بریده‌ای از کتاب یادداشتهای شیطان اثر لئونید نیکلایویچ آندری یف

بریدۀ کتاب

صفحۀ 23

یک لحظه از انسان شدنم هست که آن را هرگز نمی‌توانم بدون وحشت به‌خاطر بیاورم؛ زمانی که برای اولین بار صدای تپش قلبم را شنیدم. این صدای دقیق، بلند و منظم، که توامان نوید مرگ و زندگی را می‌دهد، با ترس و تشویشی غریب به شگفتم می‌آورد. آن‌ها همه جا ساعت نصب کرده‌اند، اما چه‌طور می‌توانند چنین ساعتی با ثانیه‌شماری سریع که تمام ثانیه‌های زندگی را همراهی می‌کند، توی سینه‌شان حمل کنند؟

یک لحظه از انسان شدنم هست که آن را هرگز نمی‌توانم بدون وحشت به‌خاطر بیاورم؛ زمانی که برای اولین بار صدای تپش قلبم را شنیدم. این صدای دقیق، بلند و منظم، که توامان نوید مرگ و زندگی را می‌دهد، با ترس و تشویشی غریب به شگفتم می‌آورد. آن‌ها همه جا ساعت نصب کرده‌اند، اما چه‌طور می‌توانند چنین ساعتی با ثانیه‌شماری سریع که تمام ثانیه‌های زندگی را همراهی می‌کند، توی سینه‌شان حمل کنند؟

80

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.