بریدهای از کتاب کشفم کن اثر طاهره مافی
1403/4/21
صفحۀ 206
لبخندی درخشان زدم. صدای خورشید و ماه و ستاره ها در آمدو گفتند: ((...لطفا از درخشندگیش کم کن،چون نورش چشممون رو میزنه.)) اما من گوشم بدهکار نبود و به لبخند درخشانم ادامه دادم.
لبخندی درخشان زدم. صدای خورشید و ماه و ستاره ها در آمدو گفتند: ((...لطفا از درخشندگیش کم کن،چون نورش چشممون رو میزنه.)) اما من گوشم بدهکار نبود و به لبخند درخشانم ادامه دادم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.