بریده کتابهای رد پای افسانه نیلا 1403/8/4 رد پای افسانه کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 205 اتصال نقاط؛ مادرم میگفت ستاره شناسی همینه. اون بالا شبیه این پایینه، جکی. تو باید دنبال چیز هایی بگردی که همه ی ما رو به هم وصل میکنه. راه هایی رو پیدا کنی که مسیر هامون و به هم میرسونه، زندگی هامون باهم تلافی میکنه و قلب هامون به هم گره میخوره 0 2 Tari 1403/6/1 اقیانوسی در ذهن کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 216 ((فیشر همیشه میگه اگه ندونی داری کجا میری،هیچوقت به جایی نمیرسی.)) 0 10 نیلا 1403/8/4 رد پای افسانه کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 48 صدایی دلپذیر و سوزناک که پر از احساس و درد دل بود. آوازش آواز آرزو ر ماه و تمنای ستارگان، آواز رویا ها و اشتیاق ها بود. 0 2 suny 1403/6/1 اقیانوسی در ذهن کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 220 پی میدانست که باید صبر کند و نباید دردش را رها کند؛ دردی که بخشی از خودش شده بود. بدون آن درد، او چه کسی بود؟ این فکر او را ترساند. پس او هم مانند اشباح نیم زنده و نیم مردهی دیگر، شروع کرد به پرسه زدن در راهروهای دخمه. 0 4 suny 1403/4/30 اقیانوسی در ذهن کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 71 اعداد دارن داستانی رو می گن که تو لیاقت شنیدنش رو نداری! 8 2 suny 1403/4/31 اقیانوسی در ذهن کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 20 دوشنبه صبح، مثل یک باران خُنک کانزاسی توی یک روز داغ و مرطوب از راه رسید. بهتر است بگویم چه خوب که رسید، چون حالا حداقل یک برنامه داشتم. میدانستم اول تاریخ داریم و بعدش لاتین، انگلیسی و ریاضی. علوم و فیزیک هم می ماندند برای بعد از ظهر. فهمیدم اگر از قبل بدانم چه اتفاقی قرار است بیفتد، شاید خودم را پیدا کنم. همان چیزی که به شدت بهش نیاز داشتم؛ پیدا شدن. 0 3 niya 1402/12/28 اقیانوسی در ذهن کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 292 سوال:آیا شیر اسب آبی صورتی است؟ سوال:آیا مِین تنها ایالت تک کلمه ای است؟ سوال:آیا رگاتا یک مسابقه ی قایق رانی در آب راهه های ونیز بوده است؟ جواب:بله.بله.بله.بیشتر منابع خلاف این را میگویند،اما من می خواهم در این موارد طرف اِرلی را بگیرم.🙃 0 7 suny 1403/6/1 اقیانوسی در ذهن کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 252 «همه مون هرازگاهی راهمون رو گم میکنیم. من میدونستم برمیگردی.تقصیر تو نبود.» چهقدر دلم میخواست این حرفها را باور کنم؛ حرفهایی که باعث میشدند بخشیده شوم. کلمه ها مثل آبشار عظیمی ذهنم را می شستند، سر تا پایم را پاک میکردند و من را با یک جریان آرام میبردند. 0 26 نیلا 1403/8/4 رد پای افسانه کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 5 ولی ظاهر و باطن همین است دیگر و تو همانی هستی که هستی. 0 3
بریده کتابهای رد پای افسانه نیلا 1403/8/4 رد پای افسانه کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 205 اتصال نقاط؛ مادرم میگفت ستاره شناسی همینه. اون بالا شبیه این پایینه، جکی. تو باید دنبال چیز هایی بگردی که همه ی ما رو به هم وصل میکنه. راه هایی رو پیدا کنی که مسیر هامون و به هم میرسونه، زندگی هامون باهم تلافی میکنه و قلب هامون به هم گره میخوره 0 2 Tari 1403/6/1 اقیانوسی در ذهن کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 216 ((فیشر همیشه میگه اگه ندونی داری کجا میری،هیچوقت به جایی نمیرسی.)) 0 10 نیلا 1403/8/4 رد پای افسانه کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 48 صدایی دلپذیر و سوزناک که پر از احساس و درد دل بود. آوازش آواز آرزو ر ماه و تمنای ستارگان، آواز رویا ها و اشتیاق ها بود. 0 2 suny 1403/6/1 اقیانوسی در ذهن کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 220 پی میدانست که باید صبر کند و نباید دردش را رها کند؛ دردی که بخشی از خودش شده بود. بدون آن درد، او چه کسی بود؟ این فکر او را ترساند. پس او هم مانند اشباح نیم زنده و نیم مردهی دیگر، شروع کرد به پرسه زدن در راهروهای دخمه. 0 4 suny 1403/4/30 اقیانوسی در ذهن کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 71 اعداد دارن داستانی رو می گن که تو لیاقت شنیدنش رو نداری! 8 2 suny 1403/4/31 اقیانوسی در ذهن کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 20 دوشنبه صبح، مثل یک باران خُنک کانزاسی توی یک روز داغ و مرطوب از راه رسید. بهتر است بگویم چه خوب که رسید، چون حالا حداقل یک برنامه داشتم. میدانستم اول تاریخ داریم و بعدش لاتین، انگلیسی و ریاضی. علوم و فیزیک هم می ماندند برای بعد از ظهر. فهمیدم اگر از قبل بدانم چه اتفاقی قرار است بیفتد، شاید خودم را پیدا کنم. همان چیزی که به شدت بهش نیاز داشتم؛ پیدا شدن. 0 3 niya 1402/12/28 اقیانوسی در ذهن کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 292 سوال:آیا شیر اسب آبی صورتی است؟ سوال:آیا مِین تنها ایالت تک کلمه ای است؟ سوال:آیا رگاتا یک مسابقه ی قایق رانی در آب راهه های ونیز بوده است؟ جواب:بله.بله.بله.بیشتر منابع خلاف این را میگویند،اما من می خواهم در این موارد طرف اِرلی را بگیرم.🙃 0 7 suny 1403/6/1 اقیانوسی در ذهن کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 252 «همه مون هرازگاهی راهمون رو گم میکنیم. من میدونستم برمیگردی.تقصیر تو نبود.» چهقدر دلم میخواست این حرفها را باور کنم؛ حرفهایی که باعث میشدند بخشیده شوم. کلمه ها مثل آبشار عظیمی ذهنم را می شستند، سر تا پایم را پاک میکردند و من را با یک جریان آرام میبردند. 0 26 نیلا 1403/8/4 رد پای افسانه کلر وندرپول 4.0 9 صفحۀ 5 ولی ظاهر و باطن همین است دیگر و تو همانی هستی که هستی. 0 3