بریدههای کتاب سجاد نجاتی سجاد نجاتی 1404/4/21 من زنده ام هنوز و غزل فکر می کنم محمدعلی بهمنی 3.9 4 صفحۀ 15 نگاه کرد به موی سفیدم و خندید و بغض آینه در همشکست تندیسم... 0 52 سجاد نجاتی 1404/4/10 تماشایی حسین جلال پور 3.6 12 صفحۀ 69 مرگ هم آنچنان که فکر میکنی مرگ نیست مرگ ادامهی همین شادی و غم است غم مخور سادگی مکن زندهزنده مردگی مکن... 0 65 سجاد نجاتی 1404/4/2 فتح خون: روایت محرم سید مرتضی آوینی 4.7 112 صفحۀ 90 ● نماز آنگاه نماز است که میان ظاهر و باطن جمع شود و اگر نه، مقتدای آن نماز که در لشکر یزید بخوانند شیطان است. اسلام لباسی نیست که با پیکر جاهلیت جفت بیاید، اما اینجا دنیاست و بادیهی وهم میان ظاهر و باطن فاصله انداخته است. شیطان جاهلان متنسّک را با نماز میفریبد. در اینجاست که ائمهی کفر همواره از پیراهن عثمان عَلَم جنگ با علی علیهالسلام میسازند. 0 49 سجاد نجاتی 1404/4/2 فتح خون: روایت محرم سید مرتضی آوینی 4.7 112 صفحۀ 85 ● خوف فرزند شک است و شک زاییدهی شرک و این هر سه، خوف و شک و شرک، راهزَنان طریق حقاند...که اگر با مرگ اُنس نگیری، خوف راهِ تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد. 0 52 سجاد نجاتی 1404/4/1 فتح خون: روایت محرم سید مرتضی آوینی 4.7 112 صفحۀ 26 ● آه یاران! اگر در این دنیای وارونه، رسم مردانگی این است که سر بریدهی مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه کنند...بگذار این چنین باشد. این دنیا و این سرِ ما! 0 16 سجاد نجاتی 1404/4/1 امید استان ون هوفت 2.9 2 صفحۀ 174 ● بهمانند سقراط، پاسکال، کانت و کییرکگور، آن فرد مذهبی نیز نیک میداند که او بهدلیل شواهد و مستندات نیست که باور دارد، بلکه باور دارد چون نگریستن به جهان و وجود خودش از خلال دیدگاه ایمان میتواند ژرفترین نمودِ عمیقترین باورهای او و جستوجوی او از برای استعلا باشد. 0 11 سجاد نجاتی 1404/3/28 امید استان ون هوفت 2.9 2 صفحۀ 64 ● امید داشتن به چیزی مستلزم آن است که برآوردی داشته باشیم از اینکه آنچه بدان امید داریم چقدر ممکن، محتمل یا ناگزیر است. ما نیاز داریم که فهمی از جهان، از جایگاهمان در آن و از روابط اجتماعیمان داشتهباشیم. ما نیاز داریم قوانین طبیعیای را که علم بر ما مکشوف ساختهاست بفهمیم و بدانها احترام بگذاریم. بنابراین، این خود یک الزام اخلاقی است که وقتی امید میورزیم بایستی واقعبین باشیم. اگر واقعبین نباشیم، این احتمال هست که به دامان آرزواندیشی بلغزیم. 0 20 سجاد نجاتی 1404/3/28 امید استان ون هوفت 2.9 2 صفحۀ 57 ● بر طبق استدلالی که کردهام امید دقیقاً در جایی سر بر میآورد که در آن عاملیت از کار میافتد. ما امید را در پیوند با شرایطی مشخص در سر میپروریم، شرایطی که برای دست یافتن ما به اهدافمان ضروری هستند اما خودمان نمیتوانیم آنها را رقم بزنیم. امید شکاف بین کوشش و نتیجه را میپوشاند. 0 16 سجاد نجاتی 1404/3/27 امید استان ون هوفت 2.9 2 صفحۀ 48 ● بهتعبیر پاتریک شِید امید بهلحاظ عملگرایانه(پراگماتیکی) نه همچون یک حالت ذهنی خصوصی، بلکه همچون فعالیتی تلقی میشود که متعلق است به یک ارگانیسم در ارتباطِ پویایی که با محیطش دارد. از این رو، با امید باید همچون یک فعالیت، یک فعل، برخورد کرد، همچون امیدورزی. 0 23 سجاد نجاتی 1404/1/27 یادداشتهای شیطان لئونید نیکلایویچ آندری یف 3.8 22 صفحۀ 154 چنان که میدانی؛ تنها آدمها هستند که عهدشکنی میکنند؛ شیطانها همیشه به قولشان وفادارند. 0 47 سجاد نجاتی 1404/1/25 یادداشتهای شیطان لئونید نیکلایویچ آندری یف 3.8 22 صفحۀ 116 ■ نه، این آن بازی جاودانی نیست که سویش شتافته بودم، شادی هم در آن چندان زیاد نیست. بیشتر مثل رقصِ زارِ سیاهپوستان است! اینجا هر کسی همان است که هست و در عین حال میخواهد چیزی غیر از آنچه هست، باشد. من این حلقهی بیپایان فریب را بهجای نمایشی شاد گرفتم. چه خطای بزرگ و فجیعی، چه حماقتی، آن هم برای شیطان جاودانهای که هر کاری از دستش ساختهاست. 0 19 سجاد نجاتی 1404/1/24 یادداشتهای شیطان لئونید نیکلایویچ آندری یف 3.8 22 صفحۀ 110 ● کلمات را تحقیر میکنی، بکن؛ محبت و مهر را خوار میشمری، بشمر؛ همآغوشی را میستایی، خیلی هم خوب؛ اما فقط به عشق کاری نداشتهباش، رفیق! تنها راهی که میتوانی از طریق آن دریچهای پیدا کنی و نگاهی دزدیده و سریع به ابدیت بیندازی، همین عشق است! 0 25 سجاد نجاتی 1404/1/20 یادداشتهای شیطان لئونید نیکلایویچ آندری یف 3.8 22 صفحۀ 23 یک لحظه از انسان شدنم هست که آن را هرگز نمیتوانم بدون وحشت بهخاطر بیاورم؛ زمانی که برای اولین بار صدای تپش قلبم را شنیدم. این صدای دقیق، بلند و منظم، که توامان نوید مرگ و زندگی را میدهد، با ترس و تشویشی غریب به شگفتم میآورد. آنها همه جا ساعت نصب کردهاند، اما چهطور میتوانند چنین ساعتی با ثانیهشماری سریع که تمام ثانیههای زندگی را همراهی میکند، توی سینهشان حمل کنند؟ 0 21 سجاد نجاتی 1404/1/13 انسان و سرنوشت مرتضی مطهری 4.5 13 صفحۀ 72 ☑معنی آزادی انسان این نیست که از قانون علیت آزاد است، زیرا گذشته از اینکه آزادی از قانون علیت فیحد ذاته محال است، با اختیار ارتباط ندارد، بلکه اینگونه آزادی با اجبار یکسان است. چه فرق میکند که انسان از ناحیهی عامل خاصی مجبور و مکرَه باشد که بر خلاف خواست و میل خود عمل بکند، یا اینکه خود عمل از قانون علیت آزاد باشد و با هیچ علتی و از آن جمله خود بشر بستگی نداشته باشد و خودبهخود واقع شود؟! اینکه میگوییم بشر مختار و آزاد است به این معنیاست که عمل او از خواست و رضایت کامل او و تصویب قوهی تمییز او سرچشمه میگیرد و هیچ عاملی او را بر خلاف میل و رغبت و رضا و تشخیص او وادار نمیکند؛ نه قضا و قدر و نه عامل دیگر. 0 19 سجاد نجاتی 1403/10/12 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 95 صفحۀ 68 استخراج قدرت از درون ضعف، استخراج ایمان از قلب بیایمانی، بیرون کشیدن آرامش از اعماق آشفتگیها، و تراشیدن و سخت تراشیدنِ سنگِ حجیم و بیقوارهی سرخوردگیها، آنگونه که از درون آن، پیکرهی صیقل و سنگی و استوارِ دلبستگی به آینده بیرون کشیده شود-این، وظیفهی انسانِ عصر ماست، و این وظیفهی من و توست به عنوان آدمهایی که ناگزیر، عصر خویش را پذیرفتهییم و با آن درگیر شدهییم. 0 39 سجاد نجاتی 1403/10/12 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 95 صفحۀ 44 ✅ اگر بهخاطر تزکیهی روح، قدری غمگین باید بود-که البته باید بود- ضرورت است که چنین غمی، انتخاب شده باشد نه تحمیل شده. 0 34 سجاد نجاتی 1403/10/12 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 95 صفحۀ 39 آیا میدانی با سازِ همگان رقصیدن، و آنگونه پای کوبیدن و گل افشاندن که همگان را خوش آید و تحسین همگان را برانگیزد، از ما چه چیز خواهد ساخت؟ عمیقاً یک دلقک؛ یک دلقکِ درباریِ دردمندِ دلآزرده، که بر دارِ رفتار خویشتن آونگ است- تا آخرین لحظههای حیات. 0 37 سجاد نجاتی 1403/10/12 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 95 صفحۀ 33 من و تو، شاید از همان آغاز دانستیم که سخن گفتنِ مداوم -و حتی دردمندانه- در باب یک مشکل، کاریاست بهمراتب انسانیتر از سکوت کردن دربارهی آن. 1 46 سجاد نجاتی 1403/10/11 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 95 صفحۀ 19 من هرگز ضرورت اندوه را انکار نمیکنم؛ چراکه میدانم هیچ چیز مثل اندوه، روح را تصفیه نمیکند و الماسِ عاطفه را صیقل نمیدهد؛ اما میدان دادن به آنرا نیز هرگز نمیپذیرم؛ چراکه غم، حریص است و بیشترخواه و مرزناپذیر، طاغی و سرکش و بدلِگام. 0 9 سجاد نجاتی 1403/8/21 من زینب تو هستم: خاطرات شفاهی خواهر شهید سعید (رستم) نامدار فرزانه از دوران دفاع مقدس معصومه محمدی 4.3 3 صفحۀ 64 ✔ سعید در این وادیها نبود که حتی فکر ریشهکن شدن پهلوی باشد. نفوذ امام خمینی در قلبهای همه، بهخصوص جوانان، آن هم جوانانی مثل سعید، عجیبغریب بود. قدرت کلام امام به حدی بود که حتی مردمی را که در وادی مبارزه با ظلم و بیدادگری نبودند را هم جذب میکرد. سعید با همان ظاهر فُکُلی، در راهپیماییها شرکت میکرد و پِیگیر اخبار انقلاب بود. 0 30
بریدههای کتاب سجاد نجاتی سجاد نجاتی 1404/4/21 من زنده ام هنوز و غزل فکر می کنم محمدعلی بهمنی 3.9 4 صفحۀ 15 نگاه کرد به موی سفیدم و خندید و بغض آینه در همشکست تندیسم... 0 52 سجاد نجاتی 1404/4/10 تماشایی حسین جلال پور 3.6 12 صفحۀ 69 مرگ هم آنچنان که فکر میکنی مرگ نیست مرگ ادامهی همین شادی و غم است غم مخور سادگی مکن زندهزنده مردگی مکن... 0 65 سجاد نجاتی 1404/4/2 فتح خون: روایت محرم سید مرتضی آوینی 4.7 112 صفحۀ 90 ● نماز آنگاه نماز است که میان ظاهر و باطن جمع شود و اگر نه، مقتدای آن نماز که در لشکر یزید بخوانند شیطان است. اسلام لباسی نیست که با پیکر جاهلیت جفت بیاید، اما اینجا دنیاست و بادیهی وهم میان ظاهر و باطن فاصله انداخته است. شیطان جاهلان متنسّک را با نماز میفریبد. در اینجاست که ائمهی کفر همواره از پیراهن عثمان عَلَم جنگ با علی علیهالسلام میسازند. 0 49 سجاد نجاتی 1404/4/2 فتح خون: روایت محرم سید مرتضی آوینی 4.7 112 صفحۀ 85 ● خوف فرزند شک است و شک زاییدهی شرک و این هر سه، خوف و شک و شرک، راهزَنان طریق حقاند...که اگر با مرگ اُنس نگیری، خوف راهِ تو را خواهد زد و امام را در صحرای بلا رها خواهی کرد. 0 52 سجاد نجاتی 1404/4/1 فتح خون: روایت محرم سید مرتضی آوینی 4.7 112 صفحۀ 26 ● آه یاران! اگر در این دنیای وارونه، رسم مردانگی این است که سر بریدهی مردان را در تشت طلا نهند و به روسپیان هدیه کنند...بگذار این چنین باشد. این دنیا و این سرِ ما! 0 16 سجاد نجاتی 1404/4/1 امید استان ون هوفت 2.9 2 صفحۀ 174 ● بهمانند سقراط، پاسکال، کانت و کییرکگور، آن فرد مذهبی نیز نیک میداند که او بهدلیل شواهد و مستندات نیست که باور دارد، بلکه باور دارد چون نگریستن به جهان و وجود خودش از خلال دیدگاه ایمان میتواند ژرفترین نمودِ عمیقترین باورهای او و جستوجوی او از برای استعلا باشد. 0 11 سجاد نجاتی 1404/3/28 امید استان ون هوفت 2.9 2 صفحۀ 64 ● امید داشتن به چیزی مستلزم آن است که برآوردی داشته باشیم از اینکه آنچه بدان امید داریم چقدر ممکن، محتمل یا ناگزیر است. ما نیاز داریم که فهمی از جهان، از جایگاهمان در آن و از روابط اجتماعیمان داشتهباشیم. ما نیاز داریم قوانین طبیعیای را که علم بر ما مکشوف ساختهاست بفهمیم و بدانها احترام بگذاریم. بنابراین، این خود یک الزام اخلاقی است که وقتی امید میورزیم بایستی واقعبین باشیم. اگر واقعبین نباشیم، این احتمال هست که به دامان آرزواندیشی بلغزیم. 0 20 سجاد نجاتی 1404/3/28 امید استان ون هوفت 2.9 2 صفحۀ 57 ● بر طبق استدلالی که کردهام امید دقیقاً در جایی سر بر میآورد که در آن عاملیت از کار میافتد. ما امید را در پیوند با شرایطی مشخص در سر میپروریم، شرایطی که برای دست یافتن ما به اهدافمان ضروری هستند اما خودمان نمیتوانیم آنها را رقم بزنیم. امید شکاف بین کوشش و نتیجه را میپوشاند. 0 16 سجاد نجاتی 1404/3/27 امید استان ون هوفت 2.9 2 صفحۀ 48 ● بهتعبیر پاتریک شِید امید بهلحاظ عملگرایانه(پراگماتیکی) نه همچون یک حالت ذهنی خصوصی، بلکه همچون فعالیتی تلقی میشود که متعلق است به یک ارگانیسم در ارتباطِ پویایی که با محیطش دارد. از این رو، با امید باید همچون یک فعالیت، یک فعل، برخورد کرد، همچون امیدورزی. 0 23 سجاد نجاتی 1404/1/27 یادداشتهای شیطان لئونید نیکلایویچ آندری یف 3.8 22 صفحۀ 154 چنان که میدانی؛ تنها آدمها هستند که عهدشکنی میکنند؛ شیطانها همیشه به قولشان وفادارند. 0 47 سجاد نجاتی 1404/1/25 یادداشتهای شیطان لئونید نیکلایویچ آندری یف 3.8 22 صفحۀ 116 ■ نه، این آن بازی جاودانی نیست که سویش شتافته بودم، شادی هم در آن چندان زیاد نیست. بیشتر مثل رقصِ زارِ سیاهپوستان است! اینجا هر کسی همان است که هست و در عین حال میخواهد چیزی غیر از آنچه هست، باشد. من این حلقهی بیپایان فریب را بهجای نمایشی شاد گرفتم. چه خطای بزرگ و فجیعی، چه حماقتی، آن هم برای شیطان جاودانهای که هر کاری از دستش ساختهاست. 0 19 سجاد نجاتی 1404/1/24 یادداشتهای شیطان لئونید نیکلایویچ آندری یف 3.8 22 صفحۀ 110 ● کلمات را تحقیر میکنی، بکن؛ محبت و مهر را خوار میشمری، بشمر؛ همآغوشی را میستایی، خیلی هم خوب؛ اما فقط به عشق کاری نداشتهباش، رفیق! تنها راهی که میتوانی از طریق آن دریچهای پیدا کنی و نگاهی دزدیده و سریع به ابدیت بیندازی، همین عشق است! 0 25 سجاد نجاتی 1404/1/20 یادداشتهای شیطان لئونید نیکلایویچ آندری یف 3.8 22 صفحۀ 23 یک لحظه از انسان شدنم هست که آن را هرگز نمیتوانم بدون وحشت بهخاطر بیاورم؛ زمانی که برای اولین بار صدای تپش قلبم را شنیدم. این صدای دقیق، بلند و منظم، که توامان نوید مرگ و زندگی را میدهد، با ترس و تشویشی غریب به شگفتم میآورد. آنها همه جا ساعت نصب کردهاند، اما چهطور میتوانند چنین ساعتی با ثانیهشماری سریع که تمام ثانیههای زندگی را همراهی میکند، توی سینهشان حمل کنند؟ 0 21 سجاد نجاتی 1404/1/13 انسان و سرنوشت مرتضی مطهری 4.5 13 صفحۀ 72 ☑معنی آزادی انسان این نیست که از قانون علیت آزاد است، زیرا گذشته از اینکه آزادی از قانون علیت فیحد ذاته محال است، با اختیار ارتباط ندارد، بلکه اینگونه آزادی با اجبار یکسان است. چه فرق میکند که انسان از ناحیهی عامل خاصی مجبور و مکرَه باشد که بر خلاف خواست و میل خود عمل بکند، یا اینکه خود عمل از قانون علیت آزاد باشد و با هیچ علتی و از آن جمله خود بشر بستگی نداشته باشد و خودبهخود واقع شود؟! اینکه میگوییم بشر مختار و آزاد است به این معنیاست که عمل او از خواست و رضایت کامل او و تصویب قوهی تمییز او سرچشمه میگیرد و هیچ عاملی او را بر خلاف میل و رغبت و رضا و تشخیص او وادار نمیکند؛ نه قضا و قدر و نه عامل دیگر. 0 19 سجاد نجاتی 1403/10/12 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 95 صفحۀ 68 استخراج قدرت از درون ضعف، استخراج ایمان از قلب بیایمانی، بیرون کشیدن آرامش از اعماق آشفتگیها، و تراشیدن و سخت تراشیدنِ سنگِ حجیم و بیقوارهی سرخوردگیها، آنگونه که از درون آن، پیکرهی صیقل و سنگی و استوارِ دلبستگی به آینده بیرون کشیده شود-این، وظیفهی انسانِ عصر ماست، و این وظیفهی من و توست به عنوان آدمهایی که ناگزیر، عصر خویش را پذیرفتهییم و با آن درگیر شدهییم. 0 39 سجاد نجاتی 1403/10/12 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 95 صفحۀ 44 ✅ اگر بهخاطر تزکیهی روح، قدری غمگین باید بود-که البته باید بود- ضرورت است که چنین غمی، انتخاب شده باشد نه تحمیل شده. 0 34 سجاد نجاتی 1403/10/12 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 95 صفحۀ 39 آیا میدانی با سازِ همگان رقصیدن، و آنگونه پای کوبیدن و گل افشاندن که همگان را خوش آید و تحسین همگان را برانگیزد، از ما چه چیز خواهد ساخت؟ عمیقاً یک دلقک؛ یک دلقکِ درباریِ دردمندِ دلآزرده، که بر دارِ رفتار خویشتن آونگ است- تا آخرین لحظههای حیات. 0 37 سجاد نجاتی 1403/10/12 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 95 صفحۀ 33 من و تو، شاید از همان آغاز دانستیم که سخن گفتنِ مداوم -و حتی دردمندانه- در باب یک مشکل، کاریاست بهمراتب انسانیتر از سکوت کردن دربارهی آن. 1 46 سجاد نجاتی 1403/10/11 چهل نامه ی کوتاه به همسرم نادر ابراهیمی 4.2 95 صفحۀ 19 من هرگز ضرورت اندوه را انکار نمیکنم؛ چراکه میدانم هیچ چیز مثل اندوه، روح را تصفیه نمیکند و الماسِ عاطفه را صیقل نمیدهد؛ اما میدان دادن به آنرا نیز هرگز نمیپذیرم؛ چراکه غم، حریص است و بیشترخواه و مرزناپذیر، طاغی و سرکش و بدلِگام. 0 9 سجاد نجاتی 1403/8/21 من زینب تو هستم: خاطرات شفاهی خواهر شهید سعید (رستم) نامدار فرزانه از دوران دفاع مقدس معصومه محمدی 4.3 3 صفحۀ 64 ✔ سعید در این وادیها نبود که حتی فکر ریشهکن شدن پهلوی باشد. نفوذ امام خمینی در قلبهای همه، بهخصوص جوانان، آن هم جوانانی مثل سعید، عجیبغریب بود. قدرت کلام امام به حدی بود که حتی مردمی را که در وادی مبارزه با ظلم و بیدادگری نبودند را هم جذب میکرد. سعید با همان ظاهر فُکُلی، در راهپیماییها شرکت میکرد و پِیگیر اخبار انقلاب بود. 0 30