بریدههای کتاب مغازه خودکشی yeganeh hosseinzadeh 1404/3/9 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 84 زندگی همینه که هست . اگر سخت بگیری ، اونم بهت سخت میگذرونه . این ماییم که بهش ارزش میدیم . با همه کمبود هایی که این دنیا داره ، زیبایی های خودش رو هم داره . نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمیشه باهاش جنگید! 0 1 فاطمه امیری پری 1402/6/12 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 20 شما فقط یک بار می میرید، پس کاری کنید که اون لحظه فراموش نشدنی باشه 0 45 ℬ𝑖𝑏𝑙𝑖𝑜𝑝ℎ𝑖𝑙𝑒 1403/2/23 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 27 همه چیز درحال فروپاشی بود، حتا عشق و زیبایی هم در آستانه ی فراموشی ابدی ایستاده بودند. *** دیگر فصلی وجود نداشت، نه رنگین کمانی، نه حتا برفی. 0 0 آرام 1402/7/27 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 7 ((پسر من می خنده؟ نخیر خانم،فقط داره شکلک در می آره.آخه چه دلیلی داره تو این دنیای نکبت لبخند بزنه؟)) 0 9 kimia 1403/5/28 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 9 مرلین:مامان اجازه میدی وقتی بزرگ شدم برم دیسکو و با مردا برقصم؟ خانوم تواج:معلومه که نه به حرف های داداش کوچولوت گوش نکن اون همیشه مزخرف میگه خودت همیشه میگی یه دختر چاق و گنده ای واقعا فکر میکنی مردا حاظرن با یکی مثل تو برقصن؟بیخیال بگیر بخواب و سعی کن کابوس ببینی اینجوری معقول تره 0 2 مهتاب ابوالحسنی 1402/9/6 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 85 0 0 ℬ𝑖𝑏𝑙𝑖𝑜𝑝ℎ𝑖𝑙𝑒 1403/2/23 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 88 این همان زمان بود که فریاد جمعیت از ورزشگاه بلند می شد.این همان زمان بود که جایی،کسی با هجوم کابوس هایش در خواب غلط می زد.افسوس!همه چیز تباه شده بود_اعمال،امیال،آرزو ها_ 0 0 Faeze Jafarnia 1404/4/4 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 20 شما فقط یکبار میمیرید، پس کاری کنید که اون لحظه فراموشنشدنی باشه. 0 0 حنــآ 1403/9/24 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 114 0 2 mahsa 1402/12/19 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 88 زنده بودن زمان می برد. از همه چیز بریدن هم زمان میبرد. مسئله این است که فردا دوباره باید به زندگی ادامه بدهد. 0 0 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/2/9 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 88 0 0 سنا 1403/5/31 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 7 چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟! 1 72 حنا دروی 1403/12/17 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 84 زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم بهت سخت می گذرونه. این ماییم که بهش ارزش می دیم. با همه ی کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی های خودش رو هم داره، نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. 0 2 💫MOONLIGHT ⭐ 1404/1/7 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 55 زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم بهت سخت میگذرونه. این ماییم که بهش ارزش میدیم. با همهی کمبودهایی که این دنیا داره، زیباییهای خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمیشه باهاش جنگید بهتر اینه که نیمهی پر لیوان رو ببینیم. پ.ن:شماره صفحه دقیق نیست چون کتاب دردسترسم نیست و ی جا یادداشت کرده بودم جملاتش رو🙃 0 29 دخترماه 1403/7/4 مغازه ی خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 101 0 10 راضیه یزدانی 1402/5/13 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 107 دوباره صدایش را بالا برد و رو به زنش داد کشید:" برای دولته، ظاهرا به بی کفایتی خودش پی برده. امشب میخوان دسته جمعی خودکشی کنند. توی تلویزیون زنده پخش میشه! اون سم ها رو میتونی آماده کنی یا نه؟" 0 2 mati 1402/11/2 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 1 بابا، چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی؛ یه چراغ روشن نمیکنی؟ 0 3 سیدعلیرضا صادقی 1403/8/24 مغازه ی خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 3 بابا،چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟ 0 1 💫MOONLIGHT ⭐ 1404/1/7 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 69 چرا بجای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟🕯 0 48 samin⋆ 1403/2/15 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 114 ماموریت آلن به پایان رسیده بود؛ خودش را رها کرد!! 0 3
بریدههای کتاب مغازه خودکشی yeganeh hosseinzadeh 1404/3/9 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 84 زندگی همینه که هست . اگر سخت بگیری ، اونم بهت سخت میگذرونه . این ماییم که بهش ارزش میدیم . با همه کمبود هایی که این دنیا داره ، زیبایی های خودش رو هم داره . نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمیشه باهاش جنگید! 0 1 فاطمه امیری پری 1402/6/12 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 20 شما فقط یک بار می میرید، پس کاری کنید که اون لحظه فراموش نشدنی باشه 0 45 ℬ𝑖𝑏𝑙𝑖𝑜𝑝ℎ𝑖𝑙𝑒 1403/2/23 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 27 همه چیز درحال فروپاشی بود، حتا عشق و زیبایی هم در آستانه ی فراموشی ابدی ایستاده بودند. *** دیگر فصلی وجود نداشت، نه رنگین کمانی، نه حتا برفی. 0 0 آرام 1402/7/27 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 7 ((پسر من می خنده؟ نخیر خانم،فقط داره شکلک در می آره.آخه چه دلیلی داره تو این دنیای نکبت لبخند بزنه؟)) 0 9 kimia 1403/5/28 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 9 مرلین:مامان اجازه میدی وقتی بزرگ شدم برم دیسکو و با مردا برقصم؟ خانوم تواج:معلومه که نه به حرف های داداش کوچولوت گوش نکن اون همیشه مزخرف میگه خودت همیشه میگی یه دختر چاق و گنده ای واقعا فکر میکنی مردا حاظرن با یکی مثل تو برقصن؟بیخیال بگیر بخواب و سعی کن کابوس ببینی اینجوری معقول تره 0 2 مهتاب ابوالحسنی 1402/9/6 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 85 0 0 ℬ𝑖𝑏𝑙𝑖𝑜𝑝ℎ𝑖𝑙𝑒 1403/2/23 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 88 این همان زمان بود که فریاد جمعیت از ورزشگاه بلند می شد.این همان زمان بود که جایی،کسی با هجوم کابوس هایش در خواب غلط می زد.افسوس!همه چیز تباه شده بود_اعمال،امیال،آرزو ها_ 0 0 Faeze Jafarnia 1404/4/4 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 20 شما فقط یکبار میمیرید، پس کاری کنید که اون لحظه فراموشنشدنی باشه. 0 0 حنــآ 1403/9/24 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 114 0 2 mahsa 1402/12/19 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 88 زنده بودن زمان می برد. از همه چیز بریدن هم زمان میبرد. مسئله این است که فردا دوباره باید به زندگی ادامه بدهد. 0 0 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/2/9 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 88 0 0 سنا 1403/5/31 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 7 چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟! 1 72 حنا دروی 1403/12/17 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 84 زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم بهت سخت می گذرونه. این ماییم که بهش ارزش می دیم. با همه ی کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی های خودش رو هم داره، نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. 0 2 💫MOONLIGHT ⭐ 1404/1/7 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 55 زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم بهت سخت میگذرونه. این ماییم که بهش ارزش میدیم. با همهی کمبودهایی که این دنیا داره، زیباییهای خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمیشه باهاش جنگید بهتر اینه که نیمهی پر لیوان رو ببینیم. پ.ن:شماره صفحه دقیق نیست چون کتاب دردسترسم نیست و ی جا یادداشت کرده بودم جملاتش رو🙃 0 29 دخترماه 1403/7/4 مغازه ی خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 101 0 10 راضیه یزدانی 1402/5/13 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 107 دوباره صدایش را بالا برد و رو به زنش داد کشید:" برای دولته، ظاهرا به بی کفایتی خودش پی برده. امشب میخوان دسته جمعی خودکشی کنند. توی تلویزیون زنده پخش میشه! اون سم ها رو میتونی آماده کنی یا نه؟" 0 2 mati 1402/11/2 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 1 بابا، چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی؛ یه چراغ روشن نمیکنی؟ 0 3 سیدعلیرضا صادقی 1403/8/24 مغازه ی خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 3 بابا،چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟ 0 1 💫MOONLIGHT ⭐ 1404/1/7 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 69 چرا بجای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟🕯 0 48 samin⋆ 1403/2/15 مغازه خودکشی ژان تولی 3.3 495 صفحۀ 114 ماموریت آلن به پایان رسیده بود؛ خودش را رها کرد!! 0 3