بریدههای کتاب مغازه خودکشی kimia 1403/5/28 - 12:14 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 9 مرلین:مامان اجازه میدی وقتی بزرگ شدم برم دیسکو و با مردا برقصم؟ خانوم تواج:معلومه که نه به حرف های داداش کوچولوت گوش نکن اون همیشه مزخرف میگه خودت همیشه میگی یه دختر چاق و گنده ای واقعا فکر میکنی مردا حاظرن با یکی مثل تو برقصن؟بیخیال بگیر بخواب و سعی کن کابوس ببینی اینجوری معقول تره 0 3 مهتاب ابوالحسنی 1402/9/6 - 19:10 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 85 0 0 هستی🌻 1404/6/6 - 04:15 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 84 زندگی همینه که هست.اگه سخت بگیری،اونم بهت سخت میگذرونه.این ماییم که بهش ارزش میدیم. 0 51 ℬ𝑖𝑏𝑙𝑖𝑜𝑝ℎ𝑖𝑙𝑒 1403/2/23 - 13:19 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 88 این همان زمان بود که فریاد جمعیت از ورزشگاه بلند می شد.این همان زمان بود که جایی،کسی با هجوم کابوس هایش در خواب غلط می زد.افسوس!همه چیز تباه شده بود_اعمال،امیال،آرزو ها_ 0 0 Faeze Jafarnia 1404/4/4 - 01:38 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 20 شما فقط یکبار میمیرید، پس کاری کنید که اون لحظه فراموشنشدنی باشه. 0 0 حنــآ 1403/9/24 - 18:47 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 114 1 4 mahsa 1402/12/19 - 02:38 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 88 زنده بودن زمان می برد. از همه چیز بریدن هم زمان میبرد. مسئله این است که فردا دوباره باید به زندگی ادامه بدهد. 0 2 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/2/9 - 02:51 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 88 0 0 إلی 1403/5/31 - 00:08 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 7 چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟! 1 75 Mana 1404/3/28 - 12:52 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 98 آلن ،مرد ، اما؛ سایه ی مرگ را از روی شهر پاک کرده بود. 0 2 حنا دروی 1403/12/17 - 17:29 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 84 زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم بهت سخت می گذرونه. این ماییم که بهش ارزش می دیم. با همه ی کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی های خودش رو هم داره، نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. 0 3 💫MOONLIGHT ⭐ 1404/1/7 - 23:14 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 55 زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم بهت سخت میگذرونه. این ماییم که بهش ارزش میدیم. با همهی کمبودهایی که این دنیا داره، زیباییهای خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمیشه باهاش جنگید بهتر اینه که نیمهی پر لیوان رو ببینیم. پ.ن:شماره صفحه دقیق نیست چون کتاب دردسترسم نیست و ی جا یادداشت کرده بودم جملاتش رو🙃 0 30 دخترماه 1403/7/4 - 15:10 مغازه ی خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 101 0 12 راضیه یزدانی 1402/5/13 - 22:44 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 107 دوباره صدایش را بالا برد و رو به زنش داد کشید:" برای دولته، ظاهرا به بی کفایتی خودش پی برده. امشب میخوان دسته جمعی خودکشی کنند. توی تلویزیون زنده پخش میشه! اون سم ها رو میتونی آماده کنی یا نه؟" 0 2 mati 1402/11/2 - 23:46 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 1 بابا، چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی؛ یه چراغ روشن نمیکنی؟ 0 4 سیدعلیرضا صادقی 1403/8/24 - 11:00 مغازه ی خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 3 بابا،چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟ 0 1 💫MOONLIGHT ⭐ 1404/1/7 - 23:15 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 69 چرا بجای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟🕯 0 53 samin⋆ 1403/2/15 - 20:08 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 114 ماموریت آلن به پایان رسیده بود؛ خودش را رها کرد!! 0 7 clara 1403/6/3 - 20:39 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 84 زندگی همینه که هست.اگه سخت بگیری،اونم بهت سخت میگذرونه. 0 4 clara 1403/6/3 - 20:41 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 88 مسئله این است که فردا دوباره باید به زندگی ادامه بدهد. 0 3
بریدههای کتاب مغازه خودکشی kimia 1403/5/28 - 12:14 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 9 مرلین:مامان اجازه میدی وقتی بزرگ شدم برم دیسکو و با مردا برقصم؟ خانوم تواج:معلومه که نه به حرف های داداش کوچولوت گوش نکن اون همیشه مزخرف میگه خودت همیشه میگی یه دختر چاق و گنده ای واقعا فکر میکنی مردا حاظرن با یکی مثل تو برقصن؟بیخیال بگیر بخواب و سعی کن کابوس ببینی اینجوری معقول تره 0 3 مهتاب ابوالحسنی 1402/9/6 - 19:10 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 85 0 0 هستی🌻 1404/6/6 - 04:15 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 84 زندگی همینه که هست.اگه سخت بگیری،اونم بهت سخت میگذرونه.این ماییم که بهش ارزش میدیم. 0 51 ℬ𝑖𝑏𝑙𝑖𝑜𝑝ℎ𝑖𝑙𝑒 1403/2/23 - 13:19 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 88 این همان زمان بود که فریاد جمعیت از ورزشگاه بلند می شد.این همان زمان بود که جایی،کسی با هجوم کابوس هایش در خواب غلط می زد.افسوس!همه چیز تباه شده بود_اعمال،امیال،آرزو ها_ 0 0 Faeze Jafarnia 1404/4/4 - 01:38 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 20 شما فقط یکبار میمیرید، پس کاری کنید که اون لحظه فراموشنشدنی باشه. 0 0 حنــآ 1403/9/24 - 18:47 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 114 1 4 mahsa 1402/12/19 - 02:38 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 88 زنده بودن زمان می برد. از همه چیز بریدن هم زمان میبرد. مسئله این است که فردا دوباره باید به زندگی ادامه بدهد. 0 2 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/2/9 - 02:51 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 88 0 0 إلی 1403/5/31 - 00:08 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 7 چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟! 1 75 Mana 1404/3/28 - 12:52 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 98 آلن ،مرد ، اما؛ سایه ی مرگ را از روی شهر پاک کرده بود. 0 2 حنا دروی 1403/12/17 - 17:29 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 84 زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم بهت سخت می گذرونه. این ماییم که بهش ارزش می دیم. با همه ی کمبودهایی که این دنیا داره، زیبایی های خودش رو هم داره، نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. 0 3 💫MOONLIGHT ⭐ 1404/1/7 - 23:14 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 55 زندگی همینه که هست. اگه سخت بگیری، اونم بهت سخت میگذرونه. این ماییم که بهش ارزش میدیم. با همهی کمبودهایی که این دنیا داره، زیباییهای خودش رو هم داره. نباید از زندگی زیاد انتظار داشته باشیم. نمیشه باهاش جنگید بهتر اینه که نیمهی پر لیوان رو ببینیم. پ.ن:شماره صفحه دقیق نیست چون کتاب دردسترسم نیست و ی جا یادداشت کرده بودم جملاتش رو🙃 0 30 دخترماه 1403/7/4 - 15:10 مغازه ی خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 101 0 12 راضیه یزدانی 1402/5/13 - 22:44 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 107 دوباره صدایش را بالا برد و رو به زنش داد کشید:" برای دولته، ظاهرا به بی کفایتی خودش پی برده. امشب میخوان دسته جمعی خودکشی کنند. توی تلویزیون زنده پخش میشه! اون سم ها رو میتونی آماده کنی یا نه؟" 0 2 mati 1402/11/2 - 23:46 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 1 بابا، چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی؛ یه چراغ روشن نمیکنی؟ 0 4 سیدعلیرضا صادقی 1403/8/24 - 11:00 مغازه ی خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 3 بابا،چرا به جای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟ 0 1 💫MOONLIGHT ⭐ 1404/1/7 - 23:15 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 69 چرا بجای لعنت فرستادن به تاریکی یه چراغ روشن نمیکنی؟🕯 0 53 samin⋆ 1403/2/15 - 20:08 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 114 ماموریت آلن به پایان رسیده بود؛ خودش را رها کرد!! 0 7 clara 1403/6/3 - 20:39 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 84 زندگی همینه که هست.اگه سخت بگیری،اونم بهت سخت میگذرونه. 0 4 clara 1403/6/3 - 20:41 مغازه خودکشی ژان تولی 3.4 631 صفحۀ 88 مسئله این است که فردا دوباره باید به زندگی ادامه بدهد. 0 3