بریدههای کتاب Mahya Mahya 6 روز پیش کاپا ریونوسوکه آکوتاگاوا 3.7 2 صفحۀ 65 یکی از جذابیت های اصلی، آشکارا، در این واقعیت نهفته است که ما انسانها فقط به واسطه ی فضیلت شرایط خاص انسان بودن، و نه کاپا بودنمان، می توانیم بدون هیچ کار و زحمتی زندگی بسیار خوبی داشته باشیم. 0 5 Mahya 6 روز پیش کاپا ریونوسوکه آکوتاگاوا 3.7 2 صفحۀ 54 در یکی از نامه های بسیاری که از خود به جای گذاشته، دلیل خود کشی اش را «ناراحتی مبهمی درباره ی آینده» بیان می کند، اما شاید این طور باشد که این ناراحتی مبهم در واقع «ترسی کاملا مشخص» بود. 0 6 Mahya 6 روز پیش کاپا ریونوسوکه آکوتاگاوا 3.7 2 صفحۀ 53 «زندگی با این احساسات، رنجی توصیف ناپذیر است. آیا کسی نیست که مرا هنگام خواب به آرامی خفه کند؟» 0 2 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 4 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 2 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 6 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 1 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 2 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 2 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 2 Mahya 1404/5/8 ناپیدا سو آ به 3.2 0 صفحۀ 45 شاید برف سفید در این شهر کثیف باریدن بگیرد. 0 1 Mahya 1404/5/8 ناپیدا سو آ به 3.2 0 صفحۀ 37 و ورای همهی این چیز های منکوب کننده، رفاقت و رابطه سرد و بی احساسمان جا خوش کرده است میانمان. 0 1 Mahya 1404/5/8 ناپیدا سو آ به 3.2 0 صفحۀ 36 منی که اکنون ناپیداست، منی که بدل به خاکستر خواهد شد و ناپدید، منی که به خاک سیاه خواهد نشست و به زوال خواهد رسید، همین من که پیش تر ترکم کرده بود و دست از زندگی ام کشید، در واپسین لحظات این فروپاشی، دست نیاز به سویم دراز میکند. اما در حقیقت من خودم نیستم منی که در کالبدی حیوانی متولد شده و برده ی فقر و فلاکت و تجاوز است، چیزی نیست جز جز پوچی محضی که همچون طلسمی دم به دم بر زبان روحی خبیث و شیطانی جاری می شود. من دورترم بسی زیباست و ارزشمند. مهم نیست که تنم تا چه حد پست و فاسد خواهد شد، همچون ارکیده ای که قرن به قرن در بیابان شکوفه می زند، این بی میلی به زندگی را به دوش میکشم و به سویت می آیم. 0 1 Mahya 1404/5/8 ناپیدا سو آ به 3.2 0 صفحۀ 35 من را بسوزان. روی من بنزین بریز و تنم را به آتش بکش. همچون ساحره ای مرا به تیرک زنده سوزی ببند و بسوزان. تنم را درون کیسه های زباله بپیچان و به کوره بینداز. من، دی اکسین میشوم و به ريهات جاری. صورتم را آهسته تیغ بزن و خونی را که جاری میشود بمک؛ همچون گربه ای آن را بلیس. من می خواهم غرق خون شوم. سرانجام ضجه زنان اشک خواهم ریخت و دنیا را با این حسرت ترک خواهم کرد که هرگز فرصتی نداشتم برای کشف من درونم؛ برای کشف موجودی کریه که درونم آرمیده. اما بعد می بینمش من دیگرم از کنارم می گذرد؛ همچون نمایی از اجسام بی جان پشت پنجره خانه متروکه که زیر باران بی صدا در هم میشکند. 0 2 Mahya 1404/5/2 هم راز جوزف کنراد 3.3 0 صفحۀ 11 کشتیام در نقطهی شروعِ سفری طولانی رو آب شناور بود، آهسته و با طمانینه در سکون و سکوتی بی کران، در حالی که سایهی دکل هایش بهخاطر پرتوی خورشیدِ درحال غروب بر پهنهی شرق میجنبید. و آن لحظه من روی عرشهاش تنها بودم. 0 3 Mahya 1404/4/30 تابلوی نیگل جی. آر. آر. تالکین 3.7 7 صفحۀ 51 نیگل میتواند تمثیلی از هر نویسنده، نقاش، هنرمند و اصلا خود تالکین باشد؛ از هر خالقی که در تلاش برای رسیدن به کمال، هرگز از کار خود راضی نیست و چون می داند جوهره را از آنِ خود نکرده پس سایر چیزها ، و زندگی معمولی، را به تعویق می اندازد تا شاید خلق اصلی را تمام کند. 0 2 Mahya 1404/4/30 تابلوی نیگل جی. آر. آر. تالکین 3.7 7 صفحۀ 50 خداوند اولین هنرمند است و مابقی هنرمندان انسانی تنها شاید بتوانند انعکاسی از حقیقت/هنر را در آثار خود نشان دهند. 0 1 Mahya 1404/4/30 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.7 26 صفحۀ 47 در آرامش، افکارم را متوجه احوالات اخیر خودم کردم. این روزها چه مرگم بود؟ چرا این قدر مضطرب بودم همواره نگران چیزی بودم. حتی چند روز پیش کسی به من گفت: «هی داری خیلی کسالت بار میشوی» احتمالاً درست است. قطعاً یک چیزی ام هست. حقیر شده ام. اصلاً خوب نیستم، رقت انگیزم. ناگهان با تمام توانم فریاد کشیدم: «آ...» انگار که قرار بود این فریاد بلند بزدلی ام را پنهان کند. باید کاری می کردم. شاید عاشق شده بودم. 0 12
بریدههای کتاب Mahya Mahya 6 روز پیش کاپا ریونوسوکه آکوتاگاوا 3.7 2 صفحۀ 65 یکی از جذابیت های اصلی، آشکارا، در این واقعیت نهفته است که ما انسانها فقط به واسطه ی فضیلت شرایط خاص انسان بودن، و نه کاپا بودنمان، می توانیم بدون هیچ کار و زحمتی زندگی بسیار خوبی داشته باشیم. 0 5 Mahya 6 روز پیش کاپا ریونوسوکه آکوتاگاوا 3.7 2 صفحۀ 54 در یکی از نامه های بسیاری که از خود به جای گذاشته، دلیل خود کشی اش را «ناراحتی مبهمی درباره ی آینده» بیان می کند، اما شاید این طور باشد که این ناراحتی مبهم در واقع «ترسی کاملا مشخص» بود. 0 6 Mahya 6 روز پیش کاپا ریونوسوکه آکوتاگاوا 3.7 2 صفحۀ 53 «زندگی با این احساسات، رنجی توصیف ناپذیر است. آیا کسی نیست که مرا هنگام خواب به آرامی خفه کند؟» 0 2 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 4 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 2 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 6 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 1 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 2 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 2 Mahya 1404/5/15 جایی که عاشق بودیم جنیفر نیون 4.1 6 صفحۀ 1 0 2 Mahya 1404/5/8 ناپیدا سو آ به 3.2 0 صفحۀ 45 شاید برف سفید در این شهر کثیف باریدن بگیرد. 0 1 Mahya 1404/5/8 ناپیدا سو آ به 3.2 0 صفحۀ 37 و ورای همهی این چیز های منکوب کننده، رفاقت و رابطه سرد و بی احساسمان جا خوش کرده است میانمان. 0 1 Mahya 1404/5/8 ناپیدا سو آ به 3.2 0 صفحۀ 36 منی که اکنون ناپیداست، منی که بدل به خاکستر خواهد شد و ناپدید، منی که به خاک سیاه خواهد نشست و به زوال خواهد رسید، همین من که پیش تر ترکم کرده بود و دست از زندگی ام کشید، در واپسین لحظات این فروپاشی، دست نیاز به سویم دراز میکند. اما در حقیقت من خودم نیستم منی که در کالبدی حیوانی متولد شده و برده ی فقر و فلاکت و تجاوز است، چیزی نیست جز جز پوچی محضی که همچون طلسمی دم به دم بر زبان روحی خبیث و شیطانی جاری می شود. من دورترم بسی زیباست و ارزشمند. مهم نیست که تنم تا چه حد پست و فاسد خواهد شد، همچون ارکیده ای که قرن به قرن در بیابان شکوفه می زند، این بی میلی به زندگی را به دوش میکشم و به سویت می آیم. 0 1 Mahya 1404/5/8 ناپیدا سو آ به 3.2 0 صفحۀ 35 من را بسوزان. روی من بنزین بریز و تنم را به آتش بکش. همچون ساحره ای مرا به تیرک زنده سوزی ببند و بسوزان. تنم را درون کیسه های زباله بپیچان و به کوره بینداز. من، دی اکسین میشوم و به ريهات جاری. صورتم را آهسته تیغ بزن و خونی را که جاری میشود بمک؛ همچون گربه ای آن را بلیس. من می خواهم غرق خون شوم. سرانجام ضجه زنان اشک خواهم ریخت و دنیا را با این حسرت ترک خواهم کرد که هرگز فرصتی نداشتم برای کشف من درونم؛ برای کشف موجودی کریه که درونم آرمیده. اما بعد می بینمش من دیگرم از کنارم می گذرد؛ همچون نمایی از اجسام بی جان پشت پنجره خانه متروکه که زیر باران بی صدا در هم میشکند. 0 2 Mahya 1404/5/2 هم راز جوزف کنراد 3.3 0 صفحۀ 11 کشتیام در نقطهی شروعِ سفری طولانی رو آب شناور بود، آهسته و با طمانینه در سکون و سکوتی بی کران، در حالی که سایهی دکل هایش بهخاطر پرتوی خورشیدِ درحال غروب بر پهنهی شرق میجنبید. و آن لحظه من روی عرشهاش تنها بودم. 0 3 Mahya 1404/4/30 تابلوی نیگل جی. آر. آر. تالکین 3.7 7 صفحۀ 51 نیگل میتواند تمثیلی از هر نویسنده، نقاش، هنرمند و اصلا خود تالکین باشد؛ از هر خالقی که در تلاش برای رسیدن به کمال، هرگز از کار خود راضی نیست و چون می داند جوهره را از آنِ خود نکرده پس سایر چیزها ، و زندگی معمولی، را به تعویق می اندازد تا شاید خلق اصلی را تمام کند. 0 2 Mahya 1404/4/30 تابلوی نیگل جی. آر. آر. تالکین 3.7 7 صفحۀ 50 خداوند اولین هنرمند است و مابقی هنرمندان انسانی تنها شاید بتوانند انعکاسی از حقیقت/هنر را در آثار خود نشان دهند. 0 1 Mahya 1404/4/30 صبح خاکستری اوسامو دازایی 3.7 26 صفحۀ 47 در آرامش، افکارم را متوجه احوالات اخیر خودم کردم. این روزها چه مرگم بود؟ چرا این قدر مضطرب بودم همواره نگران چیزی بودم. حتی چند روز پیش کسی به من گفت: «هی داری خیلی کسالت بار میشوی» احتمالاً درست است. قطعاً یک چیزی ام هست. حقیر شده ام. اصلاً خوب نیستم، رقت انگیزم. ناگهان با تمام توانم فریاد کشیدم: «آ...» انگار که قرار بود این فریاد بلند بزدلی ام را پنهان کند. باید کاری می کردم. شاید عاشق شده بودم. 0 12