بریدههای کتاب سفر به دور اتاقم روژان 1404/4/11 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 52 بهراستی که در پهنهی گیتی، ویرانی تدریجی همهی ابنای بشر و تمامی شوربختیهای آدمیان یکسره هیچ در هیچ است. 0 4 روژان 1404/4/11 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 52 در روال همیشگی طبیعت ، مرگ مردی نازکدل در حلقهی دوستان سوگوار و جانباختن پروانهای یخزده از سوز بامدادی در کاسهی یک گل چیزی نیست جز دو لحظهی همسان،همین و بس . آدمی خود هیچ نیست جز شبحی و سایهای، بخاری که در هوا ناپدید میشود... 0 1 روژان 1404/4/16 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 84 در نامهای میخوانم که فلان واقعه را مصیبتی عظیم میدانستیم، اما پایان نامه از میان رفته و آن واقعه نیز یکسره فراموش شده است. به راستی چه ماجرایی در کار بود؟ دیگر هرگز نخواهم دانست. هزاران پیشداوری سراپایمان را در بر گرفته بود. در چشم ما ، جهان و آدمیان پدیدههایی یکسره ناشناخته بودند. با این همه ، چه معاشرت گرمی با هم داشتیم! چه پیوند صمیمانه ای ! چه اعتماد بیحد و مرزی! در همان عالم نادانی، خوش و شادکام بودیم. اما حالا چه؟ آه، دیگر چنین نیست! ما نیز همچون دیگران باید خطوط قلب آدمی را میخواندیم. اما سرانجام حقیقت همچون بمبی در میان ما افتاد و آن کاخ افسونزدهی وهم را برای همیشه ویران کرد. 0 4 روژان 1404/4/17 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 114 چه کسی میتواند در سرزمین خیال به دنبال دلیل عقلی باشد؟ 0 10 سپینا 1404/2/8 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 90 بر این زمین غمزده دیگر نشانی از آسایش نیست. 0 1 𝓗𝓾𝓭𝓪 1403/10/5 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 14 0 11 روشنا 1403/10/24 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 25 آدمی همواره در پی آن است که بر لشکرها فرمان راند و بر دانشگاهها ریاست کند و محبوب زیبارویان باشد. اگر به همهی اینها دست یابد، آنگاه حسرت دشتها و سکوت و آرامش را میخورد و در آرزوی آلونک شبانان میسوزد. امیدها و برنامههای دور و درازش پیوسته در برابر شوربختیهای ریشهکرده در نهاد بشر نقشبرآب میشود و نمیداند شادکامی را در کجا باید یافت. 1 38 روشنا 1403/11/12 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 60 2 8 روژان 1404/4/4 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 16 چهچههی مبهم چلچلههایی را میشنوم که بام خانه ام را فتح کردهاند و به آوای پرندگان دیگری گوش میسپارم که در شاخوبرگ نارونها آشیان ساختهاند. آنگاه ذهنم از هزار خیال نشاط انگیز سرشار میشود و در میابم که در سراسر گیتی هیچ کس چون من با چنین زنگ بیدار باش دلنشین و آرامشبخشی از خواب برنمیخیزد. 0 0 روشنا 1403/11/12 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 49 0 5 پریناز 1403/10/3 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 56 2 36 روشنا 1403/10/7 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 5 0 10 سپینا 1404/2/8 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 92 اگر تو دیوانگیهای گاه به گاه و ناخواستهام را بر من ببخشایی، از تمام خُردهگیران عالم نیز پروایی نخواهم داشت. 0 0 روژان 1404/4/4 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 7 آدمی از سفر به دور اتاق خود لذتی میبرد که از حسادت آزارندهی مردمان در امان است و برای دست یافتن بدان حاجت به هیچ مال و ثروتی نیست. 0 9 روژان 1404/4/4 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 25 آدمی همواره در پی آن است که بر لشکرها فرمان راند و بر دانشگاه ها ریاست کند و محبوب زیبارویان باشد. اگر به همهی این ها دست یاب، آنگاه حسرت دشتها و سکوت و آرامش را میخورد و در آرزوی آلونک شبانان میسوزد. 0 6 روشنا 1403/10/7 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 12 0 6 فاطمه رفعت 1403/6/5 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 106 طبیعت مهربان چه گنج سرشاری از لذایذ را نصیب آن آدمیانی ساخته که قلبشان از هنر لذت بردن آگاه است. 0 32 فاطمه عليزاده 1403/10/1 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 1 0 2 روژان 1404/4/4 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 17 0 6 روشنا 1403/10/24 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 26 ببین که با چه وقاری در میان آدمیان گام برمیدارد. جمعیت از سر احترام میشکافد. باور کنید در میانشان هیچکس پی نمیبرد که این حیوان تنهای تنها است، بدون روح. انبوه مردمانی که او به میانشان قدم گذاشته است هرگز در بند این نیستند که آیا او روحی هم دارد یا نه، آیا او به چیزی میاندیشد یا نه. هزار زن پر از احساس از دل و جان دوستش میدارند، بیآنکه به آن نکته پی ببرند. 0 9
بریدههای کتاب سفر به دور اتاقم روژان 1404/4/11 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 52 بهراستی که در پهنهی گیتی، ویرانی تدریجی همهی ابنای بشر و تمامی شوربختیهای آدمیان یکسره هیچ در هیچ است. 0 4 روژان 1404/4/11 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 52 در روال همیشگی طبیعت ، مرگ مردی نازکدل در حلقهی دوستان سوگوار و جانباختن پروانهای یخزده از سوز بامدادی در کاسهی یک گل چیزی نیست جز دو لحظهی همسان،همین و بس . آدمی خود هیچ نیست جز شبحی و سایهای، بخاری که در هوا ناپدید میشود... 0 1 روژان 1404/4/16 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 84 در نامهای میخوانم که فلان واقعه را مصیبتی عظیم میدانستیم، اما پایان نامه از میان رفته و آن واقعه نیز یکسره فراموش شده است. به راستی چه ماجرایی در کار بود؟ دیگر هرگز نخواهم دانست. هزاران پیشداوری سراپایمان را در بر گرفته بود. در چشم ما ، جهان و آدمیان پدیدههایی یکسره ناشناخته بودند. با این همه ، چه معاشرت گرمی با هم داشتیم! چه پیوند صمیمانه ای ! چه اعتماد بیحد و مرزی! در همان عالم نادانی، خوش و شادکام بودیم. اما حالا چه؟ آه، دیگر چنین نیست! ما نیز همچون دیگران باید خطوط قلب آدمی را میخواندیم. اما سرانجام حقیقت همچون بمبی در میان ما افتاد و آن کاخ افسونزدهی وهم را برای همیشه ویران کرد. 0 4 روژان 1404/4/17 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 114 چه کسی میتواند در سرزمین خیال به دنبال دلیل عقلی باشد؟ 0 10 سپینا 1404/2/8 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 90 بر این زمین غمزده دیگر نشانی از آسایش نیست. 0 1 𝓗𝓾𝓭𝓪 1403/10/5 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 14 0 11 روشنا 1403/10/24 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 25 آدمی همواره در پی آن است که بر لشکرها فرمان راند و بر دانشگاهها ریاست کند و محبوب زیبارویان باشد. اگر به همهی اینها دست یابد، آنگاه حسرت دشتها و سکوت و آرامش را میخورد و در آرزوی آلونک شبانان میسوزد. امیدها و برنامههای دور و درازش پیوسته در برابر شوربختیهای ریشهکرده در نهاد بشر نقشبرآب میشود و نمیداند شادکامی را در کجا باید یافت. 1 38 روشنا 1403/11/12 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 60 2 8 روژان 1404/4/4 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 16 چهچههی مبهم چلچلههایی را میشنوم که بام خانه ام را فتح کردهاند و به آوای پرندگان دیگری گوش میسپارم که در شاخوبرگ نارونها آشیان ساختهاند. آنگاه ذهنم از هزار خیال نشاط انگیز سرشار میشود و در میابم که در سراسر گیتی هیچ کس چون من با چنین زنگ بیدار باش دلنشین و آرامشبخشی از خواب برنمیخیزد. 0 0 روشنا 1403/11/12 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 49 0 5 پریناز 1403/10/3 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 56 2 36 روشنا 1403/10/7 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 5 0 10 سپینا 1404/2/8 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 92 اگر تو دیوانگیهای گاه به گاه و ناخواستهام را بر من ببخشایی، از تمام خُردهگیران عالم نیز پروایی نخواهم داشت. 0 0 روژان 1404/4/4 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 7 آدمی از سفر به دور اتاق خود لذتی میبرد که از حسادت آزارندهی مردمان در امان است و برای دست یافتن بدان حاجت به هیچ مال و ثروتی نیست. 0 9 روژان 1404/4/4 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 25 آدمی همواره در پی آن است که بر لشکرها فرمان راند و بر دانشگاه ها ریاست کند و محبوب زیبارویان باشد. اگر به همهی این ها دست یاب، آنگاه حسرت دشتها و سکوت و آرامش را میخورد و در آرزوی آلونک شبانان میسوزد. 0 6 روشنا 1403/10/7 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 12 0 6 فاطمه رفعت 1403/6/5 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 106 طبیعت مهربان چه گنج سرشاری از لذایذ را نصیب آن آدمیانی ساخته که قلبشان از هنر لذت بردن آگاه است. 0 32 فاطمه عليزاده 1403/10/1 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 1 0 2 روژان 1404/4/4 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 17 0 6 روشنا 1403/10/24 سفر به دور اتاقم گزاویه دو مستر 3.2 33 صفحۀ 26 ببین که با چه وقاری در میان آدمیان گام برمیدارد. جمعیت از سر احترام میشکافد. باور کنید در میانشان هیچکس پی نمیبرد که این حیوان تنهای تنها است، بدون روح. انبوه مردمانی که او به میانشان قدم گذاشته است هرگز در بند این نیستند که آیا او روحی هم دارد یا نه، آیا او به چیزی میاندیشد یا نه. هزار زن پر از احساس از دل و جان دوستش میدارند، بیآنکه به آن نکته پی ببرند. 0 9