بریده‌ای از کتاب عادت می کنیم اثر زویا پیرزاد

Roya

Roya

1404/5/10

بریدۀ کتاب

صفحۀ 21

توی شکم ماه منیر که بودی خدابیامرز اسم بنگاه را کرد صارم و پسر. تو که به دنیا آمدی گفت: ″فرقش چی؟″ و اسم را عوض نکرد.» دست کشید به دامنش. «تو هم که تابلو را عوض نکردی.» نفس بلندی کشید. «به قول خودش، فرقش چی؟» پسته را توی دستش پوست کَند. «فقط کاش بود و می‌دید که فرقش هیچ‌چی.»

توی شکم ماه منیر که بودی خدابیامرز اسم بنگاه را کرد صارم و پسر. تو که به دنیا آمدی گفت: ″فرقش چی؟″ و اسم را عوض نکرد.» دست کشید به دامنش. «تو هم که تابلو را عوض نکردی.» نفس بلندی کشید. «به قول خودش، فرقش چی؟» پسته را توی دستش پوست کَند. «فقط کاش بود و می‌دید که فرقش هیچ‌چی.»

2

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.