بریدهای از کتاب قیدار اثر رضا امیرخانی
1403/2/9
صفحۀ 92
تو بعضی از این مسجدها، سر دو رکعت نماز، لیلاند را میبری و میفروشی و بعد تبدیل به احسنتش میکنی و خاور نو میگیری و میآیی گاراژ و بار میزنی و میروی غذاخوری خلیل و بعد هم میرسی به سینه کشی زالیان بروجرد و... خلاصه کامیون تو راه خراب میشود و میتپد تو گل و مینشینی تو قهوهخانه که به اتول های دیگر بسپری که زنگ بزنند به گاراژ قیدار و هنوز رکعت اولی...
تو بعضی از این مسجدها، سر دو رکعت نماز، لیلاند را میبری و میفروشی و بعد تبدیل به احسنتش میکنی و خاور نو میگیری و میآیی گاراژ و بار میزنی و میروی غذاخوری خلیل و بعد هم میرسی به سینه کشی زالیان بروجرد و... خلاصه کامیون تو راه خراب میشود و میتپد تو گل و مینشینی تو قهوهخانه که به اتول های دیگر بسپری که زنگ بزنند به گاراژ قیدار و هنوز رکعت اولی...
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.