بریده کتابهای نا فاطمه زهرا 1402/12/13 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 58 برتری اسلام را باید از محیط سخن به میدان عمل رساند. 0 4 محمد 1403/6/9 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 92 طلبهای از او پرسید: «اگر کسی از شما بپرسد که محمدباقر صدر چطور محمدباقر صدر شد، چه پاسخی میدهید؟» جواب داد: « محمدباقر صدر ده درصد مطالعه میکند و نود درصد میاندیشد.» 0 3 علی علیزاده 1402/11/23 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 185 0 5 fateme 1402/6/23 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 57 0 5 حسن دانشگر 1403/1/11 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 53 اسماعیل مدتی به سفر رفت و وقتی برگشت، خواست که محمد باقر آنچه از درس شیخ محمدرضا نوشته برایش بیاورد؛ محمد باقر مطالب را جوری منظم و دستهبندی شده نوشته بود که نشان میداد نتیجه فهم و درک خودش است. در کلاس، آن طور که برداشت میکرد مینوشت نه آن طور که استاد میگفت. 0 2 حسن دانشگر 1402/10/17 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 12 به گوشش رساندند: «یکی از شاگردانت به تو تهمت زده و فحاشی کرده»، گفت: «او را به عدل میشناسم. حرفی که بر زبان آورده بهخاطر خطا در تصوراتش بوده، نه بیمبالاتی در دین» و بر این خطا چشم بست. 0 4 منفصل 1403/2/18 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 98 به شاگردانش می گفت:《دور هم بنشینید،مسئله ای به روز را بیاورید و با هرچه در فلسفه و اقتصاد و فقه و کلام می دانید پاسخش را بدهید.》 0 0 کوثر یوسفی 1403/2/11 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 67 این دو عموزاده به شیوه های اصلاح دعوت اسلامی فکر میکردند؛ چطور می شد با نگاه به جهان آن روز و نیازهایش اسلام را معرفی کرد و جوانان گریزان از دین را جلب کرد؛ گریزان، چون دین برای دنیاشان کارآمدی نداشت. 0 1 زهرا 🌱 1402/12/4 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 110 این سوال ها و کنجکاوی ها برای او بشارت بودند. می گفت: سوال بیشتر از دعا مرا به خدا نزدیک می کند. 0 4 Zahra Golzari 1403/9/6 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 139 0 3 Zahra Golzari 1403/9/7 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 212 0 8 منفصل 1403/2/24 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 186 می گفت:《آیت الله خمینی در نجف یک کلمه حرف می زند،شبکه نمایندگان و مریدانش تا دورترین نقطه ایران این حرف را می رساندند.اما حرف ما در نجف به ابوصخیر(روستای نزدیک نجف) هم نمی رسد،چه رسد به بقیه عراق.》 0 0 زهرا قربانی پور 1403/8/24 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 1 بیشتر از آنچه می خوانید،فکر کنید.اگر به صِرف خواندن عادت کنید،در بین متن ها و سطر ها محدود می شوید. آن وقت نو آور نمی شوید 0 2 فاطمه زهرا 1402/12/13 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 84 بیشتر از آنچه میخوانید، فکر کنید. اگر به صرف خواندن عادت کنید، در بین متن ها و سطرها محدود میشوید. آنوقت نوآور نمیشوید. 0 5 منفصل 1403/2/13 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 12 به گوشش رساندند:《یکی از شاگردانت به تو تهمت زده و فحاشی کرده》،گفت:《او را به عدل می شناسم.حرفی که بر زبان آورده به خاطر خطا در تصوراتش بوده،نه بی مبالاتی در دین》 و بر این خطا چشم بست. 0 0 محدثه سادات نبی یان 1403/9/17 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 77 0 4 محمد 1403/6/9 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 177 هیچکس از تنهایی این مرد [محمدباقر صدر] خبر نداشت؛ مردی که کتابهایش به زبانهای اردو، انگلیسی و فارسی ترجمه میشدند، خوب فروش میرفتند، در کلاسهای دانشگاهی کشورهای دیگر خوانده و تحسین میشدند و نامههای تبریکشان میرسید، اما در کشور خودش عدهای او را سنیمذهب مینامیدند و بعضی از ترس جانشان کلاسهای او را رها میکردند. ... آنقدر دلشکسته بود که در خلوت با شاعری دردش را در میان گذاشت: «مزد من از مردم عراق مانند مزد مسلمبنعقیل از اهل کوفه است. اگر داستانهای پلیسی یا چیزهای احمقانه مینوشتم، به من بیشتر احترام میگذاشتند و تقدیسم میکردند.» 0 0 کوثر یوسفی 1403/4/1 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 136 - استاد شما خانه از خودتان دارید؟ -بله. -کجاست؟ -در بهشت، ان شاالله. 0 4 زهرا قربانی پور 1403/8/24 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 105 این سوال ها و کنجکاوی ها برای او بشارت بودند. میگفت:«سوال بیشتر از دعا مرا به خدا نزدیک می کند.» 0 2 منفصل 1403/2/17 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 46 می توانم از خوردنی و نوشیدنی بگذرم،اما امکان ندارد بتوانم از علم چشم بپوشم. 0 1
بریده کتابهای نا فاطمه زهرا 1402/12/13 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 58 برتری اسلام را باید از محیط سخن به میدان عمل رساند. 0 4 محمد 1403/6/9 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 92 طلبهای از او پرسید: «اگر کسی از شما بپرسد که محمدباقر صدر چطور محمدباقر صدر شد، چه پاسخی میدهید؟» جواب داد: « محمدباقر صدر ده درصد مطالعه میکند و نود درصد میاندیشد.» 0 3 علی علیزاده 1402/11/23 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 185 0 5 fateme 1402/6/23 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 57 0 5 حسن دانشگر 1403/1/11 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 53 اسماعیل مدتی به سفر رفت و وقتی برگشت، خواست که محمد باقر آنچه از درس شیخ محمدرضا نوشته برایش بیاورد؛ محمد باقر مطالب را جوری منظم و دستهبندی شده نوشته بود که نشان میداد نتیجه فهم و درک خودش است. در کلاس، آن طور که برداشت میکرد مینوشت نه آن طور که استاد میگفت. 0 2 حسن دانشگر 1402/10/17 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 12 به گوشش رساندند: «یکی از شاگردانت به تو تهمت زده و فحاشی کرده»، گفت: «او را به عدل میشناسم. حرفی که بر زبان آورده بهخاطر خطا در تصوراتش بوده، نه بیمبالاتی در دین» و بر این خطا چشم بست. 0 4 منفصل 1403/2/18 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 98 به شاگردانش می گفت:《دور هم بنشینید،مسئله ای به روز را بیاورید و با هرچه در فلسفه و اقتصاد و فقه و کلام می دانید پاسخش را بدهید.》 0 0 کوثر یوسفی 1403/2/11 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 67 این دو عموزاده به شیوه های اصلاح دعوت اسلامی فکر میکردند؛ چطور می شد با نگاه به جهان آن روز و نیازهایش اسلام را معرفی کرد و جوانان گریزان از دین را جلب کرد؛ گریزان، چون دین برای دنیاشان کارآمدی نداشت. 0 1 زهرا 🌱 1402/12/4 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 110 این سوال ها و کنجکاوی ها برای او بشارت بودند. می گفت: سوال بیشتر از دعا مرا به خدا نزدیک می کند. 0 4 Zahra Golzari 1403/9/6 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 139 0 3 Zahra Golzari 1403/9/7 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 212 0 8 منفصل 1403/2/24 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 186 می گفت:《آیت الله خمینی در نجف یک کلمه حرف می زند،شبکه نمایندگان و مریدانش تا دورترین نقطه ایران این حرف را می رساندند.اما حرف ما در نجف به ابوصخیر(روستای نزدیک نجف) هم نمی رسد،چه رسد به بقیه عراق.》 0 0 زهرا قربانی پور 1403/8/24 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 1 بیشتر از آنچه می خوانید،فکر کنید.اگر به صِرف خواندن عادت کنید،در بین متن ها و سطر ها محدود می شوید. آن وقت نو آور نمی شوید 0 2 فاطمه زهرا 1402/12/13 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 84 بیشتر از آنچه میخوانید، فکر کنید. اگر به صرف خواندن عادت کنید، در بین متن ها و سطرها محدود میشوید. آنوقت نوآور نمیشوید. 0 5 منفصل 1403/2/13 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 12 به گوشش رساندند:《یکی از شاگردانت به تو تهمت زده و فحاشی کرده》،گفت:《او را به عدل می شناسم.حرفی که بر زبان آورده به خاطر خطا در تصوراتش بوده،نه بی مبالاتی در دین》 و بر این خطا چشم بست. 0 0 محدثه سادات نبی یان 1403/9/17 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 77 0 4 محمد 1403/6/9 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 177 هیچکس از تنهایی این مرد [محمدباقر صدر] خبر نداشت؛ مردی که کتابهایش به زبانهای اردو، انگلیسی و فارسی ترجمه میشدند، خوب فروش میرفتند، در کلاسهای دانشگاهی کشورهای دیگر خوانده و تحسین میشدند و نامههای تبریکشان میرسید، اما در کشور خودش عدهای او را سنیمذهب مینامیدند و بعضی از ترس جانشان کلاسهای او را رها میکردند. ... آنقدر دلشکسته بود که در خلوت با شاعری دردش را در میان گذاشت: «مزد من از مردم عراق مانند مزد مسلمبنعقیل از اهل کوفه است. اگر داستانهای پلیسی یا چیزهای احمقانه مینوشتم، به من بیشتر احترام میگذاشتند و تقدیسم میکردند.» 0 0 کوثر یوسفی 1403/4/1 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 136 - استاد شما خانه از خودتان دارید؟ -بله. -کجاست؟ -در بهشت، ان شاالله. 0 4 زهرا قربانی پور 1403/8/24 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 105 این سوال ها و کنجکاوی ها برای او بشارت بودند. میگفت:«سوال بیشتر از دعا مرا به خدا نزدیک می کند.» 0 2 منفصل 1403/2/17 نا مریم برادران حقیر 4.2 74 صفحۀ 46 می توانم از خوردنی و نوشیدنی بگذرم،اما امکان ندارد بتوانم از علم چشم بپوشم. 0 1