بریدههای کتاب عادت می کنیم سارا ایمانی 1403/9/16 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 158 2 21 ملیکا 1404/2/13 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 262 0 1 پریا رادفر 1403/6/29 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 147 اگر روزنامه را رستوران فرض کنیم،وبلاگ چراگاه است. 0 9 فریناز کریمزاده 1403/11/23 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 78 آرزو دوباره به تابلو نگاه کرد. کنار حوضِ آبی، لکهٔ سبز و سرخی بود که اگر از دور نگاه میکردی، بتهٔ سبزی میدیدی با گلهای سرخ. اگر میرفتی از خیلی جلو نگاه میکردی، فقط لکههای سرخ و سبز میدیدی. به خودش گفت «شاید باید به زندگی از دور نگاه کنی. از خیلی جلو فقط لکه میبینی.» 0 7 فاطمه بیگدلو 1402/6/5 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 147 «پریروزها یکجایی خواندم اگر روزنامه را رستوران فرض کنیم وبلاگ چراگاه است» 0 26 نُها :) 1404/3/22 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 79 بعضی ها انگار به دنیا آمده اند برای چَشم گفتن ،بعضی ها هم چشم شنیدن.. 0 12 بهاره جلینی 1402/9/14 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 230 مردم درباره دو چیز هیچوقت حرف راست نمی زنند. پول و درسخوان بودن بچه هایشان. 2 45 فاطمه نصراله زاده 1403/3/16 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 118 0 4 علی 1402/4/30 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 1 میبینی؟ ما به همین سادگی به همه چیز عادت میکنیم. 0 22 Roya 1404/5/10 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 21 توی شکم ماه منیر که بودی خدابیامرز اسم بنگاه را کرد صارم و پسر. تو که به دنیا آمدی گفت: ″فرقش چی؟″ و اسم را عوض نکرد.» دست کشید به دامنش. «تو هم که تابلو را عوض نکردی.» نفس بلندی کشید. «به قول خودش، فرقش چی؟» پسته را توی دستش پوست کَند. «فقط کاش بود و میدید که فرقش هیچچی.» 0 0 "setayesh" 1404/5/16 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 208 به خودش گفت:«شاید باید به زندگی از دور نگاه کنی. از خیلی جلو فقط لکه میبینی.» 0 3 "setayesh" 1404/5/16 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 188 خیلی از آدم ها رو دیدم که وقتی از کار یکی ایراد میگیرند یا پشت سر یکی حرف میزنند اگه بهشون بگی خُب، خودت هم که___ بِر و بِر نگات میکنن و میگن این فرق داره. برای شماها پیش نیومده؟ 0 2
بریدههای کتاب عادت می کنیم سارا ایمانی 1403/9/16 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 158 2 21 ملیکا 1404/2/13 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 262 0 1 پریا رادفر 1403/6/29 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 147 اگر روزنامه را رستوران فرض کنیم،وبلاگ چراگاه است. 0 9 فریناز کریمزاده 1403/11/23 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 78 آرزو دوباره به تابلو نگاه کرد. کنار حوضِ آبی، لکهٔ سبز و سرخی بود که اگر از دور نگاه میکردی، بتهٔ سبزی میدیدی با گلهای سرخ. اگر میرفتی از خیلی جلو نگاه میکردی، فقط لکههای سرخ و سبز میدیدی. به خودش گفت «شاید باید به زندگی از دور نگاه کنی. از خیلی جلو فقط لکه میبینی.» 0 7 فاطمه بیگدلو 1402/6/5 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 147 «پریروزها یکجایی خواندم اگر روزنامه را رستوران فرض کنیم وبلاگ چراگاه است» 0 26 نُها :) 1404/3/22 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 79 بعضی ها انگار به دنیا آمده اند برای چَشم گفتن ،بعضی ها هم چشم شنیدن.. 0 12 بهاره جلینی 1402/9/14 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 230 مردم درباره دو چیز هیچوقت حرف راست نمی زنند. پول و درسخوان بودن بچه هایشان. 2 45 فاطمه نصراله زاده 1403/3/16 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 118 0 4 علی 1402/4/30 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 1 میبینی؟ ما به همین سادگی به همه چیز عادت میکنیم. 0 22 Roya 1404/5/10 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 21 توی شکم ماه منیر که بودی خدابیامرز اسم بنگاه را کرد صارم و پسر. تو که به دنیا آمدی گفت: ″فرقش چی؟″ و اسم را عوض نکرد.» دست کشید به دامنش. «تو هم که تابلو را عوض نکردی.» نفس بلندی کشید. «به قول خودش، فرقش چی؟» پسته را توی دستش پوست کَند. «فقط کاش بود و میدید که فرقش هیچچی.» 0 0 "setayesh" 1404/5/16 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 208 به خودش گفت:«شاید باید به زندگی از دور نگاه کنی. از خیلی جلو فقط لکه میبینی.» 0 3 "setayesh" 1404/5/16 عادت می کنیم زویا پیرزاد 3.3 40 صفحۀ 188 خیلی از آدم ها رو دیدم که وقتی از کار یکی ایراد میگیرند یا پشت سر یکی حرف میزنند اگه بهشون بگی خُب، خودت هم که___ بِر و بِر نگات میکنن و میگن این فرق داره. برای شماها پیش نیومده؟ 0 2