بریدههای کتاب کشفم کن شایسته. 1403/12/13 کشفم کن جلد 2 طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 234 خوب میفهمم عذاب کشیدن چه حسی دارد. کارهایی را بکنی چون عقلت بیشتر از این قد نمیدهد. کارهایی را بکنی چون فکر میکنی درستاند چون هیچوقت یادت ندادهاند غلط چیست. 0 1 صبا حمزه 1404/3/27 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 63 نیت خوب عالیه،اما حقیقت رو تغییر نمی ده 0 2 Motahare 1403/5/7 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 201 کنجی میپرد وسط حرفم:"بچه ها فقط محض اطلاعتون،رای من هنوز همون گزینهی مجبور نیستیم دربارش حرف بزنیم هست.میدونید که.فقط محض اطلاعتون.همین جا ولش کنید." 0 3 𝑯𝒆𝒍𝒊𝒂 1403/9/2 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 262 میگوید: من سنگدلم. 0 2 Yekta 1403/12/28 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 287 میخواهم به دنیا بگویم اصلا خنده دار نیست. 0 1 Daydreamer 1403/8/26 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 326 انگار مرگ اتفاق دور و غریبی است که فقط دیدهای برای آدم هایی که هرگز نمی شناختی رخ داده و بی تردید برای من،برای تو،برای هیچکدام از ما رخ نمیدهد. 0 4 صبا حمزه 1404/3/27 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 104 امید می تواند آدم ها را وادار به کارهای وحشتناکی کند 0 1 fateme 1403/4/9 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 92 تنهایی پدیده غریبی است. از وجودت بالا میخزد، آرام و ساکت، توی تاریکی کنارت مینشیند ، همانطور که داری میخوابی موهایت را نوازش میکند. خودش را دور استخوانهایت میپیچد، چنان محکم میفشارد که تقریباً نفست بند میآید نمیتوانی صدای ضربانی را بشنوی که توی خونت میخروشد از پوستت بالا میدود و لبهایش موهای نرم پشت گردنت را لمس میکند. دروغ ها را توی قلبت باقی میگذارد. شب ها کنارت دراز میکشد ، روشنایی را زالو وار از هر کنج و گوشه ای میمکد. همدمی همیشگی است، وقتی تقلا میکنی سرپا شوی دستت را میچسبد و میکشدت پایین... 0 2 Fusha 1403/9/2 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 263 دلم میخواهد بزنم زیر یکی از آن خنده های عجیب و جیغ مانندِ وهم آلودی که نشانه نقطه پایان سلامت عقل آدم است. چون فکر میکنم این دنیا شوخ طبعی وحشتناک و آزاردهندهای دارد.انگار همیشه درد به ریش من میخندد. مرا مضحکه خودش میکند. زندگی ام را بینهایت پیچیده تر از همیشه میکند. . جولیت فرارز_جلد دوم مجموعه خردم کن 0 16 مَحیْآ؛ 1403/4/20 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 104 اوضاع بهتر میشود به شرطی که قدرت در دست ادم درست باشد. 0 10 کاریا 1403/11/20 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 17 چشم هایش، آبی تیره، موهایش، قهوه ای تیره.پیراهنش، در جاهای درست و مناسب چسبان بود و لب هایش، گوشه ی لب هایش به بالا انحنا پیدا می کند تا کلیدی را بزند که توی قلبم آتش به پا می کند و حتی وقت نمی کنم پلک بزنم و نفسم را بیرون بدهم و خودم را پیش او می بینیم. آدام. 0 0 فاطمهزهرا؛ 1403/4/6 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 91 مترادف ها همدیگر را میشناسند مثل همکار های قدیمی، مثل رفقایی که دنیا را با هم دیدهاند. داستان و ماجرا میگویند و میشنوند، درباره اصل و نسبشان حرف میزنند و فراموش میکنند با اینکه شبیهاند، به کل فرق دارند، و با اینکه در ویژگیهای مشخصی مشترکاند، هیچ کدام هرگز نمیتواند جای دیگری باشد. چون شب آرام با شب ساکت یکی نیست، آدم محکم با آدم موقر یکی نیست، و نور تابان با نور درخشان یکی نیست چون طوری که خودشان را توی جمله میچپانند همه چیز را عوض میکند. آنها یکی نیستند. 0 1 دختر دنیای خیال:) 1403/1/31 Unravel me طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 14 او برای جنگ آمده است برای من 0 3 Daydreamer 1403/8/22 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 104 امید میتواند آدمها را وادار به کارهای وحشتناکی کند. 0 1 زیزی 1403/4/13 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 59 من مدت خیلی زیادی از لحاظ روحی آسیب دیده بودم. 0 0 پریناز حسینی 1403/4/9 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 9 من چیزی نیستم جز پیامد فاجعه. 0 6 شایسته. 1403/12/13 کشفم کن جلد 2 طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 234 سخت است با دنیا مهربان باشی وقتی تنها احساسی که در عمرت داشتهای نفرت باشد. سخت است خوبی دنیا را ببینی وقتی تنها چیزی که در عمرت دیدهای وحشت باشد. 0 1 فاطمه 1402/12/19 کشفم کن جلد 2 طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 233 0 9 ama 1404/4/2 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 310 -حقیقت یاداوری دردناکیه که چرا میخوام توی دروغ زندگی کنم. 0 1 Mohi H 1403/3/25 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 301 تو ویرانم میکنی 0 1
بریدههای کتاب کشفم کن شایسته. 1403/12/13 کشفم کن جلد 2 طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 234 خوب میفهمم عذاب کشیدن چه حسی دارد. کارهایی را بکنی چون عقلت بیشتر از این قد نمیدهد. کارهایی را بکنی چون فکر میکنی درستاند چون هیچوقت یادت ندادهاند غلط چیست. 0 1 صبا حمزه 1404/3/27 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 63 نیت خوب عالیه،اما حقیقت رو تغییر نمی ده 0 2 Motahare 1403/5/7 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 201 کنجی میپرد وسط حرفم:"بچه ها فقط محض اطلاعتون،رای من هنوز همون گزینهی مجبور نیستیم دربارش حرف بزنیم هست.میدونید که.فقط محض اطلاعتون.همین جا ولش کنید." 0 3 𝑯𝒆𝒍𝒊𝒂 1403/9/2 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 262 میگوید: من سنگدلم. 0 2 Yekta 1403/12/28 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 287 میخواهم به دنیا بگویم اصلا خنده دار نیست. 0 1 Daydreamer 1403/8/26 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 326 انگار مرگ اتفاق دور و غریبی است که فقط دیدهای برای آدم هایی که هرگز نمی شناختی رخ داده و بی تردید برای من،برای تو،برای هیچکدام از ما رخ نمیدهد. 0 4 صبا حمزه 1404/3/27 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 104 امید می تواند آدم ها را وادار به کارهای وحشتناکی کند 0 1 fateme 1403/4/9 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 92 تنهایی پدیده غریبی است. از وجودت بالا میخزد، آرام و ساکت، توی تاریکی کنارت مینشیند ، همانطور که داری میخوابی موهایت را نوازش میکند. خودش را دور استخوانهایت میپیچد، چنان محکم میفشارد که تقریباً نفست بند میآید نمیتوانی صدای ضربانی را بشنوی که توی خونت میخروشد از پوستت بالا میدود و لبهایش موهای نرم پشت گردنت را لمس میکند. دروغ ها را توی قلبت باقی میگذارد. شب ها کنارت دراز میکشد ، روشنایی را زالو وار از هر کنج و گوشه ای میمکد. همدمی همیشگی است، وقتی تقلا میکنی سرپا شوی دستت را میچسبد و میکشدت پایین... 0 2 Fusha 1403/9/2 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 263 دلم میخواهد بزنم زیر یکی از آن خنده های عجیب و جیغ مانندِ وهم آلودی که نشانه نقطه پایان سلامت عقل آدم است. چون فکر میکنم این دنیا شوخ طبعی وحشتناک و آزاردهندهای دارد.انگار همیشه درد به ریش من میخندد. مرا مضحکه خودش میکند. زندگی ام را بینهایت پیچیده تر از همیشه میکند. . جولیت فرارز_جلد دوم مجموعه خردم کن 0 16 مَحیْآ؛ 1403/4/20 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 104 اوضاع بهتر میشود به شرطی که قدرت در دست ادم درست باشد. 0 10 کاریا 1403/11/20 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 17 چشم هایش، آبی تیره، موهایش، قهوه ای تیره.پیراهنش، در جاهای درست و مناسب چسبان بود و لب هایش، گوشه ی لب هایش به بالا انحنا پیدا می کند تا کلیدی را بزند که توی قلبم آتش به پا می کند و حتی وقت نمی کنم پلک بزنم و نفسم را بیرون بدهم و خودم را پیش او می بینیم. آدام. 0 0 فاطمهزهرا؛ 1403/4/6 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 91 مترادف ها همدیگر را میشناسند مثل همکار های قدیمی، مثل رفقایی که دنیا را با هم دیدهاند. داستان و ماجرا میگویند و میشنوند، درباره اصل و نسبشان حرف میزنند و فراموش میکنند با اینکه شبیهاند، به کل فرق دارند، و با اینکه در ویژگیهای مشخصی مشترکاند، هیچ کدام هرگز نمیتواند جای دیگری باشد. چون شب آرام با شب ساکت یکی نیست، آدم محکم با آدم موقر یکی نیست، و نور تابان با نور درخشان یکی نیست چون طوری که خودشان را توی جمله میچپانند همه چیز را عوض میکند. آنها یکی نیستند. 0 1 دختر دنیای خیال:) 1403/1/31 Unravel me طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 14 او برای جنگ آمده است برای من 0 3 Daydreamer 1403/8/22 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 104 امید میتواند آدمها را وادار به کارهای وحشتناکی کند. 0 1 زیزی 1403/4/13 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 59 من مدت خیلی زیادی از لحاظ روحی آسیب دیده بودم. 0 0 پریناز حسینی 1403/4/9 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 9 من چیزی نیستم جز پیامد فاجعه. 0 6 شایسته. 1403/12/13 کشفم کن جلد 2 طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 234 سخت است با دنیا مهربان باشی وقتی تنها احساسی که در عمرت داشتهای نفرت باشد. سخت است خوبی دنیا را ببینی وقتی تنها چیزی که در عمرت دیدهای وحشت باشد. 0 1 فاطمه 1402/12/19 کشفم کن جلد 2 طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 233 0 9 ama 1404/4/2 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 310 -حقیقت یاداوری دردناکیه که چرا میخوام توی دروغ زندگی کنم. 0 1 Mohi H 1403/3/25 کشفم کن طاهره مافی 4.3 67 صفحۀ 301 تو ویرانم میکنی 0 1