بریدههای کتاب ناشناس روشنا 1403/7/4 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 94 دایی با آن روح لطیف و اخلاق شریفش فوری به این نتیجه میرسید که از یک آدم زجرکشیده نباید به اندازه آدمی معمولی، انتظار داشت؛ و نه تنها باید او را بخشید، بلکه بالاتر از آن، باید با شکیبایی جراحتش را درمان کرد و او را از نو سرپا آورد و با بشریت آشتی داد. 0 10 روشنا 1403/7/12 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 327 آخ که ما چهقدر میتوانستیم خوشبخت باشیم! آخر برای چی این جماعت اینقدر عصبانی و درگیرند و از هم متنفرند؟ چهقدر دلم میخواست یکروز بنشینم و همهچیز را خوب حالیشان کنم! چهقدر دلم میخواست حقیقت واقعی را با آنها درمیان بگذارم! آه، ای خدا! 0 8 روشنا 1403/7/12 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 455 و با تردید به من نگاه کرد و افزود: - شاید بهش بخندی، همه امروز بهش خندیدیم. در حالیکه شاید خدا ما را نبخشد... آخر او ممکن است بهترین و مهربانترین آدمها باشد، ولی سرنوشت... این بدبختی را برایش رقم زد... باور نمیکنی، ولی شاید حقیقتاً اینطور باشد. -نه، دایی جان، آخر چرا باور نکنم؟ و با حرارت شروع کردم به گفتم اینکه در نازلترین موجودات هم ممکن است احساسات متعالی بشری هنوز باقی مانده باشد؛ و اینکه عمق روح بشری ناشناخته است و نباید آدمهای نازل را سرزنش کرد و برعکس باید درکشان کرد و دستشان را گرفت تا بلند شوند؛ و اینکه اصلاً معیارهای متعارف نیکی و اخلاقی و غیره و غیره درست نیستند... 0 5 روشنا 1403/7/4 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 92 البته که او ضعیف بود و حتی شخصیتی بیاندازه ملایم داشت، اما این نه به خاطر فقدان قاطعیت که بهخاطر ترس از اهانت و رفتار بیرحمانه بود، و همچنین، بهخاطر احترام زیادی که برای دیگران و در کل برای نوع انسان قائل بود. 0 12 روشنا 1403/7/12 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 455 - دوست من، ای رفیق خودم! تو کاملاً درکم میکنی و حتی بهتر از خودم حرف دلم را میگویی. همینطور است! خدای من! شرارت آدمیزاد اصلاً برای چیه؟ چرا من اغلب اوقات شرور میشوم، آنهم وقتی مهربان بودن اینقدر خوب و عالی است؟ 0 11 روشنا 1403/7/6 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 119 علناً میگوید، من با فهم و کمالاتم، عقلم از همه شما بیشتر میرسد، فقط حرف من را بخوانید. میگوید، من درسخواندهام! گیریم که درسخوانده هم باشد! چون درسخوانده است باید درسنخواندهها را جانبهسر کند؟ 😂😂😂 2 15 احمدرضا اکرمی 1402/9/18 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 86 روح فرومایه به محض این که از زیر یوغ ستم رها شود، خود ستم میکند. 0 28 روشنا 1403/7/10 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 248 - همه اینها هم به خاطر این بیستودوسالگی لعنتی است! + اه، وای خدا! آخر برای چی؟ - چهطور برای چی؟ خوب جهالت روی پیشانی هر آدم بیستودوسالهای نوشته شده؛ مثلاً، همین امروز یکدفعه پرت شدم وسط اتاق؛ یا مثلاً، برخورد الانم با شما... سن نفرینشدهای است این بیستودوسالگی. 2 18 روشنا 1403/7/4 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 90 روح فرومایه به محض اینکه از زیر یوغ ستم رها شود، خود ستم میکند. به فاما ستم کرده بودند و او هم بیدرنگ نیاز به ستم کردن را حس کرده بود؛ خردش کرده بودند و او خود به خردکردن دیگران پرداخت. 0 9 مهدی عبدالعلی پور 1404/2/9 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 86 0 11 فرشته سجادی فر 1403/1/31 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 276 _شما خشن هستید چنان با خشونت قلب انسان را جریحه دار میکنید و چنان خودخواهانه انتظار دارید مورد توجه واقع شوید که آدم میخواهد از دستتان فرار کند آن سر دنیا! دایی یک بار دیگر آه کشید. نسبت به دیگران مهربانتر باشید بیشتر توجه کنید و عشق بورزید. به خاطر دیگران از خودتان بگذرید در آن صورت است که در خاطر همه میمانید. قانون من این است که زندگی کن و بگذار دیگران هم زندگی کنند تحمل کن زحمت بکش دعا کن و امیدوار باش؛ اینها حقایقی است که آرزو داشتم بتوانم به یکباره به کل بشریت القا کنم از اینها پیروی کنید تا من هم دریچه قلبم را روی شما باز کنم و سر بر سینه شما اشک بریزم .... البته اگر لازم شود ... نه این که همه اش بگویید، من ،من الطاف من واقعاً که این الطاف شما ذله مان کرد. البته ببخشیدها! 0 15 حسین شعبانی 1404/1/3 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 86 روح فرومایه به محض اینکه از زیر یوغ ستم رها شود ، خود ستم میکند. 0 0
بریدههای کتاب ناشناس روشنا 1403/7/4 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 94 دایی با آن روح لطیف و اخلاق شریفش فوری به این نتیجه میرسید که از یک آدم زجرکشیده نباید به اندازه آدمی معمولی، انتظار داشت؛ و نه تنها باید او را بخشید، بلکه بالاتر از آن، باید با شکیبایی جراحتش را درمان کرد و او را از نو سرپا آورد و با بشریت آشتی داد. 0 10 روشنا 1403/7/12 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 327 آخ که ما چهقدر میتوانستیم خوشبخت باشیم! آخر برای چی این جماعت اینقدر عصبانی و درگیرند و از هم متنفرند؟ چهقدر دلم میخواست یکروز بنشینم و همهچیز را خوب حالیشان کنم! چهقدر دلم میخواست حقیقت واقعی را با آنها درمیان بگذارم! آه، ای خدا! 0 8 روشنا 1403/7/12 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 455 و با تردید به من نگاه کرد و افزود: - شاید بهش بخندی، همه امروز بهش خندیدیم. در حالیکه شاید خدا ما را نبخشد... آخر او ممکن است بهترین و مهربانترین آدمها باشد، ولی سرنوشت... این بدبختی را برایش رقم زد... باور نمیکنی، ولی شاید حقیقتاً اینطور باشد. -نه، دایی جان، آخر چرا باور نکنم؟ و با حرارت شروع کردم به گفتم اینکه در نازلترین موجودات هم ممکن است احساسات متعالی بشری هنوز باقی مانده باشد؛ و اینکه عمق روح بشری ناشناخته است و نباید آدمهای نازل را سرزنش کرد و برعکس باید درکشان کرد و دستشان را گرفت تا بلند شوند؛ و اینکه اصلاً معیارهای متعارف نیکی و اخلاقی و غیره و غیره درست نیستند... 0 5 روشنا 1403/7/4 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 92 البته که او ضعیف بود و حتی شخصیتی بیاندازه ملایم داشت، اما این نه به خاطر فقدان قاطعیت که بهخاطر ترس از اهانت و رفتار بیرحمانه بود، و همچنین، بهخاطر احترام زیادی که برای دیگران و در کل برای نوع انسان قائل بود. 0 12 روشنا 1403/7/12 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 455 - دوست من، ای رفیق خودم! تو کاملاً درکم میکنی و حتی بهتر از خودم حرف دلم را میگویی. همینطور است! خدای من! شرارت آدمیزاد اصلاً برای چیه؟ چرا من اغلب اوقات شرور میشوم، آنهم وقتی مهربان بودن اینقدر خوب و عالی است؟ 0 11 روشنا 1403/7/6 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 119 علناً میگوید، من با فهم و کمالاتم، عقلم از همه شما بیشتر میرسد، فقط حرف من را بخوانید. میگوید، من درسخواندهام! گیریم که درسخوانده هم باشد! چون درسخوانده است باید درسنخواندهها را جانبهسر کند؟ 😂😂😂 2 15 احمدرضا اکرمی 1402/9/18 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 86 روح فرومایه به محض این که از زیر یوغ ستم رها شود، خود ستم میکند. 0 28 روشنا 1403/7/10 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 248 - همه اینها هم به خاطر این بیستودوسالگی لعنتی است! + اه، وای خدا! آخر برای چی؟ - چهطور برای چی؟ خوب جهالت روی پیشانی هر آدم بیستودوسالهای نوشته شده؛ مثلاً، همین امروز یکدفعه پرت شدم وسط اتاق؛ یا مثلاً، برخورد الانم با شما... سن نفرینشدهای است این بیستودوسالگی. 2 18 روشنا 1403/7/4 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 90 روح فرومایه به محض اینکه از زیر یوغ ستم رها شود، خود ستم میکند. به فاما ستم کرده بودند و او هم بیدرنگ نیاز به ستم کردن را حس کرده بود؛ خردش کرده بودند و او خود به خردکردن دیگران پرداخت. 0 9 مهدی عبدالعلی پور 1404/2/9 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 86 0 11 فرشته سجادی فر 1403/1/31 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 276 _شما خشن هستید چنان با خشونت قلب انسان را جریحه دار میکنید و چنان خودخواهانه انتظار دارید مورد توجه واقع شوید که آدم میخواهد از دستتان فرار کند آن سر دنیا! دایی یک بار دیگر آه کشید. نسبت به دیگران مهربانتر باشید بیشتر توجه کنید و عشق بورزید. به خاطر دیگران از خودتان بگذرید در آن صورت است که در خاطر همه میمانید. قانون من این است که زندگی کن و بگذار دیگران هم زندگی کنند تحمل کن زحمت بکش دعا کن و امیدوار باش؛ اینها حقایقی است که آرزو داشتم بتوانم به یکباره به کل بشریت القا کنم از اینها پیروی کنید تا من هم دریچه قلبم را روی شما باز کنم و سر بر سینه شما اشک بریزم .... البته اگر لازم شود ... نه این که همه اش بگویید، من ،من الطاف من واقعاً که این الطاف شما ذله مان کرد. البته ببخشیدها! 0 15 حسین شعبانی 1404/1/3 ناشناس فیودور داستایفسکی 3.8 10 صفحۀ 86 روح فرومایه به محض اینکه از زیر یوغ ستم رها شود ، خود ستم میکند. 0 0