بریده‌ای از کتاب سکوت بره ها اثر تامس آنتونی هریس

شقایق محمدی

شقایق محمدی

5 روز پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 231

هنگامی که قلب راسپیل در تلاش بود که ضرباتش را ادامه دهد، دستهٔ باریک دشنهٔ فرو رفته در آن تکان می‌خورد. دکتر لکتر گفت:« شبیه یک نی است که در سوراخ مورچه فرو رفته باشد، این طور نیست؟» اما دیگر برای پاسخ دادن راسپیل دیر شده بود.

هنگامی که قلب راسپیل در تلاش بود که ضرباتش را ادامه دهد، دستهٔ باریک دشنهٔ فرو رفته در آن تکان می‌خورد. دکتر لکتر گفت:« شبیه یک نی است که در سوراخ مورچه فرو رفته باشد، این طور نیست؟» اما دیگر برای پاسخ دادن راسپیل دیر شده بود.

6

2

(0/1000)

نظرات

شقایق محمدی

شقایق محمدی

5 روز پیش

قتل‌های بی‌رحمانهٔ این کتاب به قدری در آرامش اتفاق میوفته که اول لبخند می‌زنی بعد می‌گی:« چی شد!🤐»

0