بریده‌ای از کتاب ناپیدا اثر سو آ به

Mahya

Mahya

1404/5/8

بریدۀ کتاب

صفحۀ 35

من را بسوزان. روی من بنزین بریز و تنم را به آتش بکش. همچون ساحره ای مرا به تیرک زنده سوزی ببند و بسوزان. تنم را درون کیسه های زباله بپیچان و به کوره بینداز. من، دی اکسین می‌شوم و به ريه‌ات جاری. صورتم را آهسته تیغ بزن و خونی را که جاری میشود بمک؛ همچون گربه ای آن را بلیس. من می خواهم غرق خون شوم. سرانجام ضجه زنان اشک خواهم ریخت و دنیا را با این حسرت ترک خواهم کرد که هرگز فرصتی نداشتم برای کشف من درونم؛ برای کشف موجودی کریه که درونم آرمیده. اما بعد می بینمش من دیگرم از کنارم می گذرد؛ همچون نمایی از اجسام بی جان پشت پنجره خانه متروکه که زیر باران بی صدا در هم می‌شکند.

من را بسوزان. روی من بنزین بریز و تنم را به آتش بکش. همچون ساحره ای مرا به تیرک زنده سوزی ببند و بسوزان. تنم را درون کیسه های زباله بپیچان و به کوره بینداز. من، دی اکسین می‌شوم و به ريه‌ات جاری. صورتم را آهسته تیغ بزن و خونی را که جاری میشود بمک؛ همچون گربه ای آن را بلیس. من می خواهم غرق خون شوم. سرانجام ضجه زنان اشک خواهم ریخت و دنیا را با این حسرت ترک خواهم کرد که هرگز فرصتی نداشتم برای کشف من درونم؛ برای کشف موجودی کریه که درونم آرمیده. اما بعد می بینمش من دیگرم از کنارم می گذرد؛ همچون نمایی از اجسام بی جان پشت پنجره خانه متروکه که زیر باران بی صدا در هم می‌شکند.

17

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.