بریدههای کتاب Maedeh Maedeh 1404/5/3 ارباب حلقهها؛ دو برج جلد 2 جی. آر. آر. تالکین 4.5 26 صفحۀ 45 اگر لازم است استراحت کنید. با ابن حال دست از امید مشویید. کسی را از فردا خبر نیست. راهحل ای بسا که هنگام خورشید طلوع خورشید یافت میشود. 0 2 Maedeh 1404/4/22 دوئل شایسته کریمی 4.5 1 صفحۀ 151 تنها آدمهای ثروتمند هستند که خدای من و خدای تو میکنند، اما برای مردم فقیر خدا یکسان است. 0 0 Maedeh 1404/4/15 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 4.0 6 صفحۀ 168 پیوتر: تیخون؟ اون دیگه کیه؟ فدکا: یه آدم مقدس. خبرچین بدبخت ، یه وقت به سرت نزنه حرف بدی راجع بهش بزنی، حواست رو جمع کن. پیوتر: چرا؟ کمکت کرده کسی رو بکشی؟ اون هم عضو "کلیسایخون" شماست؟ فدکا: نه. من میکشم ، ولی اون گناهم رو میبخشه. 0 3 Maedeh 1404/4/14 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 4.0 6 صفحۀ 142 برای جوش دادن آدمها به هم یه چیزی قویتر از احساسات یا ترس از اعتقادات لازمه ، و اون بدنامی و بیآبروییه. 0 50 Maedeh 1404/4/11 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 4.0 6 صفحۀ 18 استپان: همین هفته یه بیانیهی اعتراضی رو امضا کردم. واروارا: بیانیهی اعتراضی علیه چی؟ استپان: نمیدونم. اعتراض به.... اَه ، یادم رفته. باید اعتراض کرد. همین. 0 1 Maedeh 1404/4/7 قصه های سرزمین اشباح: سیرک عجایب دارن شان 4.3 12 صفحۀ 165 پرسیدم:« اولین جدایی سخت است ، نه؟» سر تکان داد و گفت :« بله ، البته جدایی هیچ وقت آسان نمیشود.» 0 1 Maedeh 1404/3/20 اتاق اما دانهو 3.8 39 صفحۀ 345 این روزها همیشه افتادم ، دنیا خیلی چاله و چولهست. 0 28 Maedeh 1404/2/27 دوستش داشتم آنا گاوالدا 3.2 49 صفحۀ 172 «پس عشق حماقت است ، نه ؟ هیچ وقت به نتیجه نمیرسد؟» «چرا به نتیجه میرسد ، اما باید برایش جنگید...» 0 3 Maedeh 1404/2/9 ایلیاد هومر 3.8 14 صفحۀ 377 پاتروکل پاسخ داد :« سرنوشت ما چه خواهد شد ؟ ای اوریپیل چگونه میتوان از این همه درد جان به درد برد؟» 0 4 Maedeh 1403/12/6 سقوط آلبر کامو 3.9 110 صفحۀ 18 یکی از عبارات نادری که از دهان او شنیدهام اعلام میداشت که :«همینه که هست» میخواهی بخواه نمیخواهی نخواه . آیا چه چیز را باید خواست و چه چیزی را نباید خواست ؟ 0 7 Maedeh 1403/12/5 هابیت یا " آنجا و بازگشت دوباره" جی. آر. آر. تالکین 4.3 61 صفحۀ 54 «مرده شور عیاری را ببرد و همه چیزهای مربوط به آن را ! ای کاش توی خانه بودم ، توی سوراخ قشنگم کنار بخاری ، با کتری روی آتش که تازه شروع کرده بود به سوت زدن !» و این آخرین بار نبود که این آرزو را کرد ! 0 1 Maedeh 1403/12/3 رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید (داستان هایی از نویسندگان معاصر روس) آبتین گلکار 3.2 12 صفحۀ 86 چه سعادتی است که گرمای فیزیکی به صورت کاملا مادی و محسوس به گرمای روحی تبدیل میشود و تا آخر عمر در حافظه باقی میماند . 0 19 Maedeh 1403/11/21 به امید دل بستم لان کالی 4.1 159 صفحۀ 90 0 1 Maedeh 1403/11/19 تونل ارنستو ساباتو 3.9 63 صفحۀ 169 0 0 Maedeh 1403/11/17 تونل ارنستو ساباتو 3.9 63 صفحۀ 69 0 0 Maedeh 1403/11/16 تونل ارنستو ساباتو 3.9 63 صفحۀ 30 امری عادی است که در طول شبهای بیخوابی آدم قاطعتر از ساعت های روشن روز فکر کند . 0 0 Maedeh 1403/11/16 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 109 0 0 Maedeh 1403/11/16 در یتیم (خشکیدن آب دهان عنکبوت) محمود دولت آبادی 3.9 25 صفحۀ 24 بعد از آن روز بود که رفتند ، هر کدام که بودند نبود شدند . خیلی ناگهانی بود خلوتشدگی ، اهانتبار. انتظار نمیرفت آن کسان که لاف دوستی میزدند چنان ناگهان گم و گور شده باشند ! عجیب نیست ؟ درّ یتیم محمود دولتآبادی 0 0
بریدههای کتاب Maedeh Maedeh 1404/5/3 ارباب حلقهها؛ دو برج جلد 2 جی. آر. آر. تالکین 4.5 26 صفحۀ 45 اگر لازم است استراحت کنید. با ابن حال دست از امید مشویید. کسی را از فردا خبر نیست. راهحل ای بسا که هنگام خورشید طلوع خورشید یافت میشود. 0 2 Maedeh 1404/4/22 دوئل شایسته کریمی 4.5 1 صفحۀ 151 تنها آدمهای ثروتمند هستند که خدای من و خدای تو میکنند، اما برای مردم فقیر خدا یکسان است. 0 0 Maedeh 1404/4/15 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 4.0 6 صفحۀ 168 پیوتر: تیخون؟ اون دیگه کیه؟ فدکا: یه آدم مقدس. خبرچین بدبخت ، یه وقت به سرت نزنه حرف بدی راجع بهش بزنی، حواست رو جمع کن. پیوتر: چرا؟ کمکت کرده کسی رو بکشی؟ اون هم عضو "کلیسایخون" شماست؟ فدکا: نه. من میکشم ، ولی اون گناهم رو میبخشه. 0 3 Maedeh 1404/4/14 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 4.0 6 صفحۀ 142 برای جوش دادن آدمها به هم یه چیزی قویتر از احساسات یا ترس از اعتقادات لازمه ، و اون بدنامی و بیآبروییه. 0 50 Maedeh 1404/4/11 تسخیرشدگان: اقتباسی از رمان داستایفسکی آلبر کامو 4.0 6 صفحۀ 18 استپان: همین هفته یه بیانیهی اعتراضی رو امضا کردم. واروارا: بیانیهی اعتراضی علیه چی؟ استپان: نمیدونم. اعتراض به.... اَه ، یادم رفته. باید اعتراض کرد. همین. 0 1 Maedeh 1404/4/7 قصه های سرزمین اشباح: سیرک عجایب دارن شان 4.3 12 صفحۀ 165 پرسیدم:« اولین جدایی سخت است ، نه؟» سر تکان داد و گفت :« بله ، البته جدایی هیچ وقت آسان نمیشود.» 0 1 Maedeh 1404/3/20 اتاق اما دانهو 3.8 39 صفحۀ 345 این روزها همیشه افتادم ، دنیا خیلی چاله و چولهست. 0 28 Maedeh 1404/2/27 دوستش داشتم آنا گاوالدا 3.2 49 صفحۀ 172 «پس عشق حماقت است ، نه ؟ هیچ وقت به نتیجه نمیرسد؟» «چرا به نتیجه میرسد ، اما باید برایش جنگید...» 0 3 Maedeh 1404/2/9 ایلیاد هومر 3.8 14 صفحۀ 377 پاتروکل پاسخ داد :« سرنوشت ما چه خواهد شد ؟ ای اوریپیل چگونه میتوان از این همه درد جان به درد برد؟» 0 4 Maedeh 1403/12/6 سقوط آلبر کامو 3.9 110 صفحۀ 18 یکی از عبارات نادری که از دهان او شنیدهام اعلام میداشت که :«همینه که هست» میخواهی بخواه نمیخواهی نخواه . آیا چه چیز را باید خواست و چه چیزی را نباید خواست ؟ 0 7 Maedeh 1403/12/5 هابیت یا " آنجا و بازگشت دوباره" جی. آر. آر. تالکین 4.3 61 صفحۀ 54 «مرده شور عیاری را ببرد و همه چیزهای مربوط به آن را ! ای کاش توی خانه بودم ، توی سوراخ قشنگم کنار بخاری ، با کتری روی آتش که تازه شروع کرده بود به سوت زدن !» و این آخرین بار نبود که این آرزو را کرد ! 0 1 Maedeh 1403/12/3 رفتیم بیرون سیگار بکشیم، هفده سال طول کشید (داستان هایی از نویسندگان معاصر روس) آبتین گلکار 3.2 12 صفحۀ 86 چه سعادتی است که گرمای فیزیکی به صورت کاملا مادی و محسوس به گرمای روحی تبدیل میشود و تا آخر عمر در حافظه باقی میماند . 0 19 Maedeh 1403/11/21 به امید دل بستم لان کالی 4.1 159 صفحۀ 90 0 1 Maedeh 1403/11/19 تونل ارنستو ساباتو 3.9 63 صفحۀ 169 0 0 Maedeh 1403/11/17 تونل ارنستو ساباتو 3.9 63 صفحۀ 69 0 0 Maedeh 1403/11/16 تونل ارنستو ساباتو 3.9 63 صفحۀ 30 امری عادی است که در طول شبهای بیخوابی آدم قاطعتر از ساعت های روشن روز فکر کند . 0 0 Maedeh 1403/11/16 تاکسی سواری سروش صحت 3.3 61 صفحۀ 109 0 0 Maedeh 1403/11/16 در یتیم (خشکیدن آب دهان عنکبوت) محمود دولت آبادی 3.9 25 صفحۀ 24 بعد از آن روز بود که رفتند ، هر کدام که بودند نبود شدند . خیلی ناگهانی بود خلوتشدگی ، اهانتبار. انتظار نمیرفت آن کسان که لاف دوستی میزدند چنان ناگهان گم و گور شده باشند ! عجیب نیست ؟ درّ یتیم محمود دولتآبادی 0 0