بریدههای کتاب اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر پواد پایت 1402/9/8 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 103 برگشتن به کتاب مثل برگشتن به شهرهایی است که فکر میکنیم شهر ما هستند ولی در واقع فراموششان کردهایم و فراموشمان کردهاند.در شهر-در کتاب- بیهوده به گذرگاهها سر میزنیم و دنبال نوستالژیهایی میگردیم که دیگر مال ما نیست. 0 11 پواد پایت 1402/5/7 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 85 ولی نوستالژی همیشه نوستالژی گذشته نیست. بعضی چیزها از قبل نوستالژی ایجاد میکنند: فضاهایی که به محض یافتنشان میدانیم از دست خواهند رفت، جاهایی که میدانیم در آنها خوشحالتر از هر زمانی در آینده خواهیم بود. 0 34 پواد پایت 1402/5/9 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 101 «تنها تسلای ما در مقابل بدبختیهایمان حواسپرتی است، و بااینحال بزرگترین بدبختی ما هم همان است.» 0 17 سنا 1403/10/17 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 11 0 16 کەوسەر 1404/1/19 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 56 ولی نوستالژی همیشه نوستالژی گذشتە نیست.بعضی چیزها از قبل نوستالژی ایجاد میکنند:فضاهایی که به محض یافتنشان میدانیم از دست خواهند رفت،جاهایی که میدانیم در آنها خوشحالتر از هر زمانی در آینده خواهیم بود.در این مواقع روح به دور خودش میچرخد،انگار بخواهد تماشای زمان حال خودش از آیندە را بازنمایی کند.شبیە چشمی که از جایی در آیندە به خودش نگاە میکند،حالِ دوردستش را میبیند و مشتاقش است. 1 21 فاطمه رفعت 1403/6/10 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 111 خوشحالی یعنی آگاه شدن از خود بدون وحشت. 0 30 Mahshid 1403/12/5 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 38 کار متخصص تشریح و نقشه نگار در اصل یکی است ؛ ردیابی مرز هایی قرار دادی و مبهم روی بدنی که برحسب طبیعت میخواهد جلو هرگونه مرز بندی ٬تعریف و محدوده مقاومت کند. 0 1 کەوسەر 1404/1/20 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 80 برگشتن به کتاب مثل برگشتن به شهرهایی است که فکر میکنیم شهر ما هستند؛ ولی در واقع فراموششان کردەایم و فراموشمان کردەاند. در شهر -در کتاب- بیهودە به گذرگاەها سر میزنیم و دنبال نوستالژیهایی میگردیم که دیگر مال ما نیست. محال است برگردیم به جایی و همان طوری بیابیمش که آخرین بار ترکش کردە بودیم. محال است در کتابی دقیقاً همان چیزی را کشف کنیم که اولین بار بین خطوطش خواندە بودیم. 0 1 سیده لیلا موسوی 1403/8/7 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 93 حدس میزنم نوشتن به نوعی جا باز کردن برای خواندن باشد. 0 3 سنا 1403/10/19 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 99 0 4 فاطمه رفعت 1403/6/10 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 123 روح ایمان، از ابلیسِ شک جدا شدنی نیست. 0 2 سنا 1403/10/18 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 82 0 5 سنا 1403/10/18 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 58 0 5 سنا 1403/10/19 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 70 0 1 محمدرضا شمس اشکذری 1402/7/1 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 52 عابرِ شهریِ امروز باید قدمهایش را با ضربآهنگ شهرش هماهنگ کند و مثل باقی عابران هدفمند و مصمم قدم بردارد. هرگونه نوسانِ سرعت باعث میشود به او مشکوک شوند. کسی که زیادی آهسته راه میرود ممکن است نقشه جنایت در سر داشته باشد یا -حتی بدتر از آن- توریست باشد. غیر از آنهایی که هنوز سگشان را میبرند پیادهروی، بچههایی که دارند از مدرسه برمیگردند خانه، آدمهای خیلی پیر و فروشندههای دورهگرد هیچکس حق ندارد آهسته و بیهدف در شهر راه برود. از آن طرفِ بام، هر کسی بدون لباس ورزشی بدود احتمال دارد در حال فرار از چنگال عدالت باشد یا مثلاً تحت حمله عصبی شدید. 0 14 صدیقه قربانی 1402/5/19 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 59 ... مسیرهای جایگزین ... وقتی زبانی را نصفه نیمه بلدیم تخیل مان جای خالی کلمه ها،عبارت ها یا جمله هایی را که نمی دانیم پر می کند؛ دقیقاً مثل کتاب های نقاشی بچگی مان که پر از نقطه های کوچک بودند و باید با مداد شمعی نقطه ها را به هم وصل می کردین تا تصویر نهایی معلوم شود... ص ۵۹ ... #اگر_به_خودم_برگردم 0 0 کەوسەر 1404/1/17 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 30 بعضی وقتها برای لحظەای ثابت نگە داشتن چیزی کە مدام از چنگمان فرار میکند باید نوری غیرمستقیم به آن بتابانیم تا ابژەی فرار روشن شود. 0 2 مبا 1403/6/18 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 113 میدانم وقتی موقع نوشتن چیزی بیشتر از همیشه هیجان زده میشوم، باید بیشتر از همیشه مراقب باشم چون اینجور وقتها معمولاً دارم حرفی را تکرار میکنم که قبلاً خودم جایی گفته یا خواندهام؛ چیزی که از مدتی قبل در سرم میچرخیده. تقریباً هر وقت فکر میکنم ایدهٔ جدیدی کشف کردهام، دارم حرفی بدیهی میزنم. برعکس، بدترین موقع برای دست کشیدن از نوشتن همان وقتی است که دیگر دلم نمیخواهد ادامه بدهم. در این موارد بهترین کار این است که آن قدر به تایپ کردن افکارم روی صفحه، مثل کندن سوراخهایی روی زمین، ادامه بدهم تا بالاخره کلمهٔ درست پیدا شود. بعدش میشود کتاب را از قفسه برداشت و لمید روی کاناپه و شروع کرد به خواندن. حدس میزنم نوشتن بهنوعی جا باز کردن برای خواندن باشد. 0 27 هانیه 1402/8/30 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 81 ما در حال از دست دادن چیزی هستیم. حرکت میکنیم و تکههای مردهٔ پوست را میاندازیم توی پیادهرو، کلمات مرده را میاندازیم توی گفتوگو. شهرها، مثل بدنهایمان، مثل زبان، ویرانیهایی در دست ساخت اند. ولی این خطر همیشگیِ زلزله تنها چیزی ست که برایمان مانده. فقط چنین چیزی _منظرهای از آوار روی آوار_ است که هلمان میدهد برویم بیرون و دنبال آخرین چیزهای باقیمانده بگردیم. فقط زیر سایهٔ همین تهدید است که دوباره لازم میشود زبان را نقب بزنیم، کلمهٔ درست را پیدا کنیم. 1 11 سیده لیلا موسوی 1403/8/7 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 103 محال است برگردیم به جایی و همانطور بیابیمش که آخرین بار ترکش کرده بودیم. محال است در کتابی دقیقاً همان چیزی را کشف کنیم که اولین بار بین خطوطش خوانده بودیم. 0 45
بریدههای کتاب اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر پواد پایت 1402/9/8 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 103 برگشتن به کتاب مثل برگشتن به شهرهایی است که فکر میکنیم شهر ما هستند ولی در واقع فراموششان کردهایم و فراموشمان کردهاند.در شهر-در کتاب- بیهوده به گذرگاهها سر میزنیم و دنبال نوستالژیهایی میگردیم که دیگر مال ما نیست. 0 11 پواد پایت 1402/5/7 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 85 ولی نوستالژی همیشه نوستالژی گذشته نیست. بعضی چیزها از قبل نوستالژی ایجاد میکنند: فضاهایی که به محض یافتنشان میدانیم از دست خواهند رفت، جاهایی که میدانیم در آنها خوشحالتر از هر زمانی در آینده خواهیم بود. 0 34 پواد پایت 1402/5/9 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 101 «تنها تسلای ما در مقابل بدبختیهایمان حواسپرتی است، و بااینحال بزرگترین بدبختی ما هم همان است.» 0 17 سنا 1403/10/17 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 11 0 16 کەوسەر 1404/1/19 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 56 ولی نوستالژی همیشه نوستالژی گذشتە نیست.بعضی چیزها از قبل نوستالژی ایجاد میکنند:فضاهایی که به محض یافتنشان میدانیم از دست خواهند رفت،جاهایی که میدانیم در آنها خوشحالتر از هر زمانی در آینده خواهیم بود.در این مواقع روح به دور خودش میچرخد،انگار بخواهد تماشای زمان حال خودش از آیندە را بازنمایی کند.شبیە چشمی که از جایی در آیندە به خودش نگاە میکند،حالِ دوردستش را میبیند و مشتاقش است. 1 21 فاطمه رفعت 1403/6/10 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 111 خوشحالی یعنی آگاه شدن از خود بدون وحشت. 0 30 Mahshid 1403/12/5 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 38 کار متخصص تشریح و نقشه نگار در اصل یکی است ؛ ردیابی مرز هایی قرار دادی و مبهم روی بدنی که برحسب طبیعت میخواهد جلو هرگونه مرز بندی ٬تعریف و محدوده مقاومت کند. 0 1 کەوسەر 1404/1/20 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 80 برگشتن به کتاب مثل برگشتن به شهرهایی است که فکر میکنیم شهر ما هستند؛ ولی در واقع فراموششان کردەایم و فراموشمان کردەاند. در شهر -در کتاب- بیهودە به گذرگاەها سر میزنیم و دنبال نوستالژیهایی میگردیم که دیگر مال ما نیست. محال است برگردیم به جایی و همان طوری بیابیمش که آخرین بار ترکش کردە بودیم. محال است در کتابی دقیقاً همان چیزی را کشف کنیم که اولین بار بین خطوطش خواندە بودیم. 0 1 سیده لیلا موسوی 1403/8/7 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 93 حدس میزنم نوشتن به نوعی جا باز کردن برای خواندن باشد. 0 3 سنا 1403/10/19 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 99 0 4 فاطمه رفعت 1403/6/10 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 123 روح ایمان، از ابلیسِ شک جدا شدنی نیست. 0 2 سنا 1403/10/18 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 82 0 5 سنا 1403/10/18 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 58 0 5 سنا 1403/10/19 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 70 0 1 محمدرضا شمس اشکذری 1402/7/1 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 52 عابرِ شهریِ امروز باید قدمهایش را با ضربآهنگ شهرش هماهنگ کند و مثل باقی عابران هدفمند و مصمم قدم بردارد. هرگونه نوسانِ سرعت باعث میشود به او مشکوک شوند. کسی که زیادی آهسته راه میرود ممکن است نقشه جنایت در سر داشته باشد یا -حتی بدتر از آن- توریست باشد. غیر از آنهایی که هنوز سگشان را میبرند پیادهروی، بچههایی که دارند از مدرسه برمیگردند خانه، آدمهای خیلی پیر و فروشندههای دورهگرد هیچکس حق ندارد آهسته و بیهدف در شهر راه برود. از آن طرفِ بام، هر کسی بدون لباس ورزشی بدود احتمال دارد در حال فرار از چنگال عدالت باشد یا مثلاً تحت حمله عصبی شدید. 0 14 صدیقه قربانی 1402/5/19 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 59 ... مسیرهای جایگزین ... وقتی زبانی را نصفه نیمه بلدیم تخیل مان جای خالی کلمه ها،عبارت ها یا جمله هایی را که نمی دانیم پر می کند؛ دقیقاً مثل کتاب های نقاشی بچگی مان که پر از نقطه های کوچک بودند و باید با مداد شمعی نقطه ها را به هم وصل می کردین تا تصویر نهایی معلوم شود... ص ۵۹ ... #اگر_به_خودم_برگردم 0 0 کەوسەر 1404/1/17 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 30 بعضی وقتها برای لحظەای ثابت نگە داشتن چیزی کە مدام از چنگمان فرار میکند باید نوری غیرمستقیم به آن بتابانیم تا ابژەی فرار روشن شود. 0 2 مبا 1403/6/18 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 113 میدانم وقتی موقع نوشتن چیزی بیشتر از همیشه هیجان زده میشوم، باید بیشتر از همیشه مراقب باشم چون اینجور وقتها معمولاً دارم حرفی را تکرار میکنم که قبلاً خودم جایی گفته یا خواندهام؛ چیزی که از مدتی قبل در سرم میچرخیده. تقریباً هر وقت فکر میکنم ایدهٔ جدیدی کشف کردهام، دارم حرفی بدیهی میزنم. برعکس، بدترین موقع برای دست کشیدن از نوشتن همان وقتی است که دیگر دلم نمیخواهد ادامه بدهم. در این موارد بهترین کار این است که آن قدر به تایپ کردن افکارم روی صفحه، مثل کندن سوراخهایی روی زمین، ادامه بدهم تا بالاخره کلمهٔ درست پیدا شود. بعدش میشود کتاب را از قفسه برداشت و لمید روی کاناپه و شروع کرد به خواندن. حدس میزنم نوشتن بهنوعی جا باز کردن برای خواندن باشد. 0 27 هانیه 1402/8/30 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 81 ما در حال از دست دادن چیزی هستیم. حرکت میکنیم و تکههای مردهٔ پوست را میاندازیم توی پیادهرو، کلمات مرده را میاندازیم توی گفتوگو. شهرها، مثل بدنهایمان، مثل زبان، ویرانیهایی در دست ساخت اند. ولی این خطر همیشگیِ زلزله تنها چیزی ست که برایمان مانده. فقط چنین چیزی _منظرهای از آوار روی آوار_ است که هلمان میدهد برویم بیرون و دنبال آخرین چیزهای باقیمانده بگردیم. فقط زیر سایهٔ همین تهدید است که دوباره لازم میشود زبان را نقب بزنیم، کلمهٔ درست را پیدا کنیم. 1 11 سیده لیلا موسوی 1403/8/7 اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر والریا لوئیسلی 3.6 19 صفحۀ 103 محال است برگردیم به جایی و همانطور بیابیمش که آخرین بار ترکش کرده بودیم. محال است در کتابی دقیقاً همان چیزی را کشف کنیم که اولین بار بین خطوطش خوانده بودیم. 0 45