علی‌رضا

علی‌رضا

@pale_view

46 دنبال شده

48 دنبال کننده

                منظره پریده‌رنگ🌳





              

یادداشت‌ها

        "...روزی اگر سنگ قبری داشته باشم و چیزی بر آن حک کنم، این را خواهم نوشت: هاروکی موراکامی (؟؟۲۰-۱۹۴۹)
نویسنده ( و دونده )
کسی که تا توانست راه نرفت..."

دیگر انتظار روایتی سورئال را نداشتم و برعکس آثار قبلی، خواندنش بیشتر ارزید. شاید برای این که توقعم در آخر، روایت معمول زندگی یک نویسنده بود که اتفاقا دونده هم هست. 
چند نکته جالب، توجه مرا جلب کرد:

۱. به بحث رابطه توان بدنی و توان نوشتار اشاره شده بود...اینکه با زوال تدریجی قوای بدن، توازن تخیل و جسم بر هم می‌ریزد و نویسنده می ‌ماند و یک مشت دستورالعمل و تکنیک. نهایتا هم ممکن است منجر به خودکشی نویسنده شود. این را از کس دیگری نشنیده و نخوانده بودم. 

۲. نکته دیگر، عدم توجه موراکامی در ماراتن، به نتیجه مسابقه است. در واقع نتیجه، رتبه یا رکورد جدید نیست...نتیجه همان تجربه چالش جدید و شرکت در رقابت طاقت فرسای ماراتن، فوق ماراتن و مسابقات سه گانه است. 

۳. موراکامی تصمیمات بزرگ را خیلی معمولی گرفته... روزی که تصمیم به نوشتن رمان گرفت یا روزی که تصمیم گرفت در رشته دو شرکت کند، انگار که یکی از خرده کارهای روزمره اش را توصیف می‌کند و تمام! نه خبری از اراده وعزم قوی است، نه خبری از تشویق همسر و اطرافیانش. جالب است که این مدل تصمیمات معمولا بهتر جواب می‌دهد. 

۴. وقتی درباره مسابقات فوق ماراتن صحبت کرد- مسابقاتی با میزان مسافت بیشتر از استاندارد ماراتن- از ورود به یک محدوده جدید صحبت کرد. این که شما در آن نقطه و تا مرز ماراتن معمولی، دیگر کشش ندارید اما به محض ورود فشار بیشتر و افزایش مسافت، گویی به چیز جدیدی رسیدید...دنیای قدیم پوست می‌اندازد و دنیای جدیدی ظاهر می‌شود.
      

41

6

        قیصر امین پور شعری دارد که این‌طور تمام می‌شود: "...گریز از میان‌مایگی آرزویی بزرگ است؟"
جواب این سوال با تمام شدن کتاب این است که: "بله! حتما آرزویی بزرگ است."

شخصیت های اصلی داستان های موراکامی، انسان‌هایی میان مایه اند که اتفاقا بنا نیست تا انتهای داستان کاملا رشد پیدا کنند و بزرگ شوند. در واقع این اقتضای شخصیتی است که او خلق می‌کند. کافکا، با این که ۱۵ سال بیشتر ندارد، دیالوگ هایش عمق یک انسان نزدیک به ۴۰ سال را دارد. میان سال و میان مایه. همزمان موراکامی برای این که شخصیت خیلی بزرگ به نظر نرسد چه می‌کند؟ گریزهایی به غرایز نوجوانانه می‌زند... و حالا فکر کنید یک ۴۰ ساله اگر قرار باشد تا انتهای داستان پخته تر و رشدیافته تر شود، چقدر برای کالبد یک نوجوان ۱۵ ساله بزرگ و غیرطبیعی است! این عدم تجانس است نه یک تضاد دوست داشتنی.
سه ویژگی خوب در آثار موراکامی اما وجود دارد: 
- داستان های موازی را به تناسب جلو می‌برد.
- فضاسازی طوری است که اغلب فکر می‌کنید اینجا احتمالا یکی از دنج ترین نقطه های یک داستان مکتوب است. در این کتاب خصوصا فضای کتابخانه، کلبه جنگلی و دنیای برزخی  ورای جنگل دلچسب و دنج بود.
- پایان بندی ها طوری از آب در می آید که نمی‌توانید بگویید داستان بدی نوشته شده. 

اما نهایتا خواندن این کتاب حداقل برای من، به شدت فرسایشی، کند و با وقفه های پی در پی همراه بود‌. 
      

42

        شروع یک سبک ادبی رو نمیشه با آثار موفق بعدی اون قیاس کرد. شاید برای همین، پیرمرد و دریا در نوع خودش موفق حساب میشه.
اما کل موضوع کتاب از یک گزارش ماهیگیری نادر فراتر نمیره. انگار که مستند رو در قالب نوشته ارائه بدیم.
اطناب بعضی جملات که به نظر ضعف جدی داستان به حساب میاد-از جمله استفاده مکرر از " و" برای اتصال جملات- برای چنین کتاب و نویسنده‌ای کمی عجیب بود.
جدای از این که خیلی ها استعاره ای در این کتاب نمی‌بینن، به نظرم بزرگ‌ترین استعاره، سانتیاگو بود، یعنی خود همینگوی، که دنبال گیرآوردن یک داستان جدید از دریای نوشتنه. اما در آخر چیزی که عائد ما و خودش میشه، سر و ته یک ماهی غول‌پیکره که بینش چیزی جز استخون نمونده. 
البته با توجه به مقدماتی که دریابندری گفته‌بود و سابقه کار همینگوی در مطبوعات شاید چیزی بیشتر از این نمی‌شد انتظار داشت.
کتاب رو شاید بشه به عنوان بررسی یک دوره و مکتب خاص ادبی پیشنهاد داد، لکن حتما دلایل بهتری برای قطع درختا پیدا میشه.
      

21

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.