بهاره

بهاره

@bahareh.j

10 دنبال شده

7 دنبال کننده

یادداشت‌ها

این کاربر هنوز یادداشتی ثبت نکرده است.

باشگاه‌ها

باشگاه همخوانی تخصصی

71 عضو

بیان قرآن تفسیر سوره ی تغابن

دورۀ فعال

آفتاب‌گردان 🌻

384 عضو

ترجمه نهج البلاغه حضرت امیرالمومنین (ع)

دورۀ فعال

فعالیت‌ها

بهاره پسندید.
کوری
        درود بر شما 
کتابی پر از درد و رنج ، به قدری برایم تلخ بود که مدتی ست سکوت کرده ام ،
داستان در شهری اتفاق می افتد که مردم شهر به یکباره هم چون بیماری مسری بینایی خود را از دست می‌دهند ، ابتدا خیلی ترسناک و شوکه کننده است و دولت فکر میکند با قرنطینه کردن کسانی که کور شده اند و آنهایی که مشکوک هستند بتواند جلوی همه گیری این بیماری را بگیرد ،شش نفری که کور شده اند به بیمارستان روانی خارج از شهر منتقل می‌شوند بدون هیچ امکاناتی ، اما به زودی به تعداد این بیماران اضافه میشود و آسایشگاه مملو می شود از جمعیت ، تا جایی که کوری کل شهر را فرا می‌گیرد ،
داستان در آسایشگاه  و مشکلات مربوط به آنها شروع می شود تا جایی که بیماران از آسایشگاه فرار می‌کنند و متوجه می‌شوند کل مردم شهر به این بیماری مبتلا شدند .
در این بین تنها یک نفر هست که بینایی خود را از دست نداده همسر دکتر ، او زنی ست بسیار شجاع که تصمیم می‌گیرد خود را همانند دیگران کور نشان دهد که در کنار همسرش باشد و بعد تبدیل به یک فرمانده ی بی نظیر می شود زیرا او تنها کسی ست که بینایی خود را از دست نداده .
اتفاقات تلخ درون آسایشگاه ، نشان آن دارد که بشر هم چنان خوی ترسناکی دارد و وقتی در تنگنا و شرایط سختی قرار گیرد طبیعت بی رحم خود را نشان می دهد ، همانطور که کورهای قوی تر از غذای کورهای ضعیف تر دزدی می‌کردند و آنها را وادار به انجام دادن کارهای وحشتناکی می‌کردند .
درسته که همه ی افراد شهر کور شدند ولی ظلمی که در حق زنان در آسایشگاه شد که برای بدست آوردن غذا برای همه تن به این ذلت دادند غیر قابل تصور و وحشیانه بود .
نقطه ی نورانی داستان در کلیسا به نظرم اتفاق افتاد.
پایان داستان شیرین بود ولی غمی که همواره در کل داستان با آدمی همراه است از شیرینی آن می‌کاهد .
این کوری ، یک کوری واقعی نیست ،بلکه کوری عقل و خرد است .
اگر میتوانی ببینی، نگاه کن 
اگر میتوانی نگاه کنی ،تامل کن 

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

21

بهاره پسندید.
صور

7