بریده کتابهای بیابان تاتارها زهرا حق شناس 1403/5/8 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 36 به این ترتیب رفته رفته احساس میکرد دسیسه ای سیاه در اطرافش ساز میشود تا او را در دژ ماندگار کند. چه بسا که حتی ماتی هم در این میان نقشی نداشت، نه ماتی علاقه ای به نگه داشتن او داشت نه سرهنگ نه افسران دیگر. مسلم بود که ماندن یا رفتن او برای همه ی آن ها یکسان است. با این همه نیرویی ناشناخته مانع بازگشت او میشد، شاید هم این نیرو از ضمیر خودش سرچشمه میگرفت. 0 0 مهدی عبدالعلی پور 1402/5/26 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 165 چشمۀ شباب را خشکی ناپذیر میپنداشت اما دروگو از تیزپایی زمان هیچ نمیدانست. حتی اگر جوانیاش همچون خدایان صدها صدها سال می پایید سهمش از آن به همین ناچیزی میبود. اما او انسان بود و عمری کوتاه و عادی داشت که جز شهابی پرشتاب و بی دوام نبود. نعمتی ناچیز که با تنگ چشمی به او داده شده بود و سالهای آن با انگشت دست شمردنی بود و هنوز چیزی از آن نفهمیده از دست میرفت در دل میگفت وقت بسیار است حال آنکه شنیده بود بعضی به جایی میرسند که آرزوی مرگ می.کنند چنین چیزی در نظرش سخت عجیب و بی معنا بود و در همه حال او از این گروه نبود. دروگو به این فکر خود پوزخندی زد. اما در عین حال تاب تحمل سرما را نداشت و راه میرفت 0 5 Habib 1403/9/8 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 125 0 1 اسماء 1403/11/1 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 76 0 30 اسماء 1403/11/4 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 89 0 7 سید محمدباقر ابراهیمی 1403/8/18 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 189 0 5 سید محمدباقر ابراهیمی 1403/8/16 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 190 آنگاه که آدمی تنهاست و یار رازگویی ندارد، حفظ یقین آسان نیست. 0 31 Habib 1403/9/3 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 46 دروگو تا آن روز با بیخيالىِ آغاز جوانی در راهی قدم بر داشته بود كه در كودكی بیپايان مینماید. سالها به كندى روانند، چنانکه هيچ كس از گذشت آنها خبردار نمى شود. همه در عين صفا پیش میروند و با كنجكاوى به هر طرف مینگرند. به راستی شتاب جرا؟ پشت سر کسی نيست كه به تعجيلمان وادارد و پیشرو كسی نیست، كه در انتظارمان باشد. 0 10 آمنه رضوی 1402/8/7 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 76 1 9 باران بهاری 1403/7/11 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 189 0 0 سید محمدعلی نیکنام 1403/6/17 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 190 آنگاه که آدمی تنهاست و یار رازگویی ندارد ، حفظ یقین آسان نیست. 0 3 باران بهاری 1403/7/11 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 221 2 4 زهرا حق شناس 1403/6/27 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 76 خود را میان موجوداتی شبیه خویش میپنداریم اما جز صخره هایی یخ پوش و سنگستانی با زبانی نامفهوم چیزی پیرامونمان نیست. میخواهیم به دوستی درود بگوییم و دست پیش میبریم تا دستی را بفشاریم اما دستمان فرو میافتد و لبخند بر لبانمان میخشکد. زیرا در می یابیم دوستی در کار نیست و یکسره تنهاییم. 0 0 باران بهاری 1403/7/11 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 189 0 8 باران بهاری 1403/7/11 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 192 0 2
بریده کتابهای بیابان تاتارها زهرا حق شناس 1403/5/8 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 36 به این ترتیب رفته رفته احساس میکرد دسیسه ای سیاه در اطرافش ساز میشود تا او را در دژ ماندگار کند. چه بسا که حتی ماتی هم در این میان نقشی نداشت، نه ماتی علاقه ای به نگه داشتن او داشت نه سرهنگ نه افسران دیگر. مسلم بود که ماندن یا رفتن او برای همه ی آن ها یکسان است. با این همه نیرویی ناشناخته مانع بازگشت او میشد، شاید هم این نیرو از ضمیر خودش سرچشمه میگرفت. 0 0 مهدی عبدالعلی پور 1402/5/26 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 165 چشمۀ شباب را خشکی ناپذیر میپنداشت اما دروگو از تیزپایی زمان هیچ نمیدانست. حتی اگر جوانیاش همچون خدایان صدها صدها سال می پایید سهمش از آن به همین ناچیزی میبود. اما او انسان بود و عمری کوتاه و عادی داشت که جز شهابی پرشتاب و بی دوام نبود. نعمتی ناچیز که با تنگ چشمی به او داده شده بود و سالهای آن با انگشت دست شمردنی بود و هنوز چیزی از آن نفهمیده از دست میرفت در دل میگفت وقت بسیار است حال آنکه شنیده بود بعضی به جایی میرسند که آرزوی مرگ می.کنند چنین چیزی در نظرش سخت عجیب و بی معنا بود و در همه حال او از این گروه نبود. دروگو به این فکر خود پوزخندی زد. اما در عین حال تاب تحمل سرما را نداشت و راه میرفت 0 5 Habib 1403/9/8 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 125 0 1 اسماء 1403/11/1 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 76 0 30 اسماء 1403/11/4 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 89 0 7 سید محمدباقر ابراهیمی 1403/8/18 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 189 0 5 سید محمدباقر ابراهیمی 1403/8/16 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 190 آنگاه که آدمی تنهاست و یار رازگویی ندارد، حفظ یقین آسان نیست. 0 31 Habib 1403/9/3 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 46 دروگو تا آن روز با بیخيالىِ آغاز جوانی در راهی قدم بر داشته بود كه در كودكی بیپايان مینماید. سالها به كندى روانند، چنانکه هيچ كس از گذشت آنها خبردار نمى شود. همه در عين صفا پیش میروند و با كنجكاوى به هر طرف مینگرند. به راستی شتاب جرا؟ پشت سر کسی نيست كه به تعجيلمان وادارد و پیشرو كسی نیست، كه در انتظارمان باشد. 0 10 آمنه رضوی 1402/8/7 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 76 1 9 باران بهاری 1403/7/11 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 189 0 0 سید محمدعلی نیکنام 1403/6/17 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 190 آنگاه که آدمی تنهاست و یار رازگویی ندارد ، حفظ یقین آسان نیست. 0 3 باران بهاری 1403/7/11 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 221 2 4 زهرا حق شناس 1403/6/27 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 76 خود را میان موجوداتی شبیه خویش میپنداریم اما جز صخره هایی یخ پوش و سنگستانی با زبانی نامفهوم چیزی پیرامونمان نیست. میخواهیم به دوستی درود بگوییم و دست پیش میبریم تا دستی را بفشاریم اما دستمان فرو میافتد و لبخند بر لبانمان میخشکد. زیرا در می یابیم دوستی در کار نیست و یکسره تنهاییم. 0 0 باران بهاری 1403/7/11 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 189 0 8 باران بهاری 1403/7/11 بیابان تاتارها دینو بوتزاتی 4.2 18 صفحۀ 192 0 2