اتاق

اتاق

اتاق

اما دانهو و 1 نفر دیگر
4.0
85 نفر |
24 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

254

خواهم خواند

54

ناشر
آموت
شابک
9786005941722
تعداد صفحات
358
تاریخ انتشار
1399/9/4

توضیحات

        
راوی داستان (اتاق) کودکی پنج ساله است که در اتاقی به دنیا آمده و دنیایی بزرگتر از آن را در زندگی اش ندیده است. رمان (اتاق) داستان زندگی مادر و فرزندی است که در اتاقی محبوس شده اند و فضای اتاق برای مادر سراسر شکنجه است و تنهایی، اما برای جک که غیر از اتاق جایی ندیده شرایط خیلی متفاوت است. تنها زمانی که این دو شخصیت در کنار هم قرار می گیرند مخاطب احساس می کند با داستانی واقعی روبه رو است که روابط انسانی در آن نقش مهمی دارد. برنده جایزه اورنج 2011
رمان «اتاق» نوشته «اما دون اهو» از زمان انتشار تاکنون در صدر کتابهای پرفروش انگلیسی قرار داشته و جوایز مختلفی را به دست آورده است.
-برنده جایزه داستان اورنج انگلیس -2011
-نامزد نهایی جایزه ادبی بوکر سال-2010
-نویسنده برتر رمان ایرلند-2011
برنده جایزه ادبیات معاصر کشورهای مشترک المنافع
گاردین: 
اتاق «دون اهو» نه تنها قلب را به درد می آورد، بلکه روح را نیز به چالش می کشد.
ایریش ایندپندنت:
قدرت شگرف «دون اهو» جدا از مهارت در داستان گویی، در نبوغ عاطفی اش نهفته است.
سان فرانسیسکو کرونیک:
یک محقق هوشمند به تمام معنا؛ حس برانگیز و صمیمی؛ یک تاریخ نگاری جالب
علی قانع متولد 1340 (رودبار) پیش از آنکه وارد عرصه ترجمه شود، به عنوان نویسنده ای صاحب نام در میان جامعه ادبی شناخته شده بود. وی برای نوشتن مجموعه داستان «مورچه هایی که پدرم را خوردند» برنده جایزه ادبی اصفهان و برای نوشتن مجموعه داستان «وسوسه های اردیبهشت» نامزد کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده است. از دیگر آثار اوست:
-نویسنده مجموعه داستان «راه پیمایی روی ماه»
-ترجمه رمان «دختر سیاه/دختر سفید» نوشته جویس کارول اوتس
-ترجمه کتاب «قراربازی» داستانهای زنان غربی
-ترجمه رمان «آدمکش ها» نوشته جویس کارول اوتس

      

لیست‌های مرتبط به اتاق

نمایش همه

یادداشت‌ها

Haniyeh

1402/10/24

          یادمه اولین بار که شروعش کردم، فقط ۲۰ صفحه رو خوندم و گذاشتمش کنار. بنظرم اومد که یک کتاب بچگانه هست و صرفا چون ایده جدیدی داره و از زبون یک بچه پنج ساله نوشته شده اینقدر معروفه. باور نمیکردم که آدمای بزرگتر از من این کتاب رو تموم کردن و تازه این همه تعریفم میکنن!
با این حال به خودم گفتم حداقل بذار یکم دیگه بخونمش که اگر یه موقع خواستم به یکی بگم چرا نخونش داستان جلو رفته باشه که بتونم درموردش حرف بزنم.
حالا میخوام به کسانیکه مثل من اینطور اول راه رهاش کردن بگم:
لطفا به خوندن ادامه بدید!

یک پسربچه پنج ساله در یک اتاق معمولی نه چندان بزرگ داریم. از وقتی که به دنیا اومده با مادرش همونجا زندگی کرده و هرگز بیرون از اون رو ندیده و با بیرون از اتاق ارتباطی نداشته. تنها انسانی که میشناسه مادرشه و البته یک نفر که فقط صداش رو شنیده ولی هیچوقت اونو ندیده چون به مادرش قول داده هیچوقت خودش جلوی اون مرد آفتابی نشه. وسایل اتاق ساده هستند و تنها جاذبه اتاق یک تلویزیون هست که خیلی چیزها از زندگی بیرون از اتاق رو در اون میبینه اما هرگز فکرش رو هم نمیکنه که واقعا بیرون از اتاق زندگی جریان داره.
و بالاخره روزی میرسه که باید حقایق رو بشنوه و لازمه درباره زندگی در اتاق تصمیم بگیره. فکر میکنید به عنوان یک بچه پنج ساله چه فکری در سرش میاد، چه تصمیماتی میگیره و اصلا آیا چیزی رو میپذیره؟ 
این کتاب به خوبی تفاوتهای آدم بزرگسالی که هم زندگی بیرون از اتاق و هم درون اون رو تجربه کرده، با بچه‌ای که فقط داخل اتاق رو دیده رو به تصویر میکشه.
همینطور تغییراتی که در آدم بخاطر دوری از عزیزانش، دوستانش و اجتماع رخ میده رو نشون میده.
من با این کتاب حسهای مختلفی رو تجربه کردم. پیشنهاد میکنم فرصت تجربه زندگی در اتاق و درگیری با چالشهای اونا رو از خودتون نگیرید.
        

5