بریدۀ کتاب
1402/08/30
صفحۀ 81
ما در حال از دست دادن چیزی هستیم. حرکت میکنیم و تکههای مردهٔ پوست را میاندازیم توی پیادهرو، کلمات مرده را میاندازیم توی گفتوگو. شهرها، مثل بدنهایمان، مثل زبان، ویرانیهایی در دست ساخت اند. ولی این خطر همیشگیِ زلزله تنها چیزی ست که برایمان مانده. فقط چنین چیزی _منظرهای از آوار روی آوار_ است که هلمان میدهد برویم بیرون و دنبال آخرین چیزهای باقیمانده بگردیم. فقط زیر سایهٔ همین تهدید است که دوباره لازم میشود زبان را نقب بزنیم، کلمهٔ درست را پیدا کنیم.
ما در حال از دست دادن چیزی هستیم. حرکت میکنیم و تکههای مردهٔ پوست را میاندازیم توی پیادهرو، کلمات مرده را میاندازیم توی گفتوگو. شهرها، مثل بدنهایمان، مثل زبان، ویرانیهایی در دست ساخت اند. ولی این خطر همیشگیِ زلزله تنها چیزی ست که برایمان مانده. فقط چنین چیزی _منظرهای از آوار روی آوار_ است که هلمان میدهد برویم بیرون و دنبال آخرین چیزهای باقیمانده بگردیم. فقط زیر سایهٔ همین تهدید است که دوباره لازم میشود زبان را نقب بزنیم، کلمهٔ درست را پیدا کنیم.
11