روز گذشته است. 0 3 شقایق محمدی 1404/2/5 سکوت بره ها تامس آنتونی هریس 3.9 9 صفحۀ 231 هنگامی که قلب راسپیل در تلاش بود که ضرباتش را ادامه دهد، دستهٔ باریک دشنهٔ فرو رفته در آن تکان میخورد. دکتر لکتر گفت:« شبیه یک نی است که در سوراخ مورچه فرو رفته باشد، این طور نیست؟» اما دیگر برای پاسخ دادن راسپیل دیر شده بود. 1 6 شقایق محمدی 1404/2/4 زمستان در سوکچو الیزه شوا دوساپان 2.9 10 صفحۀ 90 0 5 شقایق محمدی 1404/2/4 زمستان در سوکچو الیزه شوا دوساپان 2.9 10 صفحۀ 97 6 7 شقایق محمدی 1404/2/4 مردن آرتور شنیتسلر 3.7 22 صفحۀ 98 0 3
بریدههای کتاب شقایق محمدی شقایق محمدی 1404/4/9 بی تابوت لاله زارع 3.8 3 صفحۀ 90 0 0 شقایق محمدی 1404/4/3 سگ اریک امانوئل اشمیت 3.9 13 صفحۀ 52 0 0 شقایق محمدی 1404/4/3 سگ اریک امانوئل اشمیت 3.9 13 صفحۀ 41 0 2 شقایق محمدی 1404/3/30 عطر پاتریک زوسکیند 3.7 6 صفحۀ 137 ما با انسانهایی که به دنبال تنهایی میگردند آشناییم، نادمان، سرخوردگان، قدیسین یا پیامآوران، آنان که در بیابانها گوشهٔ عزلت میگزینند، بیشتر در مکانهایی که بتوانند با ملخ و عسل زندگی کنند. با وجود این، شماری از آنها در غارها یا سلولهایی در جزیرههای دور افتاده میزیند، عدهای ـ تماشاییترـ به قفسهایی آویخته بر تیرکهایی که با نسیم تاب میخورد، پناه میبرند، تا به خدا نزدیکتر باشند. تنهاییشان ریاضتی است برای طلب بخشایش. برپایهٔ این باور عمل میکنند که زندگی خوشایندِ پروردگار را میزییند. یا ماهها، سالها انتظار میکشند، تا تنهاییشان با پیامی الهی شکسته شود و امیدوارند که از آن پس آن پیام را با سرعت در میان انسانها منتشر کنند. 0 0 شقایق محمدی 1404/3/18 خون بر برف یو نسبو 3.6 22 صفحۀ 39 بعضی زنها اصلاً نمیدانند چه چیزی به صلاحشان است، فقط عشقشان را بروز میدهند، بدون آنکه چیزی در عوض بخواهند. به نظر میرسد همین یکطرفه بودن رابطهشان اوضاعشان را وخیمتر میکند. به گمانم بیچارهها فکر میکنند روزی عوضش را خواهند گرفت. شیداییِ امیدوارکنندهٔ چارهناپذیر. یکی باید به آنها بگوید که کار جهان اینطور پیش نمیرود. 2 6 شقایق محمدی 1404/2/31 ناتوان لورن رابرتس 4.2 127 صفحۀ 41 4 67 شقایق محمدی 1404/2/31 ناتوان لورن رابرتس 4.2 127 صفحۀ 124 0 8 شقایق محمدی 1404/2/31 ناتوان لورن رابرتس 4.2 127 صفحۀ 125 ای کاش که مرگ مراعات عهد و پیمانها را میکرد. 0 9 شقایق محمدی 1404/2/29 ناتوان لورن رابرتس 4.2 127 صفحۀ 19 0 12 شقایق محمدی 1404/2/25 عطر پاتریک زوسکیند 3.7 6 صفحۀ 31 0 1 شقایق محمدی 1404/2/24 شکار کبک رضا زنگی آبادی 4.1 11 صفحۀ 98 به جایی رسیده بود که حاضر بود همان لحظه بمیرد. به مرگ راضی شده بود. خودش را به در و دیوار میکوفت. داد میزد. خسته میشد. ساکت میشد. میافتاد و از نو.... شب و روز را گم کرده بود. نمیدانست چند روز گذشته است. 0 3 شقایق محمدی 1404/2/5 سکوت بره ها تامس آنتونی هریس 3.9 9 صفحۀ 231 هنگامی که قلب راسپیل در تلاش بود که ضرباتش را ادامه دهد، دستهٔ باریک دشنهٔ فرو رفته در آن تکان میخورد. دکتر لکتر گفت:« شبیه یک نی است که در سوراخ مورچه فرو رفته باشد، این طور نیست؟» اما دیگر برای پاسخ دادن راسپیل دیر شده بود. 1 6 شقایق محمدی 1404/2/4 زمستان در سوکچو الیزه شوا دوساپان 2.9 10 صفحۀ 90 0 5 شقایق محمدی 1404/2/4 زمستان در سوکچو الیزه شوا دوساپان 2.9 10 صفحۀ 97 6 7 شقایق محمدی 1404/2/4 مردن آرتور شنیتسلر 3.7 22 صفحۀ 98 0 3