بریدههای کتاب سه قطره خون فاطیما بهزادی 1403/12/22 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 50 به یاد دارم که شنیده ام وقتی دور کژدم آتش بگذارند خودش را نیش میزند ، آیا دور من یک حلقه آتشین نیست ؟!! 0 14 saghar 1404/4/4 سه قطره خون (مجموعه داستان کوتاه) صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 24 او تمام زندگی چشم بسته به دور خودش چرخیده بود مانند یابوی عصاری 0 3 سارینا 1404/3/31 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 35 0 0 Pouya Goshayshi 1404/1/3 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 1 0 0 Neen Amiri 1403/12/29 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 20 آیا راست است؟ آیا ممکن است؟ آنقدر جوان، آنجا در شاه عبدالعظیم مابین هزاران مردهٔ دیگر، میان خاک سرد نمناک خوابیده... کفن به تنش چسبیده، دیگر نه توا بهار را میبیند و نه آخر پاییز را و نه رپزهای خفهٔ غمگین مانند امروز را، آیا روشنایی چشم او و آهنگ صدایش به کلی خاموش شد؟ اپ که آنقدر خندان بود ...! / داستان گرداب/ 0 0 نازنین 1404/1/23 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 115 آیا چقدر از مردمان گاهی خودشان را از پرنده ای که در تاریکی شب ها ناله میکشد گم گشته تر و آواره تر حس می کنند؟ او دیگر هیچ عقیده ای را نمی توانست باور بکند. 0 6 فاطمه 1404/4/6 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 136 ما همهمان تنهاییم، نباید گول خورد. زندگی یک زندان است؛ زندانهای گوناگون. ولی بعضیها به دیوار زندان صورت میکشند و با آن خودشان را سرگرم میکنند، بعضیها میخواهند فرار بکنند. دستشان را بیهوده زخم میکنند و بعضیها هم ماتم میگیرند ولی اصل کار اینست که باید خودمان را گول بزنیم. همیشه باید خودمان را گول بزنیم، ولی وقتی میآید که آدم از گول زدن خودش هم خسته میشود. 8 34 پيچك 1404/2/8 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 9 همیشه پیش خودم گمان میکردم هر ساعتی که قلم و کاغذ بدستم بیفتد چقدر چیزها که خواهم نوشت... 0 12 آیدین هجرتی 1404/4/5 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 112 تو برای من مظهر کس دیگری بودی، میدانی هیچ حقيقتی خارج از وجود خودمان نیست، در عشق این مطلب بهتر معلوم میشود، چون هرکسی با قوهی تصور خودش کس دیگر را دوست دارد و این از قوهی تصور خودش است که کیف میبرد نه از زنی که جلو اوست و گمان میکند که او را دوست دارد. آن زن تصور نهانی خودمان است، یک موهوم است که با حقیقت خیلی فرق دارد. 0 1 Behnam 1402/4/20 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 69 پرندهای که بدیار دیگر رفت برنمیگردد. 0 11 Neen Amiri 1403/12/29 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 31 چون برای نخستین بار حس کرد که میان او و همهٔ کسانی که دور او بودند گرداب ترسناکی وجود داشته که تاکنون به آن پی نبرده بود. /داستان گرداب/ 0 3 مهیار 1404/5/1 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 66 (به شب نشینی زندانیان برم حسرت که نقل مجلسشان بریده های زنجیر است) آهنگ دیگری به یاد آورد کمی بلند تر خواند: (دلم دیوانه شد، ای عاقلان، آرید زنجیری، که نبود چاره دیوانه جز زنجیر تدبیری) 0 0 کائوروکو واگوری 1404/6/1 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 83 0 34 زینب علوی 1404/5/30 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 129 0 0 nil 1404/5/11 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 111 تو برای من مظهر کس دیگر بودی، میدانی هیچ حقیقتی خارج از وجود خودمان نیست. در عشق این مطلب بهتر معلوم میشود، چون هر کسی با قوهی تصور خودش کس دیگر را دوست دارد و این از قوهی تصور خودش است که کیف میبرد نه از زنی که جلو اوست و گمان میکند که او را دوست دارد. آن زن تصور نهانی خودمان است، یک موهوم است که با حقیقت خیلی فرق دارد. 0 0 کائوروکو واگوری 1404/6/2 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 117 0 29 نازنین 4 روز پیش سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 22 دریغا که بار دگر شام شد ، سرا پای گیتی سیه فام شد ، همه خلق راه گاه آرام شد، مگر من که رنج و غمم شد فزون. جهان را نباشد خوشی در مزاج به جز مرگ نبود غمم را علاج چکیده است بر خاک سه قطره خون 0 0 فاطیما بهزادی 1403/12/20 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 10 " دريغا كه بار دگر شام شد ، " سراپاي گيتي سيه فام شد ، " همه خلق را گاه آرام شد ، " مگر من، كه رنج و غمم شد فزون . " جهان را نباشد خوشي در مزاج ، " بجز مرگ نبود غمم را علاج ، " وليكن در آن گوشه در پاي كاج ، " چكيده است بر خاك سه قطره خون " 0 10 احمدرضا بیابانی 1404/2/29 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 172 این مردم ده را میگویی ? بیچاره ها ... از جانواران هم کمترند ، انچه که انها را اداره میکند ، اول شکم ، بعد شهوت است ، با یک مشت غضب و یک مشت باید و نباید که کورکورانه به گوش انها خوانده اند 0 3 سهیل 1403/11/20 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 19 0 8
بریدههای کتاب سه قطره خون فاطیما بهزادی 1403/12/22 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 50 به یاد دارم که شنیده ام وقتی دور کژدم آتش بگذارند خودش را نیش میزند ، آیا دور من یک حلقه آتشین نیست ؟!! 0 14 saghar 1404/4/4 سه قطره خون (مجموعه داستان کوتاه) صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 24 او تمام زندگی چشم بسته به دور خودش چرخیده بود مانند یابوی عصاری 0 3 سارینا 1404/3/31 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 35 0 0 Pouya Goshayshi 1404/1/3 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 1 0 0 Neen Amiri 1403/12/29 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 20 آیا راست است؟ آیا ممکن است؟ آنقدر جوان، آنجا در شاه عبدالعظیم مابین هزاران مردهٔ دیگر، میان خاک سرد نمناک خوابیده... کفن به تنش چسبیده، دیگر نه توا بهار را میبیند و نه آخر پاییز را و نه رپزهای خفهٔ غمگین مانند امروز را، آیا روشنایی چشم او و آهنگ صدایش به کلی خاموش شد؟ اپ که آنقدر خندان بود ...! / داستان گرداب/ 0 0 نازنین 1404/1/23 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 115 آیا چقدر از مردمان گاهی خودشان را از پرنده ای که در تاریکی شب ها ناله میکشد گم گشته تر و آواره تر حس می کنند؟ او دیگر هیچ عقیده ای را نمی توانست باور بکند. 0 6 فاطمه 1404/4/6 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 136 ما همهمان تنهاییم، نباید گول خورد. زندگی یک زندان است؛ زندانهای گوناگون. ولی بعضیها به دیوار زندان صورت میکشند و با آن خودشان را سرگرم میکنند، بعضیها میخواهند فرار بکنند. دستشان را بیهوده زخم میکنند و بعضیها هم ماتم میگیرند ولی اصل کار اینست که باید خودمان را گول بزنیم. همیشه باید خودمان را گول بزنیم، ولی وقتی میآید که آدم از گول زدن خودش هم خسته میشود. 8 34 پيچك 1404/2/8 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 9 همیشه پیش خودم گمان میکردم هر ساعتی که قلم و کاغذ بدستم بیفتد چقدر چیزها که خواهم نوشت... 0 12 آیدین هجرتی 1404/4/5 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 112 تو برای من مظهر کس دیگری بودی، میدانی هیچ حقيقتی خارج از وجود خودمان نیست، در عشق این مطلب بهتر معلوم میشود، چون هرکسی با قوهی تصور خودش کس دیگر را دوست دارد و این از قوهی تصور خودش است که کیف میبرد نه از زنی که جلو اوست و گمان میکند که او را دوست دارد. آن زن تصور نهانی خودمان است، یک موهوم است که با حقیقت خیلی فرق دارد. 0 1 Behnam 1402/4/20 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 69 پرندهای که بدیار دیگر رفت برنمیگردد. 0 11 Neen Amiri 1403/12/29 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 31 چون برای نخستین بار حس کرد که میان او و همهٔ کسانی که دور او بودند گرداب ترسناکی وجود داشته که تاکنون به آن پی نبرده بود. /داستان گرداب/ 0 3 مهیار 1404/5/1 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 66 (به شب نشینی زندانیان برم حسرت که نقل مجلسشان بریده های زنجیر است) آهنگ دیگری به یاد آورد کمی بلند تر خواند: (دلم دیوانه شد، ای عاقلان، آرید زنجیری، که نبود چاره دیوانه جز زنجیر تدبیری) 0 0 کائوروکو واگوری 1404/6/1 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 83 0 34 زینب علوی 1404/5/30 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 129 0 0 nil 1404/5/11 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 111 تو برای من مظهر کس دیگر بودی، میدانی هیچ حقیقتی خارج از وجود خودمان نیست. در عشق این مطلب بهتر معلوم میشود، چون هر کسی با قوهی تصور خودش کس دیگر را دوست دارد و این از قوهی تصور خودش است که کیف میبرد نه از زنی که جلو اوست و گمان میکند که او را دوست دارد. آن زن تصور نهانی خودمان است، یک موهوم است که با حقیقت خیلی فرق دارد. 0 0 کائوروکو واگوری 1404/6/2 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 117 0 29 نازنین 4 روز پیش سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 22 دریغا که بار دگر شام شد ، سرا پای گیتی سیه فام شد ، همه خلق راه گاه آرام شد، مگر من که رنج و غمم شد فزون. جهان را نباشد خوشی در مزاج به جز مرگ نبود غمم را علاج چکیده است بر خاک سه قطره خون 0 0 فاطیما بهزادی 1403/12/20 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 10 " دريغا كه بار دگر شام شد ، " سراپاي گيتي سيه فام شد ، " همه خلق را گاه آرام شد ، " مگر من، كه رنج و غمم شد فزون . " جهان را نباشد خوشي در مزاج ، " بجز مرگ نبود غمم را علاج ، " وليكن در آن گوشه در پاي كاج ، " چكيده است بر خاك سه قطره خون " 0 10 احمدرضا بیابانی 1404/2/29 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 172 این مردم ده را میگویی ? بیچاره ها ... از جانواران هم کمترند ، انچه که انها را اداره میکند ، اول شکم ، بعد شهوت است ، با یک مشت غضب و یک مشت باید و نباید که کورکورانه به گوش انها خوانده اند 0 3 سهیل 1403/11/20 سه قطره خون صادق هدایت 4.0 45 صفحۀ 19 0 8