راجع به این کتاب نظرهای مختلفی هست و طبیعیه، اما برای من جزو کارهای خوب ادبیات ایران حساب میشه.
اوایل خیلی جذبش نشدم، راستش تا حدود صفحه ۱۵۰ حتی میخواستم بیخیالش بشم، ولی از اونجا به بعد داستان برام جا افتاد و کنجکاو شدم ببینم آخرش چی میشه.
توصیفهاشو دوست داشتم، مخصوصاً ضربالمثلهای زیادی که توش استفاده شده بود و به نظرم خیلی جذاب بودن. روند داستان هم خوب جلو میره؛ نه کُنده که آدم خسته بشه، نه اونقدر تند و پراکنده که چیزی دستگیرت نشه.
حس کردم واقعاً باهاش زندگی میکنم؛ وقتی ناراحت بودن، منم ناراحت میشدم، وقتی گریه میکردن منم اشکم در میومد و وقتی خوشحال بودن منم خوشحال میشدم.
اگر میخواید بخونیدش، به نظرم مهمترین چیز اینه که بتونید با کتاب ارتباط بگیرید. اگه این حسو نداشتید، شاید بهتر باشه نخونیدش.