بریدۀ کتاب

اگر به خودم برگردم: ده جستار درباره پرسه در شهر
بریدۀ کتاب

صفحۀ 113

می‌دانم وقتی موقع نوشتن چیزی بیشتر از همیشه هیجان زده می‌شوم، باید بیشتر از همیشه مراقب باشم چون این‌جور وقت‌ها معمولاً دارم حرفی را تکرار می‌کنم که قبلاً خودم جایی گفته یا خوانده‌ام؛ چیزی که از مدتی قبل در سرم می‌چرخیده. تقریباً هر وقت فکر می‌کنم ایدهٔ جدیدی کشف کرده‌ام، دارم حرفی بدیهی می‌زنم. برعکس، بدترین موقع برای دست کشیدن از نوشتن همان وقتی است که دیگر دلم نمی‌خواهد ادامه بدهم. در این موارد بهترین کار این است که آن قدر به تایپ کردن افکارم روی صفحه، مثل کندن سوراخ‌هایی روی زمین، ادامه بدهم تا بالاخره کلمهٔ درست پیدا شود. بعدش می‌شود کتاب را از قفسه برداشت و لمید روی کاناپه و شروع کرد به خواندن. حدس می‌زنم نوشتن به‌نوعی جا باز کردن برای خواندن باشد.

می‌دانم وقتی موقع نوشتن چیزی بیشتر از همیشه هیجان زده می‌شوم، باید بیشتر از همیشه مراقب باشم چون این‌جور وقت‌ها معمولاً دارم حرفی را تکرار می‌کنم که قبلاً خودم جایی گفته یا خوانده‌ام؛ چیزی که از مدتی قبل در سرم می‌چرخیده. تقریباً هر وقت فکر می‌کنم ایدهٔ جدیدی کشف کرده‌ام، دارم حرفی بدیهی می‌زنم. برعکس، بدترین موقع برای دست کشیدن از نوشتن همان وقتی است که دیگر دلم نمی‌خواهد ادامه بدهم. در این موارد بهترین کار این است که آن قدر به تایپ کردن افکارم روی صفحه، مثل کندن سوراخ‌هایی روی زمین، ادامه بدهم تا بالاخره کلمهٔ درست پیدا شود. بعدش می‌شود کتاب را از قفسه برداشت و لمید روی کاناپه و شروع کرد به خواندن. حدس می‌زنم نوشتن به‌نوعی جا باز کردن برای خواندن باشد.

534

27

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.