بریده‌ای از کتاب ناپیدا اثر سو آ به

Mahya

Mahya

1404/5/8

بریدۀ کتاب

صفحۀ 36

منی که اکنون ناپیداست، منی که بدل به خاکستر خواهد شد و ناپدید، منی که به خاک سیاه خواهد نشست و به زوال خواهد رسید، همین من که پیش تر ترکم کرده بود و دست از زندگی ام کشید، در واپسین لحظات این فروپاشی، دست نیاز به سویم دراز می‌کند. اما در حقیقت من خودم نیستم منی که در کالبدی حیوانی متولد شده و برده ی فقر و فلاکت و تجاوز است، چیزی نیست جز جز پوچی محضی که همچون طلسمی دم به دم بر زبان روحی خبیث و شیطانی جاری می شود. من دورترم بسی زیباست و ارزشمند. مهم نیست که تنم تا چه حد پست و فاسد خواهد شد، همچون ارکیده ای که قرن به قرن در بیابان شکوفه می زند، این بی میلی به زندگی را به دوش میکشم و به سویت می آیم.

منی که اکنون ناپیداست، منی که بدل به خاکستر خواهد شد و ناپدید، منی که به خاک سیاه خواهد نشست و به زوال خواهد رسید، همین من که پیش تر ترکم کرده بود و دست از زندگی ام کشید، در واپسین لحظات این فروپاشی، دست نیاز به سویم دراز می‌کند. اما در حقیقت من خودم نیستم منی که در کالبدی حیوانی متولد شده و برده ی فقر و فلاکت و تجاوز است، چیزی نیست جز جز پوچی محضی که همچون طلسمی دم به دم بر زبان روحی خبیث و شیطانی جاری می شود. من دورترم بسی زیباست و ارزشمند. مهم نیست که تنم تا چه حد پست و فاسد خواهد شد، همچون ارکیده ای که قرن به قرن در بیابان شکوفه می زند، این بی میلی به زندگی را به دوش میکشم و به سویت می آیم.

10

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.