تو بعضی از این مسجدها، سر دو رکعت نماز، لیلاند را میبری و میفروشی و بعد تبدیل به احسنتش میکنی و خاور نو میگیری و میآیی گاراژ و بار میزنی و میروی غذاخوری خلیل و بعد هم میرسی به سینه کشی زالیان بروجرد و... خلاصه کامیون تو راه خراب میشود و میتپد تو گل و مینشینی تو قهوهخانه که به اتول های دیگر بسپری که زنگ بزنند به گاراژ قیدار و هنوز رکعت اولی...