بریده‌ای از کتاب سه قطره خون اثر صادق هدایت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 10

" دريغا كه بار دگر شام شد ، " سراپاي گيتي سيه فام شد ، " همه خلق را گاه آرام شد ، " مگر من، كه رنج و غمم شد فزون . " جهان را نباشد خوشي در مزاج ، " بجز مرگ نبود غمم را علاج ، " وليكن در آن گوشه در پاي كاج ، " چكيده است بر خاك سه قطره خون "

" دريغا كه بار دگر شام شد ، " سراپاي گيتي سيه فام شد ، " همه خلق را گاه آرام شد ، " مگر من، كه رنج و غمم شد فزون . " جهان را نباشد خوشي در مزاج ، " بجز مرگ نبود غمم را علاج ، " وليكن در آن گوشه در پاي كاج ، " چكيده است بر خاك سه قطره خون "

67

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.